در خبرها آمده است که صدای شبکه «من و تو» تا چند هفته دیگر برای همیشه خاموش میشود. صرفنظر از اینکه انتشار بیانیه پایان فعالیت این رسانه این بار واقعیت دارد یا صرفا راهی برای تأمین مالی مجدد است، چند نکته قابلطرح است. بر این باورم ما بهعنوان کسانی که علاقهمندیم خود را جزئی از خانواده بزرگ ایران اسلامی بدانیم و خود را ذیل این مفهوم تعریف میکنیم، کمتر باب گفتوگویی با مخالفان یافتهایم. تعطیلی یک شبکه هرچند خیلی مهم نیست اما بهانهای برای طرح بعضی مسائل است:
یک. قرار نیست هر کس خود را ایرانی میداند، عاشق و دلباخته نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. حتی در یکی از ادوار اخیر انتخابات، رهبر معظم انقلاب با اشاره به اهمیت موضوع مردمسالاری از کسانی که نظام را قبول ندارند هم دعوت به رأی دادن کردند. این طبیعی است که هر مدل حکومتی و ازجمله جمهوری اسلامی ایران، هواداران دو آتشه، حامیان منتقد، منتقدان سرسخت و مخالفانی داشته باشد و این کاملا پذیرفته است.
ممکن است یک ایرانی، به قانون اساسی باور نداشته باشد، منتقد یا مخالف برخی یا اصلا همه رویههای حکمرانی ایران باشد، یا اصلا به دین اسلام و مقدسات ادیان آسمانی باورمند نباشد اما نمیتوان پذیرفت که یک ایرانی به تمامیت ارضی ایران معتقد و پایبند نباشد. اگر در تمام دوگانهها در سمتی ایستادهاید که احتمالا با اکثریت ملت ایران همخوان نیست ایرادی ندارد. این را میشود به پای دلسوزی شما برای ایران و مردمش نوشت. اما اگر در دوگانه بمب و کودک در سمت بمب ایستادهاید این دیگر فقط یک تفسیر دارد.
بعضی وقایع در تاریخ، کارکرد اتمام حجت دارد و عملیات تروریستی اخیر در کرمان از همین مصادیق است. اگر در دوگانه اسلحه و خون صد کودک و زن و مرد در سمت اسلحه ایستادهاید، به تمام مواضع قبلی خود هم شک کنید.
دو. در تاریخ نمونههایی از مخالفت با منافع ملی کشورها از سوی برخی گروههای داخلی آمده است. نمونههای سیاسی و نظامی بسیارند اما مایلم نمونهای عمومیتر مثال بزنم.
در جام جهانی ۱۹۷۰ برزیل، بخشی از جریان ضد دولت وقت اعلام کردند که تیم ملی فوتبال برزیل را نماینده مردم خود نمیدانند و حامی آن نیستند. حتی برخی در پی بازیهای درخشان آن تیم و قهرمانی در جام، خوشحالی نکردند، اما هیچ کجا نیامده که از گلزنی حریف خوشحال شوند. خطاب این سخن با فعالان رسانهای لندن نشین و امثال آنهاست. شما ممکن است تیم ملی ایران را نماینده خود ندانید و از برد آن خوشحال نشوید که البته محل بحث است، اما واقعا تیم انگلیس را نماینده خود میدانید که از گلزنی انگلیس به ایران در برابر چند میلیارد ناظر جهانی خوشحالی میکنید؟! اگر ایران تیم شما نیست آیا انگلیس هست؟!
سه. در اوایل جریان همهگیری ویروس کرونا، معاون وزیر بهداشت وقت ایران بیمار شد و حتی آثاری از تب و سرفه او در یک برنامه زنده تلویزیونی نمایان شد. همان وقت رسانههای لندنی نوشتند که ابتلای معاون وزیر بهداشت ایران به کرونا، نمادی از ناکارآمدی نظام بهداشت و درمان ایران است! این در حالی است که او بهواسطه شغلش مرتبا در مراکز درمانی حضور مییافت و بیمار شدنش عادی بود. دقیقا چند هفته بعد نخستوزیر انگلیس و چند ماه بعد رئیسجمهور آمریکا به کووید ۱۹ مبتلا شدند و دیگر خبری از آن تحلیلها نبود. بر کسی پوشیده نیست که ایجاد اضطراب عمومی و استرس برای مردم یک جامعه در هنگامه پاندمی بزرگی مثل کرونا سم است. شما اگر با دولت ایران مشکل داشتید، آیا خون و جان مردم ایران را هم حلال میدانستید؟!
چهار. مشابه آنچه در حوزه ورزش و زمینه درمان مطرح شد، در اقتصاد هم بهدفعات رخ داده است. کارشناسان اقتصادی شبکههای یادشده، در هنگامه برخی بحرانهای ساختگی یا واقعی پیشآمده در اقتصاد ایران، مردم را به خرید کالای بیشتر و نگهداری آن در منزل تشویق کردهاند که نمونههای آن فراوان است. درواقع این رسانهها تلاش کردهاند احتکار سیستمی را رواج دهند. حال باید پرسید فرض کنید گروه اندکی از مردم با برنامههای شما، به خرید یک کالای خاص در شرایط خاص رو آوردند و مثلا شیرخشک یا پوشک نوزادان در بازار کمیاب شد. این پدیده حمله به چه کسانی است؟ حمله به اهداف حاکمان یا هجوم وحشیانه به زندگی مردمان؟!
پنج. در حوزه اخلاق و خانواده هم اوضاع همین است. غیر از سریالهای ریزودرشتی که مرتبا مفاهیم ضدخانواده را در جامعه فارسیزبان پمپاژ میکند، در برخی برنامهها رسما به تقدس زدایی و اهمیت زدایی از مفهوم خانواده، اهمیت مادر و احترام والدین از سوی مجری که درواقع نماینده و سخنگوی شبکه در گفتوگوست پرداخته میشود؟ بیدلیل نیست که برخی کاربران فارسیزبان با انتشار بریدههایی از برنامههای همین شبکه من و تو در شبکههای اجتماعی نوشتهاند: «انصافا در اغلب حوزهها بی ... ترین بودهاید!»
شش. نمیتوان پشت مفاهیمی چون زن و آزادی هم پنهان شد. این وقایع مربوط به امروز و ماجراهای سال ۱۴۰۱ هم نیست. سالها پیش، برخی فعالان اپوزیسیون به رئیسجمهور وقت آمریکا نامه نوشته و خواهان حمله نظامی به ایران شدند! دیگر چه نشانهای لازم است که بفهمید در سوی شیطانی تاریخ ایستادهاید؟
هفت. اغلب دوگانههای امروز، بیاهمیت و ساخته همین شبکهها و عقبه مالی و فکری آنهاست. دوگانه شیعه و سنی، باحجاب و بیحجاب، مسلمان و غیرمسلمان و مواردی از این دست نداریم. شما ببینید که در دوگانههای زیر در کدام سو ایستادهاید: تمامیت و یکپارچگی ایران- تجزیه ایران، سلامت مردم-تزریق اضطراب و به خطر انداختن سلامت آنها، حمایت از ورزش ملی-خوشحالی از رقبای تیم ملی، جان زن و فرزند-بمب و حمله تروریستی و در نهایت آرامش ایران-حمله به ایران. این را هم بدانید که اگر قدرتی بخواهد روزی به ایران حمله کند به دعوت شما نیست و تا امروز که حمله نکرده هم گوش به حرف شما نبوده است. در ایران هم مردان و زنان زیادی راه درست را میدانند و برای حفظ ایران از جان خود هم حاضرند بگذرند و مؤلفه اصلی همین است.
هشت. به خاطر دارم که سال گذشته یک مجری خانم شبکه من و تو در برنامه زنده از دوگانهای سخن گفت که درواقع دم خروس گردانندگان این رسانه بود. او میگفت ایرانیان یا با حکومت مخالفاند یا (با عرض معذرت) بیشرف هستند. یک سال گذشت و خیلی چیزها روشنتر شد. نگران قضاوت تاریخ در مورد خود باشید. دههها بعد نه ما و نه شما نیستیم اما فرزندان آینده ایران در کتابهایشان از شما چه خواهند نوشت؟ چرا گفته میشود که اپوزیسیون امروز ایران، بیاخلاقترین و بی چارچوب ترین اپوزیسیون تاریخ نظامهای سیاسی دنیاست؟ شما بگویید در دوگانه واقعی ایرانی بودن و عزت و شرافت-ضدایران بودن و ذلت و رذالت در کدام سو ایستادهاید؟!
سیدمحمد بحرینیان