برترینها: عجب اوضاعی شده، اصغر فرهادی گفته که به دلیل برخی محدودیتها دیگر قصد فیلمسازی در ایران را ندارد، اما واکنشها غیرقابل تصور است، در نگاه اول به نظر میرسید که جماعت این اقدام را ستایش کنند اما عجیب آن که حجم سرزنش و نکوهش بیشتر از آن چه تصور میکردیم بوده است، برخی حتی چنین اقدامی از سمت فرهادی را سودجویی تلقی کردهاند، برخی دیگر میگویند این که فرهادی به خاطر برخی مسائل حول زنان قید فیلمسازی در ایران را مینزد، یک اقدام شعاری و حتی تقلیل دهنده است. در کامنتهای این خبر در اینستاگرام، برخی حتی از علی احمدزاده نام برده بودند، کارگردان فیلم منطقه بحرانی که در ایران فیلمبرداری شده و داستان و فرم بیپروایی دارد، آنها معتقدند کارهایی مثل منطقه بحرانی از سینمای فرهادی صراحت بیشتری دارد، بی آن که خیلی هم رسانهای شود در هر صورت این ماجراها بهانهای شد تا خبر دیروز و آدمهای ماندگار سینمای فرهادی را مرور کنیم:
تاثیرگذارترین شخصیتهای فیلم اصغر فرهادی:
پیمان معادی (نادر) / جدایی نادر از سیمین
داستان «جدایی نادر از سیمین» از این قرار است؛ سیمین (لیلا حاتمی) قصد مهاجرت به خارج از کشور به دلیل اعتقاد به پرورش دخترش ترمه (سارینا فرهادی) در شرایط بهتر را دارد، اما شوهرش نادر (پیمان معادی) به خاطر نگهداری از پدر مبتلا به آلزایمرش (علیاصغر شهبازی) با ترک ایران مخالف است. سیمین تقاضای طلاق میکند، ولی نادر در عین مخالفت نداشتن با طلاق، اجازه نمیدهد او ترمه را با خود به خارج ببرد. سیمین، نادر و ترمه را ترک میکند و به خانه پدرش میرود و..... .
درباره شخصیت «نادر»:
نادر شخصیتی است که بیشتر از دیگران فرصت جلب اعتماد تماشاگر را، لااقل از نظر احساسی، پیدا میکند. میتوان حتی پا را فراتر گذاشت و گفت نادر در جدایی نادر از سیمین کمابیش همان نقشی را بر عهده دارد که سپیده در درباره الی... داشت: شخصیتی که طبق اصول پذیرفته شده خودش حرکت میکند و به قیمت از دست دادن خیلی از داشتههایش، سعی میکند از اصول خود عدول نکند. از لحاظ طبقه اجتماعی، نادر و سپیده کمابیش در یک دسته قرار میگیرند.
راضیه گرچه با پنهان کردن ماجرای تصادف، موقتاً عقایدش را به خاطر شرایطی که دارد زیر پا میگذارد، اما بالاخره با رو کردن قضیه برای سیمین و در نهایت ممانعت از قسمی که در مورد آن اطمینان ندارد، پافشاری بر اعتقاداتش را ادامه میدهد. در حالی که نادر سرانجام تحت فشار اطرافیانش ناچار به عدول از باورهایش میشود. همانطور که سپیده تحت فشار همراهانش، ناچار شد بر خلاف آنچه میخواست عمل کند و به علیرضا دروغ بگوید. این که نادر، مثل سپیده، متهم ردیف اول است. در بین این همه شخصیت منفعل، نادر مسبب همه اتفاقات قلمداد میشود. همانطور که سپیده اینگونه بود. با این وجود، نادر هم مثل سپیده عملگراترین شخصیت فیلم است.
گلشیفته فراهانی (سپیده) / درباره الی
سه زوج جوان به همراه دختری به نام الی برای تفریح به شمال سفر می کنند اما الی ناگهان ناپدید میشود و سپیده با بازی گلشیفته فراهانی دچار دردسرهای زیادی میشود.... .
درباره شخصیت سپیده:
«دربارۀ الی» میتوانست «دربارۀ سپیده» هم باشد. پس از نیم ساعت ابتدایی فیلم که لحنی صمیمی و سرخوشانه دارد، بار خفقان و گناه غرق شدن الی تا پایان بر دوش سپیده خواهد بود و تماشاگر بیش از سایرین با او همذات پنداری میکند. سایر شخصیتها زمانی که در تصمیمگیریهای خود اتفاق نظر دارند و یا وقتی که با تأثیرپذیری از موقعیت بحرانی پدید آمده به پر و پای هم میپیچند، سعی میکنند توپ را به زمین سپیده بیندازند و او را خواسته یا ناخواسته متهم اصلی بروز این اتفاق جلوه دهند.
شاید در این میان احمد (شهاب حسینی) تنها کسی است که به سپیده نزدیک است؛ چون خود را در کنار سپیده میبیند و البته در رُخ دادن این ماجرای تلخ سرزنش میکند. گلشیفتۀ فراهانی با آن نگاههای تأثیرگذارش و کنشهای به جا مثل سرفه کردنهای پیاپی در برابر جمع که از او پاسخ میخواهند یا گریه کردن در کنار آن آبگرمکن رنگ و رو رفته در پشت ویلا، زمانیکه جسد الی را در آب پیدا نمیکنند، تماشاگر را تکان میدهد. حتی جایی که سپیده به امیر (مانی حقیقی) پناه میآورد تا دست او را در این شرایط بگیرد و تنهایش نگذارد، بیپناهی و التماس در چشمان و سیمای گلشیفته موج میزند و البته با هوشمندی فرهادی و فراهانی این معصومیت در ذهن تماشاگر به دام صحنه آزار دهنده در ملودرامهای ایرانی نیفتاده است و تماشاگر در کنار داشتن حس نزدیکی به سپیده، به دیگر کاراکترها هم حق میدهد که از سپیده برای آوردن دختری که حتی نام کامل او را هم نمیداند، طلبکار باشند. با این وجود این سپیده است که بارِ گناه جمعی را در پایان بر دوش میکشد؛ اوست که برای نجات آبروی در خطرِ جمع به دروغ به علیرضا میگوید که الی چیزی در مورد اینکه نامزد داشته و دارد، به آنها نگفته است.
مژده (هدیه تهرانی) / چهارشنبه سوری
روایت داستان در روز چهارشنبه سوری نویدبخش یک نمایش پراحساس است. یک خانم جوان که در شهرستانهای حاشیه تهران زندگی می کند به عنوان خدمتکار از طرف شرکت نظافتی به خانه یک زوج فرستاده میشود. او درگیر بحران زناشویی این زوج میشود. اما این افراد بسیار منطقی و غیر قابل پیش بینیتر از چیزی هستند که در یک روایت بی پرده از داستان به نظر میرسد.
درباره شخصیت مژده:
زنهای فیلم فرهادی درتقابل با بحرانهای زندگی سیاه و یا سفید نیستند. در واقع تماشاگر فیلم در میان کاراکترهای زن فیلم شخصیتی بدجنس و بدذات نمییابد. نه مژده به عنوان همسر مرتضی و نه حتی سیمین به عنوان معشوقه مرتضی فی نفسه آدمهای بدی نیستند. هریک به فراخور سهمی که از زندگی برای خود متصور هستند. تلاش می کنند از سهم خود مراقبت کنند. مژده مراقب مرتضی، همسرش است تا زندگی خود را سروسامان دهد. مژده (هدیه تهرانی) سیمای زنی مقتدر را دارد. از همان زنهایی که شمای بیرونی آنها نشان از احاطه کاملشان بر زندگی زناشویی، شامل همسر و بچه و خانه دارند. اما عملا در زندگی مشترک هیچ چیزی تحت کنترل او نیست. نه بر شوهرش و نه ابزار خانه و نه حتی بر بچه خردسالش تسلطی ندارد. او به رغم ظاهر محکم و نفوذناپذیرش زنی شکننده و درمانده است که تنها میخواهد زندگی مشترکشان را حفظ کند. او در نهایت میپذیرد باید با حقیقتهایی روبهرو شود. حقیقتهایی که وجود دارند و او در نهایت باید چشم بر روی آنها ببندد. سکانس به خواب رفتن مژده در کنار پسرش امیرعلی در پایان فیلم گویای واقعیتهای تازه در زندگی مژده است که مواجهه با آنها تدبیری تازه را میطلبد. لااقل برای مراقبت از فرزندی که او را در آغوش گرفته است.
ریحانه (باران کوثری) / رقص در غبار
گره اصلی در داستان زمانی رقم میخورد که «نظر» و «ریحانه» بعد از تجربه عشقی پرشور ازدواج میکنند، اما همه چیز به سرعت دگرگون میشود و به دلیل برچسبهای درست و غلطی که به مادر ریحانه زده میشود و باعث بدنامی او شده، نظر در پی فشار خانواده و اجتماع اطرافش مجبور به طلاق دادن ریحانه میشود. این رگه است که موجبات سرگردانی و فرار نظر و بیابان گردی او و باقی داستان را رقم میزند.
درباره شخصیت ریحانه:
نکته آنجاست که «ریحانه» که اتفاقا اسمش هم به شکلی معنادار انتخاب شده و نماد پاکی و تازگی است، فدای قضاوتهای بیرونی در مورد مادرش میشود. دختر فدای نام مادر میشود. پس رگه قربانیکردن شخصیتها با تکیه بر قضاوتهای عرفی و بعضا غلط اینجا شکل میگیرد. در این بین تنها توان شفابخشی عشق پاک «نظر» به «ریحانه» است که باعث میشود ریحانه در آینده احتمالا راه مادر را نرود و با خیاطی گذران امور کند. باران کوثری هم حضور خوبی دارد و معصومیت ریحانه را خوب به تصویر کشیده است، هرچند نقش ریحانه در فیلمنامه با قدرت پرداخته شده است. او بیشتر نماد معصومیت و سادگی است، تا شخصیتی مستقل که قربانی نگاه تلخ و فضای حاکم بر جامعه است و از او یک زن مظلوم اما مقاوم و پرقدرت ساخته است.