ماهرخ عباسپور: مرتضی کاردر، مدیر انتشارات هرمس از اهمیت ثبت وقایع تاریخی گفت و بازآفرینی در مستندسازی تاریخی را جایز ندانست. مرتضی کاردر روزنامهنگار و مدیر انتشارات هرمس در گفتوگو با خبرآنلاین، درباره اهمیت مستندسازی تاریخی گفت: وقتی به کشورهای دیگر نگاه میکنیم؛ از یک واقعه، به چندین شکل، اسناد رسمی مکتوب، مطبوعاتی، تصویری، چه به شکل عکس و چه به صورت فیلم، ثبت و ضبط شده، دارند و به شکلهای مختلف همه آنها را بایگانی میکنند، درنهایت هم معمولا نهادها و موسساتی مثل سازمان اسناد ملی وجود دارند که همه اسناد را منظم و مدون، بستهبندی کردهاند و با توجه به شرایط زمان و صلاحدید حاکمیت کشورهایشان، آنها را منتشر میکنند. ما در ایران در این حوزه بسیار ضعیف هستیم؛ حتی وقایع خیلی نزدیک به زمان حال مثل وقایع دهه ۶۰ و ۷۰ را که کم و بیش در حافظهمان وجود دارند، بهصورت مستند در دست نداریم و وقتی میخواهیم سند گفتهها و شنیدههایمان را پیدا کنیم، روندی بسیار دشوار در پیش خواهیم داشت چراکه عملا مستندنگاری در این زمینه انجام و چیزی ثبت و ضبط نشده است به همین دلیل وقتی چنین شرایطی داریم، مستندها بسیار میتواتند کمککننده باشند تا نور دوبارهای به برخی وقایع تاریخی تابانده شود.
او ادامه داد: در این سالها تاریخ معاصر همیشه مورد توجه نسل جدید مستندسازان بوده است و کارهای زیادی هم، چه درباره شخصیتها و چه درباره وقایع تاریخی، انجام شده. در پی آن هم موجی به راه افتاده است که افراد دیگری به شکلهایی مثل پادکستها، برخی مطبوعات، برخی کتاب و مجلهها مثل «رادیو تراژدی» درباره بعضی شخصیتهای معاصر مطالعه و تکنگاریهایی منتشر کنند، این امر باعث میشود برخی شخصیتها و اتفاقاتی که جلوی چشممان بوده ولی فراموش شدهاند از محاق درآیند و باعث شوند دیگرانی که پیشفرضها، ابزار و اسنادی در دست دارند، کارهایی در این زمینه تهیه کنند، این اتفاق هم در سینمای مستند، هم در جشنواره «سینماحقیقت» و هم در تلویزیون رخ داده است. اینگونه اتفاقات منجر میشود که ما تصویر روشنتری از تاریخ معاصر ایران داشته باشیم و از شخصیتهایی که ممکن است به مرور زمان فراموش شوند و در دورههایی، چه مثبت و چه منفی، تاثیرگذار بودهاند، غافل نشویم.
این روزنامهنگار در پاسخ به این پرسش که بسیار از اسناد موجود درباره تاریخ معاصر ایران از سوی خارجیها جمعآوری شدهاند، این اسناد ممکن است با سوگیری همراه باشد، مستندساز چقدر میتواند در اثر خود از اینگونه آرشیوها استفاده کند تا با جهتگیری همراه نباشد، اظهار کرد: کارگردان مستند بهعنوان نفر اول و آخر باید تصمیمگیری کند و به چشماندازی درباره یک اتفاق و شخصیت برسد. ابزار، امکانات و مصالحی که در اختیار دارد، شامل مجموعهای از چیزهاست؛ بخشی جستوجوهای خود کارگردان، بخشی نظر کارشناسان درباره موضوع و بخشی دیگر به منابع طبیعی و تصویری تقسیم میشوند، همه این عوامل در کنار یکدیگر کارگردان را میتواند به دید نهایی برساند و طبیعتا کارگردان باید به درستی از این مصالح و به اندازه استفاده کند که به چشمانداز مورد نظر برسد و کمککننده باشد. کاردر افزود: متاسفانه در مستندهای سالهای اخیر کم ندیدهام که کارگردانها شیفته تصاویری میشوند که آنها را از آرشیوها پیدا کردهاند و در فرایند تدوین فیلمشان جای درستی پیدا نمیکنند و حتی میتوانند جای گفتوگو با آدمها را بگیرند، کارگردان در اثر خود عملا شیفته آرشیوها شده است و عمده مستند خود را بر پایه آنها بنا میکند. این کار اشتباه است، آرشیوها باید بهعنوان یکی از اجزای فیلم، در کلیت، نقش درست و منسجمی پیدا کنند و گاهی وقتها این اتفاق نمیافتد.
مدیر انتشارات هرمس در بخش دیگری از صحبتهایش درباره ثبت وقایع تاریخی به صورت کتاب نیز گفت: ما نیمچه سنتی داشتیم که سالهایی درحال پا گرفتن بود؛ اینکه نویسندهها و روزنامهنگاران روایتگر وقایع تاریخی میشدند، وقایعی که خودشان بهعنوان خبرنگار یا عضوی از مردم، تجربه نزدیکی با آنها داشتند و یا وقایعی که برایشان جالب بود، قدری از آن فاصله گرفته بودند و به شکلی آن را روایت میکردند، صدرالدین الهی از نسل روزنامهنگاران گذشته یکی از این شخصیتهاست. در سالهای بعد تاریخنگاران گفتند که چیزهایی که این روزنامهنگاران مینویسند از جنس روایت و حکایت است و خیلی دقیق نیست، حرفشان نیز جایی جدا از واقعیت نبود چراکه متون منتشر شده، دقت لازم یک متن تاریخی را نداشت و تاریخنگاران نمیخواستند متنی که دقیق نیست، مبنای ما برای داوری تاریخ باشد که درست هم بود مثل آثار ذبیحالله منصوری و ترجمههایی که از تاریخ دارد.
وقتی اینگونه انتقادات مطرح شد، از زمانی به بعد روزنامهنگارانی نداشتیم که وقایع سالهای حرفهای خودشان را بنویسند. او خاطرنشان کرد: عملا در سالهای اخیر ثبت و ضبط وقایع را کم میبینیم یعنی کتابهای تاریخی که بتواند به واقعهای در نیم قرن اخیر بپردازد، کم داریم و چون این اتفاق به مرور رخ داده است، فکر میکنم چاپ و دغدغه چاپ آنها از سبد ناشران خارخ شده است. شاید کتاب و مجلاتی که این روزها به شخصیتها و وقایع تاریخی میپردازند، توجه دوباره به تاریخ معاصر را راه اندازند، همچنین تکنگاریهای چند صفحهای درباره موضوعات تاریخی شاید قابلیت این را داشته باشند که به یک کتاب تبدیل شوند ولو کتاب جمع و جور و مختصری تا سلسله کتابهایی به وجود آیند تا به ما دید تازه و متفاوتی درباره شخصیتهای تاریخی دهند.
این روزنامهنگار در بخش دیگر گفتوگویش به سینمای مستند پرداخت و درباره مخاطبان مستندهای تاریخی مطرح کرد: معمولا مستند خوب تاریخی همواره مخاطب خود را پیدا کرده است، کارگردان مواد، مصالح و متریالی در اختیار داشته است و به دیدی درباره شخصیت یا واقعه رسیده است و حال میخواهد آن را روایت کند، اگر کار خود را به خوبی انجام دهد، مستند خوبی از آن در میآید و مخاطب نیز از آن استقبال خواهد کرد مثلا درحال حاضر مستند «فرار از قصر» در حال نمایش در سینماهای هنروتجربه است؛ احسان عمادی کارگردان این فیلم، مستند دیگری به نام «رزمآرا؛ یک دوسویه مسکوت» دارد که بسیار درجه یک، خوش ساخت و روپاست، میزان مصالح تصویری که کارگردان در اختیار داشته خیلی کم بوده اما اینکه چطور این مستند را ساخته، چه روایتهایی از این شخصیت به دست آورده است و هر کدام از اتفاقات در زمان خودشان چه نقشی داشتهاند، به خوبی نشان میدهد، فکر میکنم این مستند، هم در جشنواره و هم بعد از آن، از استقبال برخوردار بوده است. کاردر ادامه داد: موضوع این است که مخاطب فیلمها کیست، چه کسانی مستند را در سینما میبیند و اینکه چقدر امکان دسترسی افراد به مستند وجود دارد؛ زمانی وجود دارد که مرکز گسترش با چند نهاد مهم قراری میگذارد که مستندهای تاریخی یک سال اخیر را در مدت مشخص، در آن نهادها به نمایش بگذارد و پژوهشگر تاریخی هم از این مساله آگاه میشود پس میتوان گفت که مخاطب امکان تماشای آن را دارد، وقتی نیز وجود دارد که مستند در تلویزیون پخش میشود و مخاطب عامتر میداند که در چه زمانی میتواند آن را ببنید اما وقتی این مسائل وجود نداشته باشد، بحث اینکه مخاطب از کجا باید از نمایش آگاه شود، به وجود میآید که مساله متفاوتی است. مدیر نشر هرمس تاکید کرد: در طول سالهای گذشته هر بار که مستند تاریخی خوبی در جشنواره «سینماحقیقت» اکران داشته، با استقبال خوبی از سوی تماشاگران مواجه شده، هم مخاطب آمده است و هم کارشناسان درباره آن بحث کردهاند، اگر مخاطب وجود ندارد شاید به دلیل کثرت این مستندهاست و اینکه بعضی از آنها نتوانستهاند از نظر کیفیت با مستندهای دیگر برابری کنند.
او در پایان درباره بازسازی در مستند تاریخی در صورت کمبود آرشیو تصریح کرد: اینکه بازآفرینی به چه شکل انجام میشود، مهم است، استفاده از بازیگران در ساخت مستند را نمیپسندم و باید ضرورت این کار تا حد زیادی وجود داشته باشد. به نظر من گاهی وقتها بعضی از مستندسازان ضعفهای خودشان در حوزههایی مثل پژوهش را با بازآفرینی وقایع پوشش میدهند، ما مستندهای خوب بسیار زیادی در سالهای اخیر داشتهایم که از هیچ نوع بازآفرینی استفاده نکردهاند یا اگر این کار را انجام دادهاند خیلی کمهزینه و کوچک بوده است مثلا از نقاشی استفاده کردهاند تا سیمای شخصیت خود را به تصویر بکشند و مستندهای خوبی هم از آن درآمدهاند چراکه کار مستندساز در مرحله تحقیق و پژوهش به درستی انجام شده است، از طرف دیگر مستندهایی داشتیم که با هزینههای بسیار، صحنههایی را بازآفرینی کرده است و مستند هم پیش از جمعبندی نهایی منتشر شده و مستند خوبی هم نبوده است.
۲۴۵۲۴۵