عبدالقادر گیلانی یک عارف، صوفی، محدث، رئیس و شاعر ایرانی در سده پنجم و ششم قمری بود. وی بنیانگذار سلسله تصوف قادریه بود و از بزرگان تصوف و شیخهای طریقه قادریه به شمار میآید. القاب و نسب او شامل "ثموت الثقلین"، "شیخ کل"، "شیخ مشرق" و "محییالدین" میشود. همچنین از القاب دیگر او میتوان به "غوث گیلانی"، "غوث اعظم"، "باز اشهب" و "جنگی دوست" اشاره کرد.
نسبت عبدالقادر گیلانی به حسن مثنی یا حسین بن علی مورد اختلاف است. برخی منابع مانند علی قادری هروی در رسالهای به نام "نزهة الخاطر" نسبت او را به حسن مثنی از نسل حسن مجتبی ادعا میکنند، در حالی که منابع دیگر نسبت او را به حسین بن علی اشاره میدهند. تقی الدین واسطی در کتاب "تریاق المحبین" این نسبتها را مردود شمرده و ادعا کرده است که خود عبدالقادر گیلانی هرگز مدعی چنین نسبتی نبوده است و تنها نوادگانش بعد از مرگ او این ادعا را کردهاند.
نسبت وی از سوی پدر به حسن مجتبی و از سوی مادر به علی بن موسی الرضا میرسد. او از نژاد گیلک بود و پدرش سید موسی جنگیدوست نام داشت. عبدالقادر گیلانی دخترزادهٔ ابوعبداللَّه صومعهای از نوادگان امام نهم شیعیان، محمد تقی، و نیز نامزد مشایخ گیلان بود.
و نام مادرش «امالخیرامة الجبار فاطمه» (سیده نساء) بود.
عبدالقادر گیلانی در خانوادهای نجیب و شریف به دنیا آمد. پدر او سید موسی جنگیدوست بود که فرزند سید ابیعبدالله گیلانی بود. مادر او با نام «امالخیرامة الجبار فاطمه» بوده و در صومعه سرا - گیلان مدفن شده است.
عبدالقادر گیلانی در گیلان در روستای "پشتیر صومعه سرا" به دنیا آمد. تاریخ زادروز او مورد اختلاف است و به ترتیب ۴۷۰، ۴۷۱، ۴۹۰ یا ۴۹۱ قمری ذکر شده است . وی در زمان حکومت ملکشاه سلجوقی متولد شد. به سبب حمایتهای ملکشاه و وزیرش خواجه نظام الملک اوج دوره شهرت «علم» بود. اما به دلیل کشمکش وارثان تخت شاهی پس از قتل ملکشاه و همچنین ظهور فرقه نزاریه از اسماعیلیه به رهبری حسن صباح و جنگهای صلیبی و فتح بیتالمقدس بدست مسیحیان، ثبات و آرامش زندگانی مردم از بین رفت.
عبدالقادر گیلانی به عنوان یک عارف، صوفی، و رهبر تصوف شناخته میشود. او دارای حدود چهل و نه فرزند بوده که بیست و هفت تن از آنها پسر بودند و مابقی دختر. پس از وفات او، بازماندگان نسبی او پس از فتح بغداد به دست شاه اسماعیل یکم از بینالنهرین اخراج شدند.
عبدالقادر گیلانی در سن هجده سالگی به بغداد رفت و در آنجا تحصیلات خود را آغاز کرد. در ابتدا، علوم ادبی را از ابو زکریای تبریزی یاد گرفت. سپس به تدریس ابوبکر محمد بن احمد و ابوالقاسم علی بن احمد بن بیان و ابوطالب بن یوسف، علم حدیث را فرا گرفت.
وی نیز در بغداد، به دنبال تحصیلات فقهی خود، به نزد علی بن ابی سعید مخرمی رفت و در مدرسه او فقه را یاد گرفت. همچنین، او با شیخ احمد یا حماد دباس مصاحبه کرد و از او فنون طریقت را آموخت. در طول دوره تحصیلی خود، او به دنبال پیشرفت در علم و دانش بوده و در زمینههایی مانند سیاحت، مجاهده، ریاضت و تفکر در تنهایی فعالیت میکرده است.
عبدالقادر گیلانی یازده سال از عمر خود را در انزوای کامل سپری کرد و به کوشش فراوان در یادگیری و ارتقاء دانش مشغول بود.
عبدالقادر گیلانی، پس از تحصیلات خود، به تفویض مدرسه از سوی علی بن ابی سعد مخرمی رسید و در آنجا به وعظ و ارشاد مردم مشغول شد. او لباس روحانیت (خرقه مشایخ) را از دست ابو سعد مخرمی پوشید. در این مدرسه، مجلس وعظ و خطابه برپا میکرد و به تدریس در سیزده شاخه از علوم دینی پرداخت، مطابق هر دو مذهب شافعی و حنبلی فتوا میداد.
وی از محدثان شافعی یا حنبلی بود و از بسیاری از علمای حدیث مشهور در زمان خود، مانند ابوغالب باقلانی، احمد بن مظفر بن سوسن تمار، ابوالقاسم بن بیان، جعفر بن احمد سراج، ابوسعد بن خشیش و ابوطالب یوسفی حدیث گوش کرد. وی در اصول و فروع فقه و تصوف نیز تألیفات زیادی به خود اختصاص داد.
همچنین، عبدالقادر گیلانی شاعر برجستهای بود و دیوان شعر او به نام "دیوان غوث اعظم" شناخته میشود. او در حوزه شعر با نام مستعار "محیی" شهرت داشته است.
وی از مذهب حنبلی و مسلک اشعری بود و به عنوان مرجعی برای مشرب حنبلی و شافعی محسوب میشد. علاوه بر این، او گروههایی چون شیعه، مرجئه، جهیمیه، کرامیه، معتزله، قدریه، مشبهه و سالمیه را اهل بدعت و انحراف معتبر میدانسته است. فتاوی او به هر دو مذهب شافعی و حنبلی پذیرفته میشد و علمای عراق در زمینه فقه با نظرات او احترام زیادی قائل بودند.
ایشان به عنوان یک فقیه و محدث شناخته میشد که اوراد و اذکاری را برای اثرگذاری در ذهن افراد تدوین کرده بود. او به شیوهای که مریدان خود را آموزش داده بود، تأکید داشت که ذهن را از تصورات فیلسوفان یونانی و سفسطه پردازان پاک کنند و به سیر و سلوک شرعی بپردازند.
در دورانی که تصوف و طریقت از شریعت دور میشد، عبدالقادر گیلانی به عنوان یکی از سختگیرترین مخالفان این اعتقادات شناخته میشد. او تلاش کرد طریقت را با شریعت هماهنگ کند و اطاعت از قرآن و سنت را در همه زوایا و جنبههای زندگی به عنوان اساس و اصل تمام امور معتبر بپنداشت.
عبدالقادر گیلانی به فقر را مثلی برای رسیدن به حقیقت وصول به خداوند معتبر میدانست. او در کتاب "الفیوضات الربانیه" به تأکید بر فقر و تسلیم به خداوند به عنوان راهی برای دستیابی به حقیقت اشاره کرده است.
به عقیده او، تصوف نتیجهٔ گفتگو و بحث نیست، بلکه حاصل از جوع و حرمان است، که شامل بخشندگی، تسلیم شادمانه، صبر، ارتباط مداوم با خدا از طریق دعا، خلوت، پوشش پشمینه، سیاحت و سفر در جستجوی حقیقت، فقر و تواضع، و یکرنگی با راستی میشود.
بنابر نظر او، مردم در چهار دسته قرار دارند:
گروه اول نه زبان دارند و نه دل، تابع حواس هستند، توجهی به حقیقت ندارند.
گروه دوم زبان دارند ولی دل ندارند، سخنان اینان زیبا و دلشان تاریک است و کامجو و عصیان طلبند.
گروه سوم دل دارند ولی زبان ندارند، آنان مؤمنان راستین هستند که برای سلامت روح اینان سکوت و خلوت بهتر است.
گروه چهارم که هم دل دارند و هم زبان که مالک حقیقی معرفت خدا و صفات او هستند، اینان به والاترین مرحله میتوانند دست یابند که همان تالی مقام نبوت است.
از جمله افکار او این است که فنا، مرحلهٔ نهایی است و به معنای وحدت و فناوری انسان در خدمت خداوند. او به عبارتی اختیار فقر را برای رسیدن به حقیقت توصیه میکند و این را به عنوان یک مرحله مهم در سیر و سلوک دینی معرفی میکند.
عبدالقادر گیلانی در عصر خود تأثیرگذاری فرهنگی در جامعه مسلمانان داشت و مردم را از توکل به اعمال حکومت عباسی به تجدیدنظر در رفتار و توجه به خدا دعوت کرد. او به مردم آموزههایی ارائه داد تا از وابستگی به اقدامات حکومت اجتناب کنند و به سمت ارتقاء اخلاق و ارتباط با خدا حرکت کنند.
با وفات او و تأثیرات پس از مرگ، او به نظر برخی از پژوهشگران به عنوان یک شخصیت دینی و فرهنگی با اهمیت شناخته شده است که تأثیرات آن هنوز هم در تاریخ و فرهنگ اسلامی مشهود است.
در قرن پنجم هجری، زمانی که تصوف و طریقت از شریعت دور میشدند، عبدالقادر گیلانی به عنوان یکی از شدیدترین مخالفان این اعتقادات ظاهر شد. او جهت هماهنگی طریقت با شریعت تلاش کرد و اطاعت از قرآن و سنت را در تمام جنبههای زندگی، اساس امور معتبر دانست.
تصوف را اصلاح کرد و تلاش کرد تا این جریان را از عناصر غیرضروری پاکسازی کرده و به رسالت اصلی باز گرداند. این اصلاحات به شرح زیر بود:
پالایش تصوف: حذف اجزاء غیرضروری از تصوف و بازگرداندن آن به اصل رسالت، تبدیل تصوف به یک مکتب تربیتی که هدف اصلی آن کاشتن و زراعت معانی تجرد و دلبریدگی خالص از دنیا و زهد صحیح است.
مقابله با انحرافات تصوف: حمله به افرادی که از راه تصوف منحرف شده بودند و آن را وسیلهٔ ظاهرسازی شخصی قرار داده و معنایش را تغییر داده بودند. او این افراد را بدون اشاره به طایفههای خاص دستهبندی کرد و خصوصیاتی که باعث پایبندی تصوف به کتاب و سنت میشود، را بیان کرد.
وحدت در طریقتهای صوفیه: ایجاد نظام میان طریقتهای صوفیه و وحدت بخشیدن بین مشایخ آنها. او دعوتهایی برگزار کرد تا مشایخ صوفیه با یکدیگر گردآیند و وحدت را ترویج کنند.
در مجالس موعظهاش در مدرسه قادریه، عبدالقادر گیلانی تحول فرهنگی در جامعه مسلمانان ایجاد کرد. او مردم را از توکل به اعمال حکومت به تجدیدنظر در رفتار و توجه به خدا دعوت کرد. مجلسهای او با جمعیت زیادی مواجه بودند و گاهی او مجبور بود در مکانهای خارج از بغداد به سخنرانی بپردازد.
عبدالقادر گیلانی با انتقاد از حاکمان خودکامه شهرت یافت. او حاکمان را مورد انتقاد قرار میداد، اما با توجه به محبوبیتش در میان مردم، حاکمان نمیتوانستند به راحتی با او روبرو شوند.
دیدارهای او با زاهدان و عارفان بزرگ ایران و عراق نشان از تلاشهای او برای برقراری ارتباط با جماعتهای مختلف دینی دارد.
تالیفات و آثار عبدالقادر گیلانی شامل مجموعههای مهمی در زمینههای فقه و تصوف میباشد. برخی از این آثار عبارتند از:
بشائر الخیرات: در دعا و اوراد.
الغنیة لطالبی طریق الحق (غنیة الطالبین لطریق الحق): در تصوف، مجموعهای از مواعظ و اندرزها.
الفتح الربانی و الفیض الرحمانی: در تصوف، این آثار شامل ۶۲ مجلس وعظ از عبدالقادر گیلانی میشود.
جلاء الخاطر فی الباطن و الظاهر، و الکبریت الاحمر: در صلوات بر پیامبر اسلام.
فتوح الغیب: در تصوف، مشتمل بر ۷۸ مجلس وعظ از وی.
ملفوظات قادریه: مجموعهای از آموزهها و تعلیمات در مسیر طریقت قادریه.
الفیوضات الربانیه فی الاوراد القادریه: مجموعهای از مناجات و اوراد.
ملفوظات گیلانی: آثار و تعالیم گیلانی در قالب ملفوظات.
سر الاسرار و مظهر الانوار فیما یحتاج الیه الابرار: در اصول تصوف.
آداب السلوک و التوصل الی منازل الملوک: در مورد آداب رفتار و رسیدن به مراتب روحانی.
تحفة المتقین و سبیل العارفین: کتابی در اخلاق و ارتقاء روحانی.
حزب الرجاء و الانتهاء: در مورد امیدوار بودن و پایان راه.
یواقیت الحکم: کتابی درباره مواقع حکمت.
معراج لطیف المعانی: در ارتقاء درک معانی.
المواهب الرحمانیه و الفتوح الربانیه: در مراتب اخلاق پسندیده و مقامات عرفانی.
جلال الظاهر: مجموعهای از مواعظ.
دیوان غوث اعظم: دیوان شعر او.
تالیفات او نشان از عمق دینی و فرهنگی و نیز تاثیرگذاری در زمینههای فقه و تصوف دارد و به عنوان یکی از شخصیتهای برجستهٔ اسلامی مورد احترام و توجه قرار دارد.
تاریخ درگذشت شیخ عبدالقادر گیلانی در منابع مختلف با اختلاف ذکر شده است. اما بر اساس اکثر مورخان و صاحبان کتب رجال، تاریخ درگذشت او به سال 561 قمری میرسد. این تاریخ در شب شنبه 8 ربیعالاول 561 قمری (29 دی 544 خورشیدی) در بغداد رخ داده است.
مدرسهای که در آن وعظ و ارشاد میکرد، جایی بود که او به خاک سپرده شد. اما متأسفانه، مقبرهٔ او در جریان فتح بغداد توسط شاه اسماعیل یکم تخریب شد.
در غم عشق تو زان بگذشت کار دل مرا
کز وفایت کم شود یک لحظه بار دل مرا
فارغم از گشت گلشن کز غم تو هرزمان
بشکفد صد گونه گل از خارخار دل مرا
بر دلم باری حوالت کن غم اندوه خود
چون توان کردن که کردی غمگسار دل مرا
ماهی ای کو برکنار افتد ز دریا چون بود
همچنان باشد بلا دور از کنار دل مرا
آنکه روزم شد سیه باشد ز بی صبری دل
چون تو بودی و فراق یار کار دل مرا
باز آمد روز هجران ناله کن باری ز دل
تیره تر بادا ز روزم روزگار دل مرا
چند چون محیی کشد دل در ره تو انتظار
سوخت همچون سایه بر ره انتظار دل مرا
سوال 1: عبدالقادر گیلانی چه زمانی درگذشت؟
پاسخ: عبدالقادر گیلانی در شب شنبه ۸ ربیعالاول ۵۶۱ قمری (۲۹ دی ۵۴۴ خورشیدی) در بغداد درگذشت و در همانجا در مدرسهاش به خاک سپرده شد. مقبرهاش توسط شاه اسماعیل یکم در جریان فتح بغداد تخریب شد.
سوال 2: عبدالقادر گیلانی چه عنوانهایی به او اطلاق شدهاند؟
پاسخ: او به لقب "محیالدین" مشهور بوده و عنوانهای دیگری نیز از جمله امام سلسله قادریه و صوفیه داشته است.
سوال 3: چه زمانی شیخ عبدالقادر به دنیا آمده است؟
پاسخ: اطلاعات مختلفی درباره تاریخ تولد وی آمدهاست. اما برخی منابع به سال ۵۶۰ یا ۵۶۱ یا ۵۶۲ قمری اشاره کردهاند.
سوال 4: چه آثاری به نام عبدالقادر گیلانی شناخته میشوند؟
پاسخ: او بسیاری از آثار در زمینههای اصول و فروع فقه و تصوف به وی منسوب است، از جمله "الغنیة لطالبی طریق الحق" و "الفتح الربانی و الفیض الرحمانی" و سایر مجموعهها.
سوال 5: چه نقشی در تاریخ بغداد ایفا کرد؟
پاسخ: روایتها حاکی از آن است که شیخ عبدالقادر در یک حادثهی سیلاب در بغداد، با زدن عصایش به زمین، توانست آب را در همان لحظه کم کند و شهر را از خطر نجات دهد.
در این مقاله، سعی شد به نگاهی کوتاه به زندگی و ارثیه علمی-عرفانی شیخ عبدالقادر گیلانی، امام سلسله قادریه و عارف بزرگ اسلامی بیندازیم. آثار و تألیفات وی در حوزههای مختلف، کرامات منحصر به فرد، و جایگاه بسیار ویژه ایشان در دین و عرفان اسلامی، موجب معرفی او به عنوان یکی از پیشوایان بزرگ اسلامی شده است.
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر بیتوته