گروه حج و زیارت خبرگزاری فارس ـ مریم سادات آجودانی: شهید سیدرضی موسوی مسؤول پشتیبانی از جبهه مقاومت بود که سختترین شرایط سرزمین شام را در ۳۳ سال اخیر درک کرد و در سالهای گذشته برای کمک به نیروهای مقاومت دست از فعالیت نکشید و شب و روز نمیشناخت. او چهارم دیماه ۱۴۰۲ با موشکهای رژیم صهیونیستی در دمشق به شهادت رسید.
در آستانه چهلمین روز شهادت «سیدرضی موسوی» با نماینده سابق ولیفقیه در نیروی قدس حجتالاسلام علی شیرازی که سالها در سوریه فعالیت داشته و با این شهید همراه بوده است، به گفتوگو نشستیم تا درباره ویژگیهای شخصیتی و موقعیت حساس این شهید آشنا شویم که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
حجتالاسلام علی شیرازی
شهید سیدرضی موسوی برای مردم ایران شخصیتی ناشناخته بود. درباره این شهید برایمان بگویید.
بسیاری از شهدای ما یک عظمتی دارند که در زمان حیات این جایگاه تبیین نمیشود. طبیعی هم هست. اگر در زمان حیات معرفی شود، دشمن آگاه خواهد شد و حتی ممکن است تحولاتی در فرد ایجاد شود. اما بُعد اصلی این است که شهید پس از شهادت شناخته میشود.
ما میگوییم که حاج قاسم ۴۰ سال لباس رزم به تن داشت و تربیت شده مکتب امام خمینی (رع) بود که البته خودش صاحب مکتب شد. این مکتب شاگردان متعددی دارد که سیدرضی یکی از آنها است. شهید موسوی ۳۳ سال در میدان مبارزه بود و خود را وقف کرد؛ تا جایی که او هیچوقت خودش را ندید.
جلسات متعددی با هم بودیم. آن زمان که در سوریه بودم، از نظر ظاهری مسؤولیت داشتم و برخی افراد مشکلاتشان را با من در میان میگذاشتند، اما سیدرضی حتی یک بار هم نشد که بیاید و مشکل خودش را بگوید.
شهیدی که ۳۳سال در میدان بود، اماکربلا نرفت
پس از شهادت سیدرضی و تشییع پیکر این شهید در کربلا و نجف، گفته شد که برای نخستینبار به حرمها مشرف شده است. از سوریه پرواز زیادی به عراق انجام میشود. چه شد که در طول حیات به کربلا نرفت؟
سیدرضی مدیر پشتیبانی بود و همه پروازها را مدیریت میکرد. در اربعین به راحتی میتوانست با یک پرواز برود و برگردد. با این وجود، مسؤولیتپذیری و جایگاه حساسی که داشت، این اجازه را به او نمیداد. چرا که او پای هر پروازی که در فرودگاه دمشق مینشست، حضور داشت.۳۳ سال در میدان بود، اما یک بار هم کربلا نرفت و دلتنگیهایش را در حرم حضرت زینب و رقیه سلامالله علیهما آرام میکرد.
علاوه بر این، به بیت المال توجه خاصی داشت و مواظب بود مبادا اندکی به نفع خودش از بیتالمال استفاده کند. یکی از مسوولان به سیدرضی گفته بود که «برو و زود برگرد.» اما او صحنه و میدان را رها نکرد؛ تا اینکه پیکرش بعد از شهادت به دلدار رسید و در حرم سیدالشهدا علیهالسلام تشییع شد. فکر کنم آنجا دیگر سیدرضی به آرزویش رسید.
کار سیدرضی شب و روز نداشت
درباره اقدامات سیدرضی در سوریه بگویید. مگر چقدر کار شهید موسوی سنگین و حساس بود که حتی اسرائیلیها هم پیش از این به جانش سوقصد کرده بودند؟
یکی از افرادی که میتوان بعد از حاج قاسم درباره پرکاری مثال بزنم، سیدرضی بود. دوران حمله داعش به سوریه فرودگاه دمشق در محاصره دشمن بود و پشت دیوار فرودگاه نیروهای تروریستی در کمین بودند. در روز امکان نشستن پرواز نبود و بیشتر پروازها بامداد انجام میشد. بر همین اساس هم بنا بر مسؤولیت سیدرضی که پشتیبانی بود، او باید پای کار میبود. بنابراین کارش دیگر روز و شب نداشت. با وجود سختی کار یک بار هم ابراز خستگی نکرد. هر کاری از دستش برمیآمد، میکرد و هیچجایی نبود خودش را نشان دهد. البته در زمان حیات حاج قاسم بدون اجازه او آب نمیخورد و بسیار همراه و دلسوز هم بود.
بالاخره تو هم شهید میشوی
چگونه با حاج قاسم آشنا شده بود و این رابطه چگونه شکل گرفت؟
من اولینبار سال ۹۰ به سوریه رفتم و آنجا با سیدرضی موسوی آشنا شدم. درباره رابطه حاج قاسم و سیدرضی در دوران جنگ تحمیلی اطلاعی ندارم. اما آنها حداقل ۲۲ سال با هم به طور مستقیم در ارتباط بودند؛ یعنی از روزی که حاج قاسم در نیروی قدس فعالیت را آغاز کرد تا لحظه شهادت.
حاج قاسم در کار با کسی شوخی نداشت، اما او گفته بود که «تا من هستم، نباید سیدرضی از جایش تکان بخورد.» که البته بعد از حاج قاسم هم سیدرضی همانجا ماند. رابطه آنها آنقدر قوی بود که همیشه از حال هم مطلع بودند. یادم هست که یک روز حاج قاسم به سیدرضی گفته بود که «تو هم بالاخره شهید میشوی.» و بالاخره سرنوشت او هم به شهادت ختم شد.
اولین کسی که پس از شهادت حاج قاسم به اتاقش در دمشق رفت و دستنوشته «خدایا مرا پاکیزه بپذیر…» را پیدا کرد، سیدرضی بود.
وقتی حضور در میدان در اولویت زندگی باشد
سیدرضی چهویژگی شخصیتی خاصی داشت که حاج قاسم هم به حضورش در چنین جایگاهی تأکید داشت؟
سیدرضی را همه مسؤولان سوریه میشناختند. کارش سخت بود. در میدان نبرد، هم پشتیبانی از نیروها و هم آمادهسازی تغذیه و امکانات لازم بود که همه این موارد را حاج قاسم به سیدرضی سپرده بود. نکته جالب در رفتار و اخلاق سیدرضی این است که همان دلسوزی و تلاشی که او در تهیه امکانات برای حاج قاسم داشت، آن را برای نیروهای عادی هم داشت. یعنی حتی یک نیروی تازه کار فاطمیون هم که میآمد، مثل حاج قاسم برایش تدارک میدید و از او پذیرایی میکرد.
در میدان نبرد و جهاد چندنکته مهم بود. یکی دلسوزی است. اگر حاج قاسم عشق به نیرویش را همچون عشق به فرزندانش نمیدانست، در میدان موفق نبود. حاج قاسم برای فرزندانش مینویسد که «من شما را خیلی دوست دارم، اما در میدانی هستم که آن را بیشتر دوست دارم.» سیدرضی هم چنین بود. او هم حضور در میدان را بیش از هر چیزی دوست داشت و تا پای جان هم در این مسیر بود.
شجاعت شهید سیدرضی در رویارویی با داعش
دیگر موضوع مهم در نبرد، شجاعت است. کسی که شجاعت نداشته باشد، زیر گلوله و موشکباران میترسد و میدان را خالی میکند. در مقطعی هواپیما در فرودگاه دمشق با چراغ خاموش و با پنجره بسته مینشست که دیده نشود، اما همانجا خمپاره ۶۰ نزدیک هواپیما خورد. شاید اگر فردی شجاع نباشد، مسیرش را تغییر دهد و دیگر حاضر به این مأموریت نباشد، اما در این موقعیت حساس سیدرضی مقتدرانه و با شجاعت حضور داشت.
در دوران حضور داعش در سوریه، از فرودگاه دمشق که بیرون میرفتیم، دشمن با مسلسل نشسته بود. در مسیر فرودگاه تا زینبیه، روبروی زینبیه سنگر بتونی قرار داشت که وقتی آنجا سقوط کرد متوجه شدیم چه موقعیت و جایگاهی بوده است. با سرعت ۱۸۰ کیلومتر از آنجا میرفتیم که وقتی دشمن تیر میزند، به کسی نخورد. نیروهای دشمن در سنگری که فقط به اندازه لیوان سوراخ است تا اسلحه را بگذارند و تیراندازی کنند، نشسته بودند. سیدرضی هر روز باید این مسیر را طی میکرد. در مسیر شاید ۱۰۰ جا دشمن سنگر داشت. اگر میترسید که نمیتوانست ادامه دهد. سید رضی شجاعت ایستادگی در میدان را داشت.
رزمنده در عملیاتها میرود که بجنگد، اما وقتی دشمن خمپاره بزند، روی زمین میخوابد. با این وجود، فیلمبردار یا نیروی تدارکات باید ایستاده خدمت کند. اینجا سختی کار سیدرضی مشخص میشود. هواپیما به این بزرگی در دید دشمن است و هر لحظه ممکن است که خمپارهای بزنند، اما او شجاعانه پای پرواز میرود. همانطور که حاج قاسم ۴۰ سال میدانست که اگر برود شاید برنگردد، سیدرضی هم در هر لحظه از زندگی در سوریه احتمال میداد که شاید برگشتی در کار نباشد. چرا که هر لحظه به ویژه در زمان داعش خطر در کمین بود و امکان حمله وجود داشت.
توصیه حاج قاسم به سیدرضی؛ برای هر پروازی قربانی کن
یادم هست که حاج قاسم به سیدرضی گفته بود که «هر پروازی به سلامت نشست ، قربانی بده.» چرا که دشمن بیخ گوش فرودگاه دمشق بود و قربانی دادن بهترین راه دفع بلا. البته نه دفع بلا از خودش یا هواپیما، بلکه برای سلامتی رزمندگان که آمده بودند.
یکی از موضوعاتی که از حاج قاسم همیشه میگویم، رسیدگی به نیروهایش است. حاج قاسم در میدان جنگ چه هشت سال دفاع مقدس و چه در نبردها با دشمنان و تروریستها در سوریه، نه تنها در خط مقدم بلکه زیر آتش عملیات میگفت که باید به رزمندهها غذای گرم با نوشابه بدهید. سال ۷۰ برخی مسوولان در بندرعباس خوشحال بودند که نوشابه قوطی خوردند. اما حاج قاسم دهه ۶۰ در عملیاتها به رزمندههایش نوشابه قوطی میداد. حالا این را گفتم که به اینجا برسم که در سوریه این کارها را چه کسی برعهده داشت؟ سیدرضی. برای رزمنده شاید خوب باشد، اما مسوول تدارکات باید سختی بکشد. سیدرضی این استخوانبندی محکم را برای مهیای تجهیزات و امکانات آن هم آنطور که حاج قاسم میگفت، داشت.
اثرگذاری رفتار اسلامی انسانی رزمندگان در سوریه حتی با دشمن
جایگاه سیدرضی در بین مردم سوریه یا حتی رزمندگان چگونه بود؟
در سوریه فرماندههای ما حتی با داعش انسانی و اسلامی برخورد کردند. در این مدت فرماندهای داشتیم که در مسیر میرفت، اما وقتی دید یکی از نیروی دشمن قرار بود وضع حمل کند، ماشینش را دراختیار آنخا قرار میدهد و آنها را تا بیمارستان همراهی میکند. همانجا میایستد و بعد از به دنیا آمدن فرزندش، آنها را به روستا و خانهشان بازمیگرداند. نیروهای دشمن وقتی میفهمند که چنین فردی فرمانده میدان بوده و این کار را کرده، متعجب شده و او را به روستا دعوت میکنند. فرمانده هم با شجاعت میرود به این روستا و میبیند مردم به استقبال او آمدند و قدردانی کردند. این رفتارها برای آنهایی که تروریستها با تبلیغ جذب خود کرده بودند، بسیار اثرگذار بود.
سیدرضی هم چنین رفتاری داشت. یک فرمانده میدان مثل سیدرضی با رفتارش سوریها را جذب میکرد. حتی اگر کسی از یک نیروی ارتش سوری شکایت داشت، به نیروهای ایرانی همچون سیدرضی میگفت چون که سوریها به ایرانیان اعتماد دارند که همه اینها نشأت گرفته از رفتارهای نیروهای مقاومت در سوریه است.
پایان پیام/