طبق بررسیهای انجامشده، میان محورهای مختلف اقتصاد دانشبنیان و تورم، ارتباط معناداری وجود دارد و اغلب محورهای اقتصاد دانشبنیان میتوانند بر مقوله تورم تاثیرگذار باشند، اما همچنان اقتصاد کشور با تورم دستوپنجه نرم میکند و گویا نمیتوان امیدی هم به اکوسیستم نوآوری کشور در مهار تورم داشت. باوجود اجرای اقتصاد دانشبنیان و همه حمایتهایی که از این حوزه در یک دهه اخیر شده است، شاید در سالهای آتی این پرسش که چرا مهار تورم و سایر اثرات مثبت اقتصادی اکوسیستم دانشبنیان، آنگونه که انتظار میرفت در کشور اتفاق نیفتاد؟ اذهان عمومی را به خود مشغول کند. کارشناسان در گفتوگو با صمت معتقدند تا زمانی که رانت در اقتصاد کشور پررنگ باشد و تولیدکنندگان مسیر دشوارتری را نسبت به واردکنندگان در فرآیند تولید پیشرو داشته باشند، نمیتوان انتظاری از اکوسیستم دانشبنیان برای کنترل تورم داشت. صمت در این گزارش و در گفتوگو با یک کارشناس حوزه دانشبنیان و یک کارشناس در اقتصاد کلان به نقش تولیدات فناورانه و دانشبنیان در مهار تورم پرداخته است.
امیررضا نیکان، رئیس مرکز تجارت ایران و عراق: باتوجه به اینکه در تورم مولفههایی نظیر نرخ دلار، سودهای بانکی و دیگر موارد واضح تاثیر مستقیمتری میگذارند و از طرفی هم، چون تاکنون شاهد اقتصاد دانشبنیان بهمعنای حقیقی خود در کشور نبودهایم، در نتیجه نمیتوان از تاثیر و نقش دانشبنیانها در کنترل تورم کشور حرفی زد و بهاعتقاد من، اکوسیستم فناوری تاثیر چندانی در مهار تورم نداشته است.
تاثیرگذاری دانشبنیانهای کشور در مهار تورم که معمولا بهنقل از برخی مسئولان گفته میشود، با نگاهی اجمالی میتوان دریافت که منطقی نیست. این نقش و تاثیرگذاری با هدف کنترل و مهار تورم از سوی فعالان دانشبنیان زمانی رقم میخورد که بتوانیم با توسعه صادرات محصولات فناورانه بیرونآمده از دل شرکتهای دانشبنیان، حجم قابلتوجهی از واردات ارز را به کشور وارد کنیم. این اتفاق در شرایطی افتاده است که برای تولید محصولات از کانال دانشبنیان، مواد اولیه کمتری از خارج وارد شده و هزینه ارزی زیادی برای خرید مواد اولیه صرف نشده باشد. بهعبارتروشنتر، اگر شرکتهای دانشبنیان بتوانند با فکر و خلاقیت برای تولید یک محصول از کشور ارز خارج نکنند و همان محصول را با نرخ متناسب به بازارهای جهانی بفروشند، در نتیجه ارزآوری کردهاند و این واردات ارز تا حد زیادی بر تورم اثرگذار است.بهطورتقریبی سالانه صادرات کشور نزدیک به ۵۴ میلیارد دلار است که سهم محصولات دانشبنیان به زحمت به ۵۰۰ میلیون دلار میرسد، هرچند در اخبار صحبت از صادرات یک میلیارد دلاری دانشبنیانها میشود؛ واقعیت این است که صادرات شرکتهایی نظیر مپنا و دیگر شرکتهای مشابه که پیش از شکلگیری اکوسیستم دانشبنیان وجود داشتهاند هم، در این آمار گنجانده میشوند. بیشک صادرات محصولات دانشبنیانی که حاصل تولید شرکتهای فناورانه است، تقریبا نیمی از عددی است که در رسانهها درج شده است. باتوجه به اینکه سالانه ۱۱۰ تا ۱۲۰ میلیارد دلار ارز از کشور خارج میشود و از طرفی هم، ۵۷ میلیارد دلار ارزآوری از طریق فروش نفت، گاز، پتروشیمی و آهن داریم. حال اگر یک میلیارد دلار هم محصولات فناورانه ارزآوری کنند، خواهیم دید که تاثیر آن در کل خروجی ارز فقط کمتر از یک درصد است.با عدد و ارقام گفتهشده نمیتوان روی این میزان از صادرات در بحث ارزآوری حساب باز کرد تا در نهایت بتواند منجر به کنترل تورم در کشور شود. در مقایسه با صادرات بیش از ۵۰ میلیارد دلاری نفت در کشور، صادرات محصولات دانشبنیان اصلا بهحساب نمیآید و نمیتواند نقشی هم در کنترل تورم داشته باشد. در شرایطی اکوسیستم دانشبنیان میتواند منجر به کنترل تورم شود که ارزآوری زیادتری نسبت به قبل داشته باشد و باتوجه به عدد و ارقامی که از میزان صادرات و ارزآوری کشور میشناسیم، نمیتوان گفت که اکوسیستم دانشبنیان به مهار تورم کمک کرده است.شاید در حوزههایی نظیر دارو تجهیزاتپزشکی تاحدی حرفی برای گفتن داشته باشیم؛ چراکه نرخ محصول نهایی در این حوزه بیشتر از مواد اولیه است. با این حال، میزان رقم صادرات دارو در سال گذشته تنها ۵ میلیون دلار بود که باز هم نمیتوان از ارزآوری صحبت کرد. بیشک اگر میزان صادرات این حوزه نظیر کشور هند ۱۰ یا ۲۰ میلیارد دلار بود، آنگاه میتوانستیم از ارزآوری در حوزه دارو و تجهیزاتپزشکی سخن بگوییم.
بهاعتقاد من، تا زمانی که سیاستهای وارداتپروری در کشور وجود داشته باشد، نمیتوانیم انتظار رشد صادرات و ارزآوری داشته باشیم. متاسفانه روند تخصیص ارز دولتی به صادرکنندگان یا تولیدکنندگان دشوارتر از روند تخصیص همان ارز به واردکنندگان است تا جایی که واردکننده میتواند بازار را در اختیار بگیرد و از تولیدکننده برباید. بسیاری از واردکنندگان در کشور میتوانند با ارز دولتی محصول وارد کنند و به نرخ ارز آزاد همان محصول را در بازار بفروشند؛ این در حالی است که صادرکننده باید با ارز آزاد مواد اولیه بخرد و با ارز دولتی محصول تولیدشده را بفروشد. بیشک این فرآیند باعث میشود که انگیزهای برای تولید و صادرات در کشور وجود نداشته باشد. باتوجه به تخصیص ارز نیمایی به واردکنندگان تا زمانی که شرایط مساعدی برای واردات در کشور وجود داشه باشد، نمیتوانیم از نقش صادرات در کاهش تورم کشور حرفی بزنیم؛ چه برسد به صادرات محصولات دانشبنیان.نقش فعال اکوسیستم دانشبنیان در مهار تورم با تحقق 2 شرط ممکن است؛ یکی آنکه شرایط دشوار تولید و صادرات مرتفع شود، بهگونهایکه رقابت میان تولیدکنندگان و واردکنندگان شکل بگیرد. شرط دیگر اینکه، باید برنامه مشخصی برای صادرات دانشبنیان تدوین کنیم تا بتوانیم اشراف بهتری از میزان صادرات محصولات دانشبنیان پیدا کنیم.
بیشک اگر تولید آن دسته از کالاهایی که ارزبر هستند، نظیر دارو در اکوسیستم دانشبنیان افزایش یابد، همچنین میزان واردات هم کنترل شود و در عوض دانشبنیانها محصولات بیشتری تولید کنند، در این شرایط اکوسیستم دانشبنیان میتواند به مهار تورم بپردازد، اما تولیدکننده در شرایط دشواری برای تولید کالا قرار میگیرد. در واقع ارز به تولیدکننده بهقدری دیر پرداخت میشود که واردکننده میتواند بازار را زیر سلطه خود بگیرد.در کل، اگر بتوانیم روی کالاهایی که ارزبری بالایی دارند، نظیر دارو، گوشت، گندم و خوراک دام که عددهای بزرگ واردات را به خود اختصاص میدهند، تولیدات انبوه داشته باشیم، میتوانیم دانشبنیانها را بازیگر فعال در کنترل تورم بدانیم.
فرشاد پرویزیان، عضو انجمن اقتصاددانان ایران: تولید کالا، حاصل تعامل کار و سرمایه با پیوست ضوابط فنی است. بهعبارتروشنتر، اگر کار و سرمایه با یکدیگر در فرآیند یک ضابطه فنی ترکیب شوند، کالا استخراج میشود و تولید محصول شکل میگیرد. رابطه فنی تولید یک کالا به این معنی است که تولیدکننده باید بداند چه میزان از مواد اولیه باید با یکدیگر ترکیب شوند تا یک کالا تولید شود. بیشک این رابطه فنی بر مدار یک دانش و دانایی میچرخد. یعنی بخش اساسی از تولید کالا دانش و دانایی است. بهطورقطع وقتی که رابطههای فنی و دانش تولید یک کالا را بهتر بدانیم و اشراف هوشمندانهای روی آن داشته باشیم و از دانش و خرد بیشتری استفاده کنیم؛ بهطورقطع یا محصول بیشتری با مواد اولیه کمتری تولید خواهیم کرد یا محصول باکیفیتتری روانه بازار میکنیم. چنین روندی دقیقا ضدتورم است که منجر به کنترل و مهار تورم میشود.
بهعبارتروشنتر، بکارگیری دانش و فن روز در فرآیند تولید یک کالا بهشرطی که کالا با نرخ تمامشده کمتری راهی بازار شود و باکیفیتتر هم باشد، تورم را مهار میکند. باتوجه به شعار سال گذشته، تعداد دانشبنیانها بهیکباره رشد چند هزارتایی داشت، اما باید بدانیم که رونق تولید دانشبنیان بهمعنای افزایش تعداد ثبتشده این شرکتها موسوم به دانشبنیان نیست. در کل، وقتی در اقتصاد صحبت از تولید دانشبنیان میشود، یعنی تولید مبتنی بر دانایی و خرد. بهعبارتروشنتر، محصولاتی که تاکنون تولید میشد، با شیوههای نوین علمی و فنی تولید و روانه بازار شوند. در تولید هر محصول، خدمت یا هر کالایی که ارزش اقتصادی داشته باشد، اگر بتوان کار و سرمایه را با یک دانش فنی بهکار بگیریم و هر چقدر دانش فنی به کار گرفته شده در فرآیند تولید بیشتر باشد، محصول باکیفیتتر با نرخ تمامشده کمتر یا با حجم تولید بیشتری روانه بازار میشود. بنابراین بکارگیری روشهای دانشبنیان یعنی افزایش تولید. افزایش تولید هم بهمعنای مهار تورم است. در شرایطی که عرضه محصول در بازار از طریق دانش رشد پیدا کند، تولید کالا در کشور افزایش پیدا میکند و تورم هم مهار میشود.دانشی که به کار گرفته میشود، ممکن است هزینههایی داشته باشد، اما در نهایت خروجی حول 2 مدار افزایش تعداد و کیفیت محصول میچرخد، اما آن فرآیندی که در وزارتخانههای کشور بهویژه صمت درباره بکارگیری دانشبنیانها بهمنظور تحقق اقتصاد دانشبنیان رخ میدهد، فارغ از تعاریف و اصول گفتهشده است. متاسفانه وزارت صمت و دیگر وزارتخانهها در سازمانهای دیگر، وقتی صحبت از تولید دانشبنیان میشود، تصور میکنند که باید سراغ یک فرآیند ناشناخته و عجیب و غریب بروند که معمولا فناوریهای هایتک را شامل میشود و وقتی هم که میخواهند از تولید دانشبنیان حمایت کنند، سراغ شرکتهایی میروند که تولیداتشان در زمره محصولات هایتک است. این در حالی است که شمار زیادی از فناوران در اکوسیستم دانشبنیان از فناوریهای هایتک و بسیار پیشرفته استفاده نیمبند کنند و اصلا لزومی هم ندارد که چنین فناوریهایی را بهکار ببرند.
پرسشی که مطرح میشود، این است که باتوجه به افزایش شمار شرکتهای دانشبنیان در یک سال اخیر چرا تاکنون اتفاقی برای مهار تورم نیفتاده است و اکوسیستم دانشبنیان نتوانسته به مهار تورم بپردازد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت، به ۲دلیل عمده بر میگردد. اقتصاد وابسته به فروش نفت در ایران و در کل، در هر کشوری سد راه توسعه فناوری است. کشوری که بیش از یک قرن اقتصادش به نفت وابسته و درآمدهای نفتی هنوز به کامش شیرین است و از رانت منابع نفتی استفاده میکند، نیازی به تحقیق و توسعه و کاربرد فناوری در فرآیند تولید ندارد. در این شرایط معمولا با پرداخت درآمد حاصل از نفت محصولات موردنیاز باوجود توان تولید در داخل با نرخ کمتر وارد میشود.
دلیل دوم، وجود انواع اقسام انحصار در کشور است. برای مثال وقتی خودروساز انحصارگر، میتواند هر خودرویی با هر سطح ایمنی را روانه بازار کند، دلیلی برای ارتقای کیفیت با توان دانشبنیان که قطعا هزینهبر هم هست، نمیبیند. در کل، وضعیت اسفبار شرکتهای خودروسازی در کشور ناشی از عدمکاربرد دانشبنیانها در بدنه آنها است.بیشک تا زمانی که شیوه حکمرانی اقتصادی در کشور مبتنی بر نفت باشد، صحبت از دانشبنیان خندهدار است. بنابراین بهدلیل درآمدهای نفتی، تولیدکنندگان دلیلی نمیبینند که دانش را در بدنه تولید وارد کنند. وقتی که هر تولیدکنندهای؛بهعنوان مثال خودروسازان میتوانند هر محصولی را با هر درجه کیفیت در بازار بفروشند، چرا باید در فرآیند تحقیق و توسعه هزینه کنند و دانش فنی را به کار بگیرند؟
سهم شرکت دانشبنیان در اقتصاد کشور باوجود جهش چشمگیری که در فراوانی داشتند، بسیار ناچیز است. بهگفته کارشناسان، نمیتوان در فضای بسته و غیرتعاملی اقتصادی، حرف از شرکتهای دانشبنیان و توسعه آنها زد و باید از فضای ایزوله خارج شویم و بهسمت فضای باز و تعاملی حرکت کنیم.