به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا،طبق آماری که چندی پیش اعلام شــد« ۸۹ درصد خانوارهای زیر خط " فقر " شاغلند و بیکار نیستند. « در تماسهای تلفنی که با گروه اجتماعی رکنا برقرار شده کارگران از ناتوان ماندن در تأمین هزینههای زندگیشان با اینکه شاغل هستند میگویند: «هر کاری کردیم و از تلاش باز نایستادیم تا بتوانیم درآمد بیشتری داشته باشیم و هزینه اجاره و خرج خانه و تحصیل بچهها را فراهم کنیم اما باز نمیتوانیم»،
یکی از کارگران که مرد بازنشستهای است و قبلاً راننده کامیون بود می گوید: بعد از بازنشستگی بهامید دریافت مستمری کامیون را فروختم اما حالا با ناامیدی برای دیگران رانندگی میکنم ولی با همه اینها نمی تواند با این دریافتی هزینههای معیشت خانوادهاش را تأمین کند.
همین راننده می گوید: با همه این شرایط پلیس اجازه کار دوباره رانندگی را به نمیدهد و هرچند وقت یکبار باید برای دریافت مجوز همه آزمایشهای طب کار را از نو بدهد. این در حالی است که اغلب بازنشستگان بعد از بازنشستگی در جایی مشغول به کار شده اند. آنها از هزینههای کمرشکن زندگی در تهران مینالند و معتقدند هرچه میدوند نمیرسند.
پیش ترها " فقر " فقط گریبانگیر طبقهای بود که کار و کسب درست نداشتند و لی متأسفانه امروز"فقر"دامنگیر افرادی است که کار میکنند، تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی هستند اما با این دریافتی ناچیز از پرداخت هزینههای زندگی ناتوانند. کارشناسان معتقدند«دولت با تعیین دستمزدها و ناتوانی در کنترل تورم باعث شده که کارمندان و کارگران طبقه متوسط، فقیر شوند».
در این راستا یک مجید گودرزی ،کارشناس اقتصادی به رکنا میگوید: با نظام تعیین حقوق و دستمزدی رو به رو هستیم که متأسفانه عادلانه نیست . این شرایط یک طرفه به نفع نظام سرمایه داری ماست، ایران بدترین نظام سرمایه داری دنیا را دارد چرا که در بدترین نوع سرمایه داری در دنیا هیچ وقت تلاش نمیکنند تقا ضا را سرکوب کنند. وقتی تقاضا سرکوب میشود متأسفانه قدرت خرید مردم کاهش پیدا میکند و در نهایت تولیدکننده، مشتری برای محصولش ندارد برای همین سعی میکند دستمزد ها را در یک نقطه تعادلی نگه دارند.
«مجید گودرزی» در ادامه بیان میکند: اتفاق نامناسب دیگری که در ایران به آن مواجهیم نادیده گرفتن سهم کار و کارگر در تولید است، این سهم در حال حاضر حدود ۲تا ۸ درصد است که بسیار ناچیز است ولی در اروپا سهم کارگر بالای ۲۵ درصد است برای همین است که کارگران در اروپا از یک رفاه نسبی و درآمد مکفی برخوردارند. ولی در ایران شاهد سرکوب تقاضا هستیم.
این کارشناس با تحلیل ارکان قدرت میافزاید: سه رکن اساسی قدرت در اکثر کشورها «اتحادیههای کارگری و کارفرمایی و دولت » هستند. در ایران ما با یک دولت کارفرمایی رو به رو هستیم. در این شرایط اکثر تصمیمات ضد کارگری است و آن دو رکن، اتحادیههای کارگری را سرکوب میکنند.
وی با انتقاد از ساختار اتحادیههای کارگری ادامه داد: اتحادیههای کارگری در ایران بعضا از دولتیها و کارفرماها هستند و برای همین نمیتوانند حقوق کارگران را احقاق کند. در حال کنونی تشکیلات کارگران شدیداً با چالش مواجه شدند و هیچ واکنشی در مقابل حقوق ناچیز، کتک خوردن و تحقیرهای آنان ندارند. این اتحادیهها باید نقش ناظر را داشته باشند و قوی بشوند، در موضع برابر قرار بگیرند و "دولت" نقش ناظر را داشته باشد نه نقش کارفرما.
گودرزی با درخواست اصلاح رویه تعیین دستمزد در کشور بیان کرد: رویه تعیین دستمزد کارگران غلط است. شاهد هستیم که اول بودجه را مشخص میکنند و بعد حداقل دستمزد تعیین میشود و به "شورای عالی کار" پیشنهاد میشود. در حالیکه باید اول میزان حقوق و دستمزد در شورای عالی کار تعیین شود بعد به سازمان بودجه ارائه شود.
وی در این رابطه گفت: کارگران در ایران حدود ۱۶۰ دلار حقوق میگیرد و حقوقش به ریال پرداخت میشود در حالیکه تولید کننده به واسطه دسترسی به بازارهای جهانی محصولاتش را به قیمت جهانی و پایه دلار عرضه میکند و حاضر نیستند دستمزدها را به پایه جهانی پرداخت کنند. تولیدکننده تلاش میکند قیمتهای دستوری را حذف کند در حالی که دارد خدمات و هزینهها را به ریال پرداخت میکند ولی هزینه خوراک، پوشاک و مسکن به قیمت دلار تعیین میشود.
این کارشناس معتقد است، دریافت دستمزد به ریال و هزینه کردنها به دلار به یک چالش بزرگ برای اقتصاد و جامعه ما تبدیل شده است. دستمرد کارگران حداقلهای زندگی آنان را تأمین نمیکند و نارضایتیهایی گسترده و تبعات اجتماعی گسترده را در پی خواهد داشت.
مجید گودرزی در رابطه مهاجرتهای شغلی میافزاید: شهر تهران به جهنم کارگران و کارمندان تبدیل شده و اغلب آنان به شهرستانها مهاجرت میکنند. چون حقوق حداقلی و ناچیز کارمندان و کارگران در تهران در مقایسه با هزینههای زندگی در این کلانشهر بسیار زیاد است و پوشش نیازهای حداقلی را نمیدهد.
وی با انتقاد از طرح موضوع مزد منطقهای میگوید: مزد منطقهای هم رویه غلط دیگری است که در راستای سوء استفاده ازکارگران است. اجرای حداقل دستمزد منجر به مهاجرت گسترده نیروی کارمتبحر از تهران شده است و با اجرای مزد منطقهای؛ تهران که قلب تولید کشور است را با بحران مواجه میکند.
گودرزی با اشاره به اجرای ماده ۴۱ قانون کار بیان میکند: چرا که تعیین حقوق و دستمزد در ایران یکطرفه است. " بدون هیچ قاعده و قانونی است، ماده ۴۱ قانون کار اعلام میکند که افزایش حقوقها باید به اندازه رشد تورم باشد" که سالهاست اجرا نشده و باعث جاماندگی حقوق و دستمزد شده. امروزه دستمزدها آنقدر ناچیز شدند که مردم را به فلاکت کشانده است.
وی مطرح کرد:امید به بهبود این معضل فقط در شرایطی امکانپذیر است که هزینههای تولید محاسبه شود یعنی سهم کار کارگر در تولید و افزودن آن به دستمزد لحاظ شود. دراغلب "نظامهای پرداخت دستمزد عادلانه" دنیا، میزان مشارکت تولید و سود در نظر گرفته میشودکه باعث افزایش بهره وری و عادلانه شدن مزد خواهد شد. در ایران با یک نظام استعماری در بخش کار مواجهیم باید به سمتی حرکت کنیم که هزینههای تأمین مالی که بانکها پرداخت میکنند مانند کشورهای پیشرفته حداکثربه ۷ درصد و سهم کارگر و تولید به ۲۵ درصد برسد که الان دقیقاً برعکس است که باعث فقر و فلاکت مردم شده است. در کشورهای پیشرفته ۲۵ درصد از هزینههای تولید را دستمزدها تشکیل میدهند. اما این رقم در اقتصاد ما رقم ناچیز ۲ تا ۷ درصد اســت.