به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «ذوالشهادتین امام» اثر محمدحسن روزیطلب بهتازگی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ سوم رسیده است. این کتاب در ۹ فصل به بازخوانی وقایعی از زندگی پربار علامه مصباح یزدی (ره) از سالهای کودکی تا سال ۱۳۶۸ میپردازد.
بخش عمده کتاب به دغدغههای علمی آیت الله از اوان طلبگی تا مجالست با امام و مواجهه با جریانهای غالب روشنفکری آن زمان و عمده فعالیتهای علمی _ فرهنگی بعد انقلاب ایشان مانند مواجهه ایشان با طرفداران علی شریعتی و نقد آرای عبدالکریم سروش اشاره میکند.
معرفی زوایای کمتر شناخته شدهای از وجوه شخصیتی و تراز علمی حضرت علامه مصباح، مانند تبادل علمی و اعزام طلبه به دانشگاه مک گیل کانادا، ایراد سخنرانی فلسفی در دانشگاه هامبورگ و دیگر مراکز علمی مطرح جهان در کشورهایی چون آلمان، اتریش، سوئیس، کانادا و ممالک شرق آسیا و غیره و آشنایی با متفکران مکاتب مختلف علمی در آن شهرها از جمله مطالب این کتاب است.
کتاب با بیان چکیدهای از جزییات ولادت علامه مصباح یزدی آغاز میشود و ضمن اشاره به دوران تحصیل و نقش آفرینیهایش در پیروزی نهضت به بررسی همکاری با شخصیتهایی همچون شهید بهشتی و دیگران در روند انقلاب فرهنگی میپردازد.
کتاب «ذوالشهادتین امام» متن عاطفی در تجلیل از مقام مرحوم آیت الله مصباح نیست و اثری تاریخی و مستند نگارانه است که برای مقابله با تحریف تاریخ و خدشه به چهره و جایگاه او عرضه شده است. دوست و دشمن منصف در عیان و نهان میدانند که شخصیت مصباح در طول دهههای متمادی تا چه میزان مورد ظلم، حمله و بغض، غضب کسان و ناکسن قرار گرفته است. این ظلمی بود که دشمنان او که در حقیقت دشمنان و مخالفان اندیشه اصیل انقلاب اسلامی بودند، هم به ایمان و اخلاق داشته و نداشته خودشان روا داشتند و هم به انقلاب و سهمگینتر از همه به معرفت دینی و اندیشه اسلامی؛ بیخبر و بیاعتنا به این حقیقت که «ان الله یدافع عن الذین آمنو».
در بخشی از این کتاب آمده است:
«آیت الله مصباح در مورد جو و شرایط جامع در دوران شکل گیری سازمان مجاهدین میگوید: «مدتی یک رکودی در مبارزات پیدا شد، خفقان شدید و دیگر فعالیتهای علنی و سخنرانی و اینها خیلی به سختی انجام میگرفت. خیلیها تبعید شدند، زندان رفتند به یک جو خفقان عجیبی حاکم شد. در این فضا بعضی به فکر افتادند که دیگر مبارزات سیاسی دیگر فایدهای ندارد و دیگر کاری نمیشود کرد؛ حتی مثلاً یک نشریه هم بخواهند منتشر کنند با هزار زحمت و مخفیانه، این هم به آسانی میسر نیست و اما تصور آن جو که اصلاً برای ما حالا برای دیگران که در آن جوان نبودند خیلی مشکل است. زمانی بود که یک ماشین تایپ کسی میخواست در بازار بخرد باید با اجازه ساواک باشد.»