خبرگزاری میزان - تکلیف آمریکا در برجام روشن است، این کشور در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ از این توافق خارج شد و دولت جو بایدن نیز تاکنون به برجام بازنگشته است.
به نظر میرسد توافق هستهای برای بایدن اولویت ندارد چرا که او پس از ورود به کاخ سفید بساری از اقدامات ترامپ را لغو کرد، اما نسبت به برجام بیتفاوت است.
بیتفاوتی به معنای بی اهمیت جلوه دادن برجام نیست بلکه دولت تازه کار آمریکا در محاسبات و معادلات خود همچنان سیاست تحریم و فشار حداکثری را در نظر دارد و با وجود این سیاست سعی میکند خود را بار دیگر درون برجام دهد تا بتواند از ابزارهای قانونی حضور خود بهره ببرد.
آمریکا با خروج از توافق هستهای همه اختیاراتی که در آن داشت از دست داد و اگر اکنون درباره آن سخن میگوید یا موضع گیری میکند، سخنان و مواضعی غیر قابل قبول و بیهویت است.
اروپا نیز همچنان در تبعیت از آمریکا به جای آنکه تعهدات برجامی خود را اجرا کند، با صدور بیانیه اقدامات ایران در کاهش تعهدات خود را محکوم میکند و تکرار میکند که خواهان جلوگیری از نابودی توافق هستهای است.
اتحادیه اروپا که در سه کشور عضو تروئیکای اروپایی خلاصه میشود، (انگلیس، فرانسه آلمان) نه در دوران ترامپ تلاش کردند تا آمریکا را وادار به اجرای تعهدات خود کنند و نه اکنون که بایدن، رییس جمهور شده است چنین تلاشی میکنند.
خروج ایران از اجرای پروتکل الحاقی هرچند آنها را سراسیمه کرده است، اما با وجود اقدام ایران هنوز تصمیمی برای پایبندی به تعهداتشان ندارند.
حتی توافق ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی آنها را به ظاهر راضی نکرده است در حالی که «رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس از این توافق رضایت دارد و گفته است «اگر آژانس بینالمللی انرژی اتمی با ایران توافق نمیکرد، اقدامات امروز ایران در خصوص بازرسیها بدین معنا بود که آنها گامهایی را برمیدارند که دیگر قابل بازگشت یا بازیابی نیست.»
نقش آمریکا و اروپا روشن است، نمیتوان به این دو امیدوار بود تا تعهدات خود را اجرا کنند، در حالی که در عالم سیاست تکرار میکنند که خواهان اجرای برجام هستند به شرطی که ایران به تعهدات خود پایبند باشد.
اما در طرف دیگر برجام دو کشور بزرگ حضور دارند که سیاست آنها حمایت از ایران در قالب توافق هستهای است.
چین و روسیه دو قدرت بزرگ دیگر دنیا هستند که پای برجام را اجرا کردهاند و هر یک از آنها از ظرفیتهای اقتصادی و سیاسی بالایی برخوردارند..
تاکنون سیاست گفتمانی آنها حمایت از ایران بوده است و حتی پس از خروج ایران از اجرای پروتکل الحاقی، موضع منفی نسبت به آن نگرفتند.
سخنان و اظهارات مقامات مسکو و پکن بر این اساس بوده است که همچنان در برجام حضور دارند و و در مقابل منتقد سیاستهای آمریکا و اروپا علیه توافق هستهای هستند.
آمریکا و اروپا در حال حاضر با چین و روسیه نیز رفتارهای چالشی دارند به گونهای که آنها با سیاستهای ضد خود از سوی واشنگتن و اتحادیه اروپا روبرو هستند.
آمریکا در حال تدوین سیاستهایی علیه این دو کشور است و در تازهترین اقدام، واشنگتن و کانادا برای تقابل با چین توافق کردند.
چنین سیاستی از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا علیه چین و روسیه نیز وجود دارد.
در واقع سه کشور ایران، روسیه و چین در فهرست دشمنیهای غرب، نام آنها در رده نخست نوشته شده است.
چین و روسیه میتوانستند نقش تاثیرگذارتری در موضوع توافق هستهای داشته باشند، اما بازیگری بیشتر آنها در ماجرای برجام، میتواند قدرت تاثیر و نفوذ مسکو و پکن را در صحنه و عرصه بینالمللی افزایش دهد.
در واقع فرصتی برای نقش آفرینی بیشتر آنها فراهم شده تا بتوانند به یکجانبه گراییهای آمریکا و اروپا و در واقع غرب پایان دهند.
چین یکی از قطبهای بزرگ اقتصادی است و روسیه نیز با حضور در اتحادیه اورآسیا و تاثیر و نفوذی که در آن دارد میتواند با فعالتر کردن این اتحادیه که به تقویت شرق میانجامد، همه اقدامات غرب را خنثی کند و باعث شود تا ایران نیز عضو دائم این اتحادیه شود.
چه تحریمها لغو شود چه لغو نشود ایران باید قدرت اقتصادی خود افزایش دهد چرا که حتی در صورت لغو تحریمها احتمال اعمال دوباره آن وجود دارد.
انتهای پیام/