به گزارش اقتصادنیوز اکونومیست در سرمقاله 2 فوریه خود به موضوع تغییر در شبکههای اجتماعی و نگاه کاربران به شبکههای اجتماعی پرداخته است.
به نوشته اکونومیست، مارک زاکربرگ - بنیانگذار این شبکه اجتماعی - در 31 ژانویه (11 بهمن) از سوی سناتورهای آمریکایی به دلیل گسترش محتوای مضر، مورد انتقاد قرار گرفت. با این وجود، مِتا به عنوان شرکت مادر فیسبوک که ارزش آن 1 تریلیون دلار است، انتظار دارد نتایج مالی مثبتی را گزارش دهد. در بحبوحه جلب توجهها به شبکههای اجتماعی، تحولی مهم و در عین حال نادیده گرفتهشده، در حال رخ دادن است.
ترکیب متعارف تعاملات شخصی و ارتباطات جمعی که معمولا در شبکههای اجتماعی آنلاین رخ میدهد، در حال تجربه یک تغییر است. به عبارت دیگر، روش سنتی که در آن افراد بهطور شخصی در شبکههای اجتماعی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و اطلاعات را بهطور گسترده در بسترهای اجتماعی به اشتراک میگذارند، در حال تغییر است.
اکوایران در ادامه ترجمه این گزارش آورده است:بهروزرسانی وضعیت دوستان در شبکههای اجتماعی با ویدئوهای افراد غریبه جایگزین شده است و همین امر، یک تجربه نزدیک به برنامههای تلویزیونی را در شبکههای اجتماعی ایجاد کرده است. انتشار محتوا در این بستر از سوی جامعه به سمت اشتراکگذاری با دوستان نزدیک در حال تغییر است، درست مانند ارتباط ار طریق ایمیل. در واقع، مفهوم مارک زاکربرگ از «میدان شهر» دیجیتال در حال تکامل است و چالشهای جدیدی را به همراه دارد.
این تحول، بسیار مهم است چراکه پلتفرمهای شبکههای اجتماعی تجربه مردم از اینترنت را شکل میدهند. با نزدیک به 3 میلیارد کاربر، فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی نیمی از زمانی که صرف استفاده از موبایل میشود را به خود اختصاص دادهاند که معادل یکسوم زمانهای بیداری است. از سال 2020 به این سو، استفاده از شبکههای اجتماعی تا 40 درصد افزایش پیدا کرده است و آنها بخش بسیار مهمی از زندگی آنلاین جوامع مختلف را تشکیل دادهاند. به غیر از زمانی برای تفریح، پلتفرمهای شبکههای اجتماعی یک نقش محوری را در بحثهای آنلاین و کمپینهای سیاسی ایفا میکنند و سیاستمدارانی مانند دونالد ترامپ - رئیسجمهور پیشین آمریکا - و نارندرا مودی - نخستوزیر هند - به شکل فعال در این فضا شرکت دارند.
جنبه قابل توجه از رویه اخیر در شبکههای اجتماعی به این موضوع مربوط میشود که ویژگی «اجتماعی بودن» این فضا در حال کمرنگ شدن است. پلتفرمهایی مانند فیسبوک با الهام از شبکه اجتماعی تیکتاک، اکنون به جای ارتباطات اجتماعی کاربران، به کمک الگوریتمهای هوش مصنوعی به اولویتبندی محتوا برای آنها اقدام میکنند. بهطور همزمان، انتشار محتوای شخصی در فضای مجازی کاهش یافته و از سال 2020، تعداد مردم آمریکا که به انتشار زندگی خود در شبکههای اجتماعی میپردازند، از 40 درصد به 28 درصد کاهش یافته است. همچنین بحث و گفتوگوها در حال منتقل شدن به پلتفرمهای دیگر مانند واتساپ و تلگرام است.
از سوی دیگر، شفافیت در پلتفرمهای شبکههای اجتماعی در حال کاهش است و فهمیدن اینکه چه اتفاقی در پشت پرده در حال رخ دادن است، دشوارتر شده است. تیکتاک، یک شبکه اجتماعی ویدئو محور متعلق به چین، اطلاعات زیادی در اختیار محققان قرار نمیدهد و مانند یک جعه سیاه شده است. توییتر که اکنون با نام ایکس شناخته میشود، برخی کدهای خود را به اشتراک گذاشته است (دستورالعملهایی که باعث فعالیت این شبکه اجتماعی میشود)، اما دسترسی به اطلاعاتی مانند اینکه مردم چه توییتهایی را میبینند، محدود شده است. گروههای خصوصی در فضای مجازی نیز فاقد شفافیت هستند زیرا اغلب از فرایند «رمزیسازی» استفاده میکنند و همین موضوع، دشوار شدن دسترسی افراد به محتوایی که در این گروهها منتشر میشود را در پی داشته است.
در حالیکه این تغییرات با برخی نتایج مثبت همراه بوده، مانند تعدیل کردن پیامهای سیاسی در گروههای خصوصی، نگرانیهایی درباره نبود شفافیت وجود دارد. در گروههای شخصیِ ارسال پیام، محتوای منتشرشده به جای استفاده از الگوریتمهایی برای به حداکثر رساندن تعامل، به ترتیب زمانی مرتب میشوند و همین موضوع بهطور بالقوه باعث میشود توجه به محتوا کاهش یابد. اما گروههای خصوصی ممکن است با فراهم کردن فضای خصوصیتر به دور از نظارت عمومی، به سلامت روان بهتر نوجوانان کمک کنند.
در قسمتهای شلوغتر شبکههای اجتماعی، الگوریتمهای هوش مصنوعی براساس رفتار کاربران، محتوایی از افرادی را به آنها نشان میدهد که در دایره معمول آنها در شبکههای اجتماعی حضور ندارند. شبکههای اجتماعی همچنان میتوانند مانند اتاقهای پژواک عمل کنند، یعنی کاربر همان محتوایی را مشاهده کند که بازتابدهنده نظرات شخص کاربر است؛ با این حال، محتوایی که خارج از این چرخه به کاربر نمایش داده میشود، پتانسیل گسترش بهترین ایدهها را به شکل گسترده، فراهم میکند.
اما این نوع جدید از شبکههای اجتماعی مشکلات خود را نیز به همراه دارد. اپلیکیشنهای پیامرسان، اغلب با نظارت کمتری همراه هستند. این موضوع برای گروههای کوچک، خوب است زیرا پلتفرمها نباید بر پیامهای خصوص نظارت داشته باشند. با این وجود، در گروههای بزرگتر در اپلیکیشنهایی مانند تلگرام، تعامل به شکل کمی وجود دارد و این گروهها اغلب به انتشار یک محتوا و ایده بدون عکسالعمل زیاد از سوی اعضای همراه شدهاند. در کشورهای دارای قوانین سختگیرانه، چتهای رمزگذاری شده میتوانند مفید باشند. با این حال، در مکانهایی مانند هند، سیاستمداران از واتساپ برای انتشار اطلاعات نادرست استفاده کردهاند که احتمالا از شبکههای باز مانند فیسبوک حذف میشود.
با سوق پیدا کردن بیشتر افراد به گروههای بسته، شبکههای اجتماعیِ باز، کمتر مفید میشوند زیرا اشتراکگذاری عمومی کمتری وجود دارد. در طول همهگیری کووید-19، دانشمندان و پزشکان بحثهای ارزشمندی را به صورت آنلاین انجام دادند، اما اکنون این مکالمات در حال ناپدید شدن هستند یا به کانالهای خصوصی منتقل شدهاند. این روند باعث کندی گسترش ایدهها میشود. آنهایی که هنوز در شبکههای عمومی فعال هستند، بیشتر مرد هستند و اغلب با دیدگاههای سیاسی چپ یا راست همراه شدهاند که میتواند برای کاربران کمی خستهکننده باشد.
برخلاف گذشته که مردم مجبور بودند بهطور فعال محتوا را به اشتراک بگذارند تا آن را به یک محتوای تِرند تبدیل کنند، اکنون صرفا به تماشای آنها را میپردازند زیرا الگوریتمها از محتوای با تعامل بالا حمایت میکنند. نظارتهای پیشین جای خود را به سیستمی داده است که بر اساس خواستههای مردم هدایت میشود. این به نفع افرادی مانند ترامپ و پخشکنندگان اطلاعات نادرست است؛ اگرچه پلتفرمها ادعا میکنند در تشخیص محتوای جعلی، عملکرد بهتری پیدا کردهاند.
نگرانکنندهتر از افزایش اخبار جعلی، کاهش اخبار واقعی است. علیرغم هدف مارک زاکربرگ برای اینکه فیسبوک مانند یک روزنامه شخصی باشد، خبرها اکنون تنها 3 درصد از آنچه مردم در این پلتفرم میبینند را تشکیل میدهد. تنها 19 درصد از بزرگسالان گزارشهای خبری را به صورت هفتگی به اشتراک میگذارند که نسبت به آمار 26 درصدی در سال 2018، با کاهش همراه شده است. این مشکل زمانی تشدید میشود که تقریبا نیمی از جوانان، رسانههای اجتماعی را منبع اصلی اخبار خود میدانند، آن هم در زمانی که مدیران پلتفرمها به این نتیجه رسیدهاند که خبرها مانند گذشته جالب نیستند.
برخی بر این باورند که مدیریت بهتر، کدنویسی یا یک مدل تجاری متفاوت میتواند مشکلات شبکههای اجتماعی را برطرف کند، اما مشکلات اپلیکیشنهای جدید نشان میدهد که شاید این موضوع به جنبههای اساسی نحوه ارتباط مردم در عصر دیجیتال مرتبط باشد. وقتی پلتفرمها به سمت گروههای خصوصی سوق پیدا میکنند، نظارت کاهش مییابد.
خروج از فرآیند اتاقهای پژواک که براساس آن کاربر محتوایی را میبیند که مطابق با سلایق او است، میتواند کاربران را در معرض نوع دیگری از محتواها قرار دهد. با کاهش تعامل در شبکههای اجتماعی، اپراتورها و کاربران باید کمتر روی نبردهای قدیمی تمرکز کنند و بیشتر روی رسیدگی به چالشهای جدید متمرکز شوند.