عصر ایران در ادامه نوشت : آیتالله شیخ مصطفی هرندی در گفتگویی به بیان نکاتی درباره خواستگاری محمدرضا شاه پهلوی ، دیدار با مقتدی صدر، دیدار با امام خمینی( ره) و ... پرداخته است که بخشی از آن را در ادامه می خوانید:
وی درباره دیداربا مقتدی صدر گفت : مقتدی صدر به دیدنم آمد. دو ـ سه بار برخی از مساجد اسم من را به عنوان آیتالله و مرجع دینی آوردند اما قبول نکردم و گفتم: در این شرائط مسئولیتی قبول میکنم که از عهدۀ آن بربیایم.
من درباره تندروی بحث کردم. حرفت را بزن اما حق نداری دیگران را تخریب کنی. ما با ایشان مقداری قوم و خویشی داریم. من معتقدم که انسان باید همیشه حرفش را بزند، بدون اینکه موجب درگیری، تحقیر و انکار دیگران شود.
استاد لمعه ما گفت که هفتاد و نه شرح و حاشیه بر لمعه نوشته شده است ولی بیست و هفت عبارت در این کتاب هنوز حل نشده است. آیا کسی وجود دارد که کفایه و قوانین را بتواند به صورت کامل تدریس کند؟ میدانم که درک کردن آنها مشکل است.
آیت الله مصطفی هرندی در خصوص رفت و آمد به بیت امام اظهار کرد : آقا مصطفی که فوت کرد از تشییع تا دفن ایشان حضور داشتم و همه کارها را برعهده گرفتم. همچنین شام یعنی برنج و خورشت و حلوا درست کردیم و به بیت ایشان فرستادیم.
وی درباره خاطره اش از خواستگاری شاه ( محمد رضا پهلوی ) از دختر یکی از علما گفت : بعد از اینکه شاه( محمد رضا پهلوی ) ، ثریا را طلاق داد به خواستگاری دختر یکی از علمای بزرگ که برادران وی سیاسی بودند، رفت ولی وی را به شاه ندادند. من کودک بودم که این دختر با مادرش به منزل ما آمد. حجاب وی آن قدر خوب بود که فقط چشمانش معلوم بود. البته این حرفها حساسیت ایجاد میکند. [برای کسانی که به دلایل مذهبی از این موضوع تعجب می کنند شاید جالب باشد اشاره کنم] در آیینهکاری صحن حضرت امیر(ع) هم شعری هست که به شاه نسبت میدهند و البته نمیدانم واقعا او گفته یا نه:
گر در حرمت آینهکاری کردم
کاری نه سزای شهریاری کردم
تا جلوه حق ببینم از طلعت تو
در پیش رخت آینهداری کردم