در زندگی انسان، مادر و دلبستگی عاطفی به او تعلق در عرصه دل و قلب را رقم می زند و پدر و انتساب به او هویت و شناسنامه ای در ساحت فکر و عقل را شکل می دهد. کسی که پدر دارد هویت پیدا می کند و حتی در پایین ترین سطح و عادی ترین شکل می توان از رفتار ناشایست او به پدرش شکایت برد یا در موقعیتی حساس او را به نام پدرش آرام کرد یا از او به سوگند و تمنا به حساب پدرش چیزی خواست.
اما کسی که این وابستگی و انتساب را ندارد و به اصطلاح مشهور بر سر سفره پدر خود بزرگ نشده، هویت شاخصی ندارد که برای رفتارش حد و مرزی رسم کند یا در بزنگاه حوادث او را از کرداری ناشایست بازدارد یا به شیوه ای پسندیده وادار سازد.
زندگی مادی و طبیعی انسان -فارغ از نژاد و قبیله و محل زندگی و قومیت- در این چارچوب شکل می گیرد و پدر و پدربزرگ و نسلهای پیش از آن امتداد پشتوانه ای را شکل می دهند که می توان به آن افتخار کرد و بر پایه آن مسیر نسلهای بعد را بنا نمود.
در باور دینی، اما همه ماجرا همین انتساب خانوادگی و تعلق رسمی به پدر ظاهری نیست و چه بسا کسانی که فرزندان پدرهایی با فرهنگ و ایمانی دیگر هستند و ریشه و پشتوانه خود را در فرزندی آن پدران نمی بینند.
باورهای دینی که قرار است زندگی انسان ها را برای سعادت دنیا و نیکبختی آخرت سامان بخشد، رابطه پدر و فرزندی را از محدوده روابط ظاهری فراتر می بیند و در عین پاسداری شدید از روابط معمول خانوادگی و اصرار جدی بر حفظ این روابط، مؤمنان را به ریشه های تعلق معنوی هوشیار می سازد.
اسلام به پیروان خود یادآور می شود که در هر جای دنیا که باشند -از هر رنگ و نژاد و قوم و قبیله ای- همه اعضای یک خانواده اند و برادران یا خواهران یکدیگر به شمار می روند و بر اساس هویت دینی و باور مشترک به هم پیوند می خورند.
این خانواده پدر و پدربزرگی دارد ، برای انتساب هویتی، همان طور که مادر و مادربزرگی دارد برای تعلق عاطفی؛ از پدر و پدربزرگ پشتوانه هویتی و شناسنامه می گیرد و با نام شان سر می افرازد و به مادر و مادربزرگ دلگرم می شود و عاطفه و احساس خود را از چشمه محبت شان سیراب می کند.
پدر این امت علی علیه السلام - امام مسلمانان و امیر مؤمنان است و پدربزرگ حضرت رسول خدا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، چنان که مادر امت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و مادربزرگ همه حضرت خدیجه کبری هستند.
ما احساس می کنیم که چنین پدران و چنین مادرانی داریم و هویت ما، رگ و ریشه ما، پیشینه و عقبه ی ما هرچه هست از این پدران است و دلبستگی ها و دلگرمی ها و امیدها و آرزوهایمان در خانه این مادران است.
باور داریم که بر سر سفره این پدر نشسته ایم و دل به مهربانی و حمایت این مادر گرم کرده ایم.
کسی که چنین پدری داشته باشد دیگر تنها نمی شود، هر خطایی نمی کند، به احساس پوچی و بی هویتی نمی رسد!
کسی که بر سر این سفره نشسته باشد و خود را فرزند پدری چون امام علی علیه السلام ببیند و او را با تمام وجود و در عمق دل و جانش فرزند او بداند، هرگز در این دنیای پرآشوب و آشفته گم نمی شود و سر از بیابان بی پناهی و سرگردانی در نمی آورد.
ما فرزندان این خانواده ایم، هرچند بدکرده و خطاکار.
ما بر سر این سفره نشسته ایم، هرچند ناسپاس و فراموشکار.
ما در برابر هر هجوم و مزاحمتی، به هیبت و اقتدار چنین پدری دلگرم و مطمئنیم.
ما هر چند بد و نالایق، سرخوشیم که وقتی خورشید در خیابان زندگی غروب می کند، خانه ای داریم که به آن پناه ببریم و تنهایی شب را در آغوش حمایت و مهرش سرکنیم!