مرتضی کامل نواب/ پژوهشگر و مدرس دانشگاه در سرمقاله صبح نو نوشت: در روزهای اخیر آقای روحانی در سخنانی انتخاباتی همان مواضع سه دهه گذشته اصلاحطلبان را تکرار کرد و با حمله به موضوع تأیید صلاحیتها سعی کرد وزنی برای خود در انتخابات پیشرو به دست آورد. تکرار مسیری که بارها آزمون شده و مشخص شده طرفهای به اصطلاح منتقد در آن، مسیر پراشتباه خروج از چارچوب نظام را طی میکنند؛ اما عجیبترین بخش از سخنان او جایی است که میگوید «برای اولینبار در سال ۹۸ و ۱۴۰۰ ما انتخابات حداقلی داشتیم.» و بعد این موضوع را به ردصلاحیتها ارتباط میدهد. حال اینکه در انتخابات 98، اساسا بخش اعظمی از جناح حامی او به علت وضعیت بغرنج کشور و مدیریت ناتوان او و دولتش، اساسا در انتخابات شرکت نکرده و نامنویسی نکرده بودند. بسیاری از اصلاحطلبان سنتی به علت حمایت از او در 92 و 96 سرخورده شده و با هم در نزاع بودند. ضمن اینکه آقای روحانی باید پاسخ دهد که آیا قصد داشته در انتخابات مجلس شورای اسلامی بهعنوان دولت و «طرفداران دولت» لیستی داشته باشد که حالا معترضنمایی میکند؟
روحانی که نشان داده استاد عوض کردن جای متهم و محقّ است، اینبار نیز به جای آنکه پاسخ دهد چرا وضعیت کشور را به آن سرمایه اجتماعی ضعیف شده و حداقلی رسانده و معیشت مردم را گروگان مسأله خارجی کرده بود، حمله میکند که چرا انتخاباتهایی که در انتهای دولت وی بوده، پرشور نبوده است؟! هر تحلیلگر سیاسی منصفی میفهمد که مسأله اساسی ضعف در مشارکت در انتخابات ۱۳۹۸ اتفاقا به اتفاقات نامطلوب و فاجعهبار دولت وی در قضایای بنزینی و رخدادهای بعدی آن بازمیگردد. همان موضوعی که روحانی با خنده میگفت جمعه صبح از آن مطلع شده و وزارت کشور خودش میگفت از قبل به مسئولان دولتی اطلاع داده است.
جالب این است که جهانگیری دو روز پس از این اظهارات خلاف واقع روحانی، تحلیلی علیه رئیس سابق خود ارائه کرده است. او در تحلیل وضعیت سال ۱۳۹۸ به شکلی صادقانه میگوید: «اصلاح اقتصادی نیاز به اعتماد اکثریت مردم ایران دارد.» و بعد توضیح می دهد: «در سال ۹۸ ما این سرمایه اجتماعی را نداشتیم، قیمت بنزین را تغییر دادیم، آن اتفاقات سال ۹۸ افتاد که نمیشود گفت چقدر تلخ بود.» چنانکه در تحلیل معاون اول دولت سابق، پایین بودن سرمایه اجتماعی که طبعا مهمترین عامل مشارکت سیاسی است، در سال ۱۳۹۸ مشهود است.
البته این رفتارهای آقای روحانی مسبوق به سابقه است. او در مقام نامزد انتخاباتی، شخصیتی بهشدت منتقد با تحلیلهای فضایی و عموما ضربهزننده به ارکان نظام را دارد و سپس در مقام مسئول، کاملا برعکس شده و محافظهکارترین مقام کشور میشود. حالا هم در مقام نامزدی برای انتخابات خبرگان، سعی دارد با تحلیلهایی بهشدت غیرواقعی و حتی مخالف با مقامات ارشد دولت خود، فضا را علیه شورای نگهبان مهیا کند و در نهایت نفع خود را ببرد.
روحانی در چند ماه اخیر سعی داشته رفتاری همچون مرحوم هاشمی داشته باشد تا شاید جایگاهی همچون او را پیدا کند، حال اینکه پاسخ به چنین جاهطلبی را مرحوم هاشمی در سال 94 داده است. جایی که گفته بود: «روحانی یک هفته قبل از انتخابات ۹۲، سه درصد رأی داشت که با حمایت من به بالای ۵۰ درصد رفت.»
رئیسجمهور سابق باید به یاد داشته باشد که از منظر اصلاحطلبان، ایشان جایگاه رحم اجارهای را داشت و جایگاه نامزد جایگزین را برای آقای هاشمی. این ملاحظات به علاوه عملکرد وی و دولت تحت مدیریتش در نابود کردن فرصتهای اقتصادی و اجتماعی دهه 90 جایی برای او در میان مردم باقی نگذاشته است.
لازم است کسی از میان دوستان و آشنایان روحانی به ایشان یادآوری کند که مسیر اعتراض سیاسی و غیرواقعی به شورای نگهبان، سه دهه است که طی شده و این حرفها دیگر خریداری ندارد.