به گزارش اقتصادنیوز ابوالفضل فاتح فعال سیاسی در اعتماد نوشت:تنش مستقیم ایران و امریکا هر چه باشد، بیش از هر چیز به نفع اسراییل گرفتار در بن بست غزه است. نتانیاهو و افراطیون کنست طی حدود چهار ماه، تاکنون به دلیل مقاومت استثنایی مردم غزه، جز نسلکشی و آبروریزی جهانی چیزی بر جای نگذاشتهاند و در اهداف اعلام شده ناکام بودهاند. از این روست که اسراییل بیش از هر زمان با مثلث نسلکشی، ترور و گسترش بحران در جستوجوی راهی برای فرار از مخمصه غزه است و از روز نخست یکی از این راهحلها، درگیر ساختن امریکا و ایران بوده است.
در سی و پنج سال گذشته ایران و امریکا همواره از برخورد مستقیم پرهیز داشتهاند. در وقایع اخیر نیز هر دو کشور اعلام کردهاند مایل به گسترش تنش در منطقه نیستند. اما ایران و امریکا به رغم کنترل نسبی که بر رفتار خود داشتهاند، به دلیل همین ماهیت لغزنده محیط جنگ و گسترده شدن جغرافیای منازعه در خاورمیانه، در آستانه تنشهای پر دامنهتری قرار گرفتهاند و در هر دو سو فشارهایی فزاینده برای ورود مستقیمتر به منازعه وجود دارد.
هم اینک نیز خبرهای رسانههای غربی نیز حاکی از فشارهایی به بایدن برای برخی درگیریهای مستقیم کنترل شده با کشورمان در آن سوی مرزها از جمله حملات چند لایه به مراکز و تاسیسات نظامی و مستشاری ایران و گروههای مقاومت در سطح منطقه برای نمایش اقتدار و حفظ توازن است، چرا که از دیدگاه جنگ طلبان امریکایی توازن در منطقه به زیان امریکا بر هم خورده است.
در این حال امریکاییها ابراز میدارند که تلاش دارند نوع برخورد خود را به گونهای تنظیم کنند که به گفته آنان قوی و چند لایه بوده، اما منجر به افزایش تنش در منطقه نشود! حال آنکه چنان که گفته شد ماهیت جنگ، بحران و تنش و آتش است و دامنه آن ضرورتا قابل پیش بینی و پیشگیری نیست و چه بسا بیپاسخ نمانده و چرخهای از درگیریها را به صورت پلکانی پدید بیاورد، کما اینکه در موارد فراوانی نیز شاهد بودهایم.
ارزیابیهای جدی وجود دارد که رهبران ایران به ویژه پس از وقوع هفتم اکتبر، پیشبینیهایی برای این مرحله داشتهاند، علاوه بر اینکه حامیان منطقهای مقاوم و ابزارهای توانمندی در اختیار دارند. اکثریت قاطع مردم ایران نیز به رغم مشکلات و اختلافنظرها و شکافها به سرزمین و تمامیت ملی خود بهشدت حساسند و فراموش نخواهند کرد. این ارزیابیها باور دارد برخورد مستقیم دو کشور میتواند سرمایههای انسانی و منابع عظیمی از دو ملت امریکا و ایران را در معرض تهدید قرار دهد و منطقه را نیز با بحرانی طولانی مدت مواجه سازد. برخوردهای با گروههای مقاومت نیز عوارض ویژه خود را دارد و دست امریکا را آلودهتر میسازد. مطالبه اصلی آنها آتش بس غزه است.
به ویژه در این شرایط که زمزمههای جنگ بالا گرفته است و احتمال دخالت عناصر غیرقابل کنترل نیز وجود دارد، با توجه به هزینههای فوق تصور هر گونه درگیری مستقیم، هنوز بهترین اقدام برای ایران و امریکا دیپلماسی و گفتوگوی مستقیم است، آن هم پیش از وقوع هر گونه درگیری در هر سطحی که گفتوگو پس از درگیری احتمالی گرچه هنوز مفید است، چه بسا منافع امروز را نخواهد داشت. این هم به نفع دو کشور و هم به نفع توازن منطقهای و هم به نفع بشریت و مردم مظلوم غزه است. گفتوگو فرصتی است که دو کشور مستقیما به تفاهمی نسبی درباره تنشهای منطقهای دست یابند و هم فشار بر اسراییل برای رسیدن به آتشبس را مضاعف سازند. اساسا این نکته غریبی است که ایران در صحنه حمایت نظامی از فلسطین حضور داشته، اما در سطوح مهمی از دیپلماسی غایب است.
این روزها که خبرهایی از احتمال آتش بس ولو موقت بین حماس و اسراییل وجود دارد، احتمال آن میرود در صورت وقوع هر گونه درگیری ایران و امریکا، آتشبس نیز به تاخیر افتد یا در سناریوی دیگر ولو با وقوع آتشبس در غزه، درگیری وسیعی در سطح منطقه آغاز شود و در حقیقت زمینه و موضوع جنگ به سطح و جغرافیایی دیگر منتقل شود و این احتمال هیچ مفهومی جز تامین خواست اسراییل که در جستوجوی انحراف تمرکز جهانی از ناکامی و نسلکشی غزه است و همچنین تامین منافع رقبای منطقهای ایران و رقبای جهانی امریکا نظیر روسیه و چین و.... نخواهد داشت. به مفهوم دیگر در شرایط فعلی برخورد مستقیم ایران و امریکا هرچه باشد، رخدادی با احتمال بیشتر نتایج مخرب است، اما گفتوگوی مستقیم و فوری برای کنترل سطح تنش، یک رویکرد با احتمال بیشتر منافع بلندمدت و به زبان دیپلماتها برد - برد است.
چون حتی احتمال اینگونه درگیریها که میتواند ماهیت پلکانی پیدا کند، مهم است، پیشنهاد فوق تقدیم شد به این امید ولو اندک که مقاماتی از دو طرف برای این گفتوگوی فوری و مستقیم پیشقدم شده، روندهای جاری حتیالمقدور کنترل شده و به نقطه بحرانی یا بیبازگشت نرسند.