تصور اینکه ایران به عنوان محرک اصلی و آغازگر شرارت در منطقه است، به همان اندازه گمراه کننده و اشتباه است که در دوران جنگ سرد اتحاد جماهیر شوروی نیز اینگونه فرض می شد.
پل پیلار افسر بازنشسته سازمان سیا و نویسنده این مطلب در مقاله ای تحت عنوان " آمریکا در حال تکرار اشتباهات دوران جنگ سرد با روسیه، این بار با ایران است"، تشریح کرده است: نبرد آن زمان واشنگتن با مسکو که اکنون بیش از سه دهه از آن می گذرد، اگرچه در نهایت با پیروزی آمریکا پایان یافت، اما شامل کاستی های بسیاری در قالب بندی معمول نحوه مقابله و در فرض و گمان های زیربنایی استراتژی کلان آمریکا بود که برای واشنگتن پر هزینه تمام شد.
به اعتقاد نویسنده، این چارچوب شامل مفهوم یک جنبش کمونیستی واحد در سراسر جهان بود که در آن انگیزه اصلی برای اقدام واشنگتن با تمرکز بر رژیم شوروی نشات می گرفت. این تصور در نهایت منجر به درک نادرست ماهیت و ریشه های بسیاری از حوادث و رویارویی های محلی شد و همچنین اهمیت هرگونه درگیری با حضور کمونیست ها را افزایش می داد.
این مطلب در ادامه، جنگ ویتنام را بزرگترین و پرهزینه ترین نبرد حاصل از درک نادرست چارچوب جنگ عنوان کرد؛ جنگی که در آن ایالات متحده در اواسط دهه ۱۹۶۰ با ویتنام آغاز کرد و جامعه و سیاستگذاران آمریکایی آن را به عنوان جبهه ای برای حفظ خط خود در برابر پیشرفت کمونیسم جهانی می انگاشتند.
این چارچوب در زمان جنگ سرد با شوروی نیز ادامه داشت و شوروی را به عنوان یک نیروی بیثباتکننده منحصربهفرد در سرتاسر جهان می دید که به شیوهای مستمر و بدخواهانه نفوذ خود را به فراتر از مرزهایش می گستراند. حال آنکه رهبری شوروی در حقیقت بیشتر مشغول مشکلات داخلی خود بود.
حال بسیاری از همین برداشتها و نگرشهای اشتباه دوران جنگ سرد در خاورمیانه امروز تکرار و منطقه را به میدان رقابت بدل و ایران جایگزین اتحاد جماهیر شوروی شده است. باز هم مانند دوران جنگ سرد با شوروی، چارچوب بندی اشتباه جای سیاستگذاری درست را گرفت و ایران مقصر بیشتر بیثباتی ها و رویدادهای نامطلوب منطقه شناخته شده است.
نویسنده به روشنی تاکید دارد که این فرض و گمان های نادرست مقامات واشنگتن در حالی است که بسیاری از رویدادهای اخیر منطقهای بدون حضور ایران به وقوع پیوسته اند؛ از جمله حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل که حتی هیچ یک از دولتهای ایالات متحده و اسرائیل، نشانه ای از دخالت ایران یا برنامهریزی آن برای این حمله غافلگیرکننده پیدا نکردند.
در ادامه، حملات یمن به کشتیرانی در دریای سرخ از دیگر نمونه های اتهامات آمریکا علیه ایران عنوان شده است؛ موضوعی که سبب تنش های بیشتر منطقه ای و طرح تهدیدهای گسترده گردیده است. نویسنده خود اذعان دارد که نیروهای یمنی به شدت مستقل بوده و هیچ یک از جهتگیریهای ایران را دنبال نمی کنند و حملات آنها به کشتیرانی در دریای سرخ اساسا با انگیزه آن است تا ثابت کنند که یک بازیگر مهم منطقهای هستند.
نویسنده در ادامه آورده است که آمریکا پس از حادثه مرگبار پهپادی اخیر در خاورمیانه که منجر به کشته شدن سه نظامی آمریکایی شد، بی درنگ انگشت اتهام را به سوی ایران نشانه گرفت، حتی در حالی که همزمان اعتراف می کرد که «ما هنوز در حال جمعآوری حقایق درباره این حمله هستیم».
نگارنده در پایان یادآور شده است: تصور اینکه ایران به عنوان آغازگر شرارت در منطقه است به همان اندازه گمراه کننده است که در دوران جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی تصور می شد. همچنین، مانند مورد شوروی، این تصور نادیده گرفته شده که رفتار ایرانیان اساسا واکنشی است به اعمال دیگران. به عنوان مثال حملات تروریستی گروه های متحد ایران علیه اسرائیل تلاش هایی برای تلافی حملات تروریستی تل آویو علیه ایران بوده است.