دلربایانه دگر بر سر ناز آمدهای
از دل من چه به جا مانده که باز آمدهای
از عرق زلف تو چون رشته گوهر شده است
همهجا گرچه به تمکین و به ناز آمدهای
در بغل شیشه و در دست قدح، در بر چنگ
چشم بد دور که بسیار بساز آمدهای
بگذر از ناز و برون آی ز پیراهن شرم
که عجب تنگ در آغوش نیاز آمدهای
می بده، می بستان، دست بزن، پای بکوب
به خرابات نه از بهر نماز آمدهای
آنقدر باش که من از سر جان برخیزم
چون به غمخانهام ای بندهنواز آمدهای
بر دل سوختهام رحم کن ای ماه تمام
که درین بوته مکرر به گداز آمدهای
دل محراب ز قندیل فرو ریخته است
تا تو ای دشمن ایمان به نماز آمدهای
چون نفس سوختگان میرسی ای باد صبا
میتوان یافت کزان زلف دراز آمدهای
چون نگردد دل صائب ز تماشای تو آب؟
که به رخساره آیینه گداز آمدهای
نیست ممکن که مصور شود آن حسن لطیف
صائب از دل چه عبث آینهساز آمدهای؟
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.