عصر ایران؛ مهرداد خدیر- ویدیویی که از عجز حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجۀ ایران از روخوانی درست و بی غلط یک متن انگلیسی در جلسه شورای امنیت سازمان ملل حکایت می کند اسباب شرمندگی و شگفتی است و بیش از آن اصرار و اعتماد به نفس او مایۀ حیرت.
این فیلم در شبکههای اجتماعی به شکل گستردهای بازنشر شده و تأسف بیشتر هنگامی است که با بیان رسای خانم سفیر عربستان سعودی مقایسه می شود.
درست است که آن خانم دختر یک شاهزاده است و در آمریکا زندگی و تحصیلات عالیه داشته اما تسلط او بر زبان انگلیسی حین دفاع از فلسطینی ها توجه برانگیز است و باید یادآور شد صرف زندگی در آمریکا و کانادا موجب آموختن زبان و ادبیات انگلیسی نمی شود کما این که برخی آقازاده های مقامات نوکیسه ما که در غرب رحل اقامت افکنده اند این گونه نیستند.
قیاس دیگر با تسلط وزیر خارجه قبلی (دکتر جواد ظریف) است و چند پرسش را به میان می آورد:
چرا سطح دانش و اطلاعات عمومی و در این مورد خاص زبان انگلیسی برخی اعضای دولت آقای رییسی این قدر نازل است؟ البته رضا مراد صحرایی که در وزارت آموزش و پرورش جای دکتر پرویز ناتل خانلری در 60 سال قبل نشسته و معنی واژۀ دربی را در اولین مصاحبه در حیاط دولت نمیدانست دست کم می تواند بگوید دکتر خانلری و دکتر گنجی و دکتر شکوهی هم نمی دانستند! چون آن زمان این واژه رایج نبوده و فارسی هم نیست!
حسین امیر عبداللهیان اما نسبت به اسلاف خود در جمهوری اسلامی هم سطح زبان انگلیسی پایین تری دارد.
چرا اگر نه در اندازه ظریف و دکتر یزدی با تسلط کامل که دیگران هم به قدر نیاز میدانستند و اگر هم اوایل نمیدانستند اصرار نداشتند متن انگلیسی را با غلط از رو بخوانند. احتمالا یکی از دلایل انتخاب دکتر ولایتی به وزارت خارجه در سال ۶۰ هم این بوده که پزشک اطفال و به تبع آن آشنایی با زبان خارجی بوده است و قبل از او در سال ۵۸ بنیصدر و قطب زاده به خاطر سال ها اقامت در فرانسه.
همچنین این پرسش هم شکل میگیرد که چرا مقامات بالاتر فکری به حال آموزش زبان انگلیسی به مدیران تازه به میدان آمده خود نمیکنند تا بعد از ۴۵ سال شاهد آبرو ریزی در این سطح نباشیم؟
سه احتمال را می توان طرح کرد:
۱. در دولت های اصولگرا و نواصولگرا این تصور شکل می گیرد که تنها دولت تغییر نکرده و انقلاب شده است و انباشت تجربه صورت نمی پذیرد و جدیدیها تا یاد بگیرند زمان میبرد.
۲. چون معیار اصلی ابراز وفاداری است و به مدارک دانشگاهی بسنده میشود و مثل نقل و نبات به هم دکتر میگویند زبان انگلیسی آنان محک نمی خورد. حال آن که به جد میتوان گفت کسی که با یک زبان خارجی آشنا نیست استحقاق عنوان «دکتر» را ندارد. هر که باشد!
۳. آقای امیر عبداللهیان البته خیلی تازه کار نیست و بیشتر روی زبان عربی خود کار کرده ودرباره او این سوال وجود دارد وقتی نمیتواند چرا اصرار دارد از رو بخواند؟ اردوغان هم تا چند سال قبل انگلیسی درست و حسابی بلد نبود ولی اصرار نداشت انگلیسی بخواند. البته هنوز رکورد با علی آبادی سرپرست وزارت نفت دولت احمدی نژاد است در اوپک و شاید خود احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا!
این نکات البته تازه نیست و نویسنده این سطور هم داعیه ای در زبان انگلیسی ندارد اما وزیر خارجه نیست. وزیر داخله هم نیست!
نکته مورد نظر این نوشته این است که اصول گرایی ایرانی برای آموزش زبان انگلیسی در انواع موسسات آموزشی که در اختیار دارند دچار پارداوکس جدی هستند.
زیرا از یک طرف نمی خواهند دانشجویانشان از فضای غیر ایدیولوژیک خارج شوند و با زبان انگلیسی دریچه فرهنگ های دیگر به روی آنها گشوده شود و از جانب دیگر چون برای تصدی ۲۵۰۰۰ شغل مدیریتی در ایران آماده می شوند باید زبان هم بیاموزند منتها از این ۲۵ هزار شغل مدیریتی مگر چند فقره در معرض قضاوت دنیاست؟
پارادوکس یا تناقض این است که اگر زبان و ادبیات انگلیسی یا فرانسه یا حتی عربی غیر ایدیولوژیک بیاموزند تغییر می کنند و افراد تغییر یافته به کار کسانی نمیآید که نیروی تابع و مطیع می خواهند.
محسن مخملباف هم قرار بود آن قدر در حوزه هنری فیلم ببیند تا بتواند جای کارگردانان غیر انقلابی را بگیرد اما آن قدر فیلم دید که شبیه همان ها شد و حتی فاصله دارتر! مشکل اینجاست که آشنایی با زبان و ادبیات و هنر دیگران نسبی نگری میآموزد و با خود برتر بینی سازگار نیست!
دقت می فرمایید؟ می توانند زبان یاد بدهند اما زبان فقط زبان نیست. فرهنگ و ادبیات هم با آن منتقل می شود و اشکال کار در اینجاست! دوست ندارند چشم و گوش ها باز شود. چون زبان فقظ زبان نیست. نگاه کنید نوع پوشش و شکل وشمایل زبان آموزان و مدرسان زبان با دیگران تفاوت دارد. این گزاره البته صد در صدی نیست چون شنیدهام در موسسه آقای مصباح مرحوم هم روی آموزش زبان اصرار دارند وشاید در آینده یک غیر غرب گرا ی زبان دان پیدا کنند.
این عبارت اردشیر پشنگ را حیف است از صفحه شخصی او نقل نکنم:
اصرار و اعتماد به نفس آقای امیر عبداللهیان برای روخوانی متن بیانیه ها به دو زبان انگلیسی و عربی با این کیفیت از دانش زبانی به رغم انتقادات بسیار از نظر پرستیژی تاسف انگیز، از منظر روان شناسی شگفت انگیز ولی به عنوان یک زبان آموز تحسین برانگیز است.
او در اولین سفر دیپلماتیک به بغداد به جای این که کنار همتایان خود بایستد اصرار داشت جلوتر بیاید و به خاطر اعتراض میزبان حاشیه ایجاد شد ولی در بازگشت گفت: در نقطه ای ایستادم که جایگاه واقعی جمهوری اسلامی بود.
اکنون می توان پرسید آیا آین جور روخوانی با جایگاه واقعی جمهوری اسلامی متناسب است؟
شاید چاره کار این باشد که یک لژیونر فوتبال را با خود ببرند. البته بعد جام ملت ها. چون هم بازیکنان از سیاست سر در نمی آورند و هم زود انگلیسی یاد می گیرند! «اینگیلیسی» البته!