اواخر اردیبهشت ۱۴۰۰ رهگذری در حال عبور از خیابانی در شرق پایتخت بود که متوجه مرد میانسالی شد که بیهوش روی زمین افتاده بود. سر مرد میانسال خونریزی کرده بود و بهسختی نفس میکشید. مرد رهگذر با اورژانس تماس گرفت و بلافاصله وی را برای درمان به بیمارستان منتقل کردند. باتوجه به مدارک شناسایی که داخل جیب مرد میانسال بود هویت او به نام حسین بهدست آمد و موضوع به خانوادهاش اعلام شد. اما تلاش کادر درمان پس از چند روز بینتیجه ماند و مرد ۴۷ ساله تسلیم مرگ شد.
قتل به خاطر سرقت
گزارش مرگ مشکوک حسین به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد و باتوجه به اینکه کیف حاوی پول او نیز به سرقت رفته بود، فرضیه قتل به خاطر سرقت مطرح شد. با این احتمال، کارآگاهان به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند. در تصاویر مشخص شد مقتول بعد از اینکه مغازهاش را تعطیل کرده و با یک کیف دستی که حاوی پولهایش بوده از مغازه بیرون آمده چند متر آن طرفتر مرد جوانی به او حمله کرده و قصد سرقت کیف دستی او را داشته است و زمانی که با مقاومت حسین مواجه شده او را هل داده است. اما مرد میانسال تعادلش را از دست داده و سرش به جدول سیمانی کنار خیابان اصابت کرده و در نهایت این حادثه منجر به مرگ شده است.
با برملا شدن این موضوع تحقیقات برای دستگیری سارق ناشناس آغاز شد. در نخستین گام تصویر متهم از دوربینهای مداربسته گرفته و به کسبه و اهالی محل نشان داده شد. از آنجایی که احتمال میرفت عامل این جنایت برای بدست آوردن اطلاعات از سرنوشت مقتول به صحنه درگیری برگردد، به شاهدان و کسبه آموزشهای لازم داده شد تا در صورت مشاهده مردی با مشخصات متهم، ماجرا را به پلیس خبر دهند.
قاتلی با موهای بلند
بررسیها برای یافتن قاتل ناشناس ادامه داشت تا اینکه حدود ۲۴ ساعت بعد از اعلام مرگ، مردی با پلیس تماس گرفت و گفت: مرد جوانی به مغازهام آمد و در رابطه با سرنوشت حسین پرسید و اینکه وضعیت جسمیاش به چه صورت است. چهره مرد جوان با عکسی که به من دادید خیلی شباهت دارد مخصوصاً مدل موهایش که کمی بلند است و آن را بسته است. مورد دیگری که مرا مطمئن کرد او خود متهم است، کتانیهایی بود که به پا داشت با خطهای نارنجی که همانند کفشهای متهم است.
بهدنبال این تماس بلافاصله مأموران پلیس راهی محل شده و مرد مشکوک را بازداشت کردند. مرد جوان گرچه منکر جنایت بود اما زمانی که با فیلم درگیریاش توسط دوربینها ضبط شده بود، مواجه شد به قتل اعتراف کرد و گفت: میخواستم با دختر مورد علاقهام ازدواج کنم و باهم برای زندگی به آلمان برویم. اما با کارگری نمیشد پول سفر را فراهم کرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. شب حادثه در حال عبور از خیابان بودم که مقتول را دیدم. پولهایش را داخل کیف دستیاش گذاشت و مغازهاش را تعطیل کرد. با دیدن پولها وسوسه شدم اما هنگام سرقت مقاومت کرد ناخواسته او را هل دادم تا کیف را رها کند. اما بر اثر این هل دادن به زمین افتاد و سرش به جدول خیابان برخورد کرد. کیف را برداشتم و فرار کردم و در این مدت عذاب وجدان داشتم که چه بلایی سر او آمده است. چند روز بعد از ماجرا، برای اینکه اطلاعاتی از وضعیت او بهدست آورم به محل درگیری رفتم که دستگیر شدم.
درخواست اولیای دم برای قصاص
با اعتراف مرد جوان به جنایت، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. با درخواست اولیای دم که پدر و مادر مقتول و دختر او بودند، قضات حکم بر قصاص صادر کردند. با تأیید حکم در دیوانعالی کشور، نام مرد جوان در لیست محکومان قصاص قرار گرفت و برای اجرای حکم به دادسرا ارجاع شد.
چندین جلسه صلح و سازش با اولیای دم برگزار شد اما خانواده مقتول خواهان قصاص بودند تا اینکه روز گذشته دختر مقتول به دادسرای امور جنایی پایتخت رفت و از قصاص قاتل پدرش گذشت کرد. دختر جوان در رابطه با بخشش قاتل پدرش گفت: عاشق پدرم بودم و مرگ او ضربه بزرگی به ما زد. دلم میخواست قاتل پدرم را بالای چوبه دار ببینم و بر قصاص خیلی مصمم بودم. در این مدت چندین بار خواب پدرم را دیدم ولی آرام نمیشدم.
او ادامه داد: در این مدت قاتل چندین نفر را به عنوان واسطه فرستاد تا او را ببخشیم. میگفت توبه کرده و پشیمان است. اما دل من با قصاص آرام میشد تا اینکه چند روز قبل اتفاقی فیلمی دیدم که دختری مرتکب قتل شده بود و اولیای دم او را نبخشیدند. صحنههای پایانی فیلم خیلی روی من تأثیر گذاشت یک لحظه ترسیدم که نکند با اجرای حکم عذاب وجدان بگیرم و تا آخر عمر از اینکه یک نفر را کشتهام پشیمان باشم. با خودم گفتم آن موقع دیگر کاری از دستم برنمی آید.
درست است که قاتل پدرم قصاص میشود اما با مرگ او، پدرم زنده نمیشد. برای همین تصمیم گرفتم با پدر بزرگ و مادر بزرگم هم صحبت کنم و آنها را راضی کنم که قاتل پدرم را ببخشند به شرط اینکه به ما پول بدهد تا بتوانیم در روستای زادگاه پدرم مدرسهای به نام او بسازیم. مبلغی که ما خواستهایم کم است و نمیدانم بشود با آن مدرسه ساخت یا نه، اما هدفمان این است که نام پدرم را زنده نگهداریم و امیدوارم به خواستهمان هم برسیم.
بدین ترتیب با بخشش اولیای دم، مرد جوان که نامش در لیست افراد محکوم به قصاص بود، دوباره به زندگی بازگشت و بزودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.