بهبود زنان معتاد و اشتغال آنها کسب و کار بانوی لرستانی

خبرگزاری فارس شنبه 14 بهمن 1402 - 15:03

خبرگزاری فارس لرستان- نسرین صفر بیرانوند؛ عصر یک روز سرد زمستانی برای ملاقات با خانم فهیمه فلاحی بانویی که تمام قد برای بهبود زنان معتاد و اشتغال آنها پای کار است، راهی روستای دارایی شدم‌.

به کارگاه بانوی ایران زمین که رسیدم دختر خانمی که سنش از ۳۰ سال بیشتر نمی‌زند و در نگاهش مهربانی و سرزندگی موج می‌زد من را به اتاق خانم‌فلاحی راهنمایی کرد.

بابت پاکی رعنا به خودم افتخار می‌کنم

همان دختر خانم که رعنا صدایش می‌زنند برای‌مان چای و شیرینی آورد، کنار چای آب و قهوه هم بود، به خانم فلاحی گفتم به دل می‌نشیند، گفت: رعنا بیش از یک سال است که پاک شده و حالا به زندگی امید دارد، یکی از افرادی که به خودم بابت پاکی‌‌اش افتخار می‌کنم رعنا است.

 ۳۷ سال سن دارم و تحصیلاتم کارشناسی آموزش ابتدایی و کاردانی کشاورزی است، حدود ۱۲ سال کارم پرورش قارچ بود و آموزشگاه فنی حرفه‌ای داشتم چندین سال هم در این زمینه به عنوان کارآفرین برتر انتخاب شدم، همان‌جا هم با آقای حسنوند که همسرم است آشنا شدم.

بانویی که تمام قد برای بهبود زنان معتاد و اشتغال آنها پای کار است

کارآموزی که باعث شد سراغ راه‌اندازی مرکز بهبودی زنان معتاد بروم

اما اینکه چطور شد سراغ درمان زنان معتاد رفتم به واسطه یک اتفاق بود، ۴ سال پیش یک روز خانمی که اعتیاد داشت برای آموزش به آموزشگاه مراجعه کرد، کارآموزان گفتند که اگر این خانم بیاید ما نمی‌آییم.

 به او گفتم که سری بعدی خصوصی تو را آموزشی می‌دهم، گفت: نمی‌توانم هزینه کلاس خصوصی را پرداخت، گفتم خودم دوست دارم نگران هزینه نباش.

 در حین آموزش با او صحبت کردم تا برای ترک به کمپ اعتیاد بروجرد برود برگشت و مدتی هم سالم بود اما مجدد به همان وضع قبلی برگشت، همین باعث شد که به فکر راه‌اندازی یک مرکز برای بهبودی زنان معتاد و کارگاهی برای اشتغال آنها بیفتم.

 راه‌اندازی کارگاه با ۳۰ میلیون تومان 

اواخر سال ۹۹ درخواست مجوز کمپ ترک اعتیاد دادم چند ماه طول کشید و در کنارش کارگاه بانوی ایران زمین را هم راه‌اندازی کردم. 

 با ۳۰ میلیون تومان در این ملک که متعلق به فنی حرفه‌ای است شروع به فعالیت کردم، اینجا را که می‌بینید متروکه بود اما خدا خواست و با معجزه همه چیز جور شد، آن روزها از محل پرورش قارچ ماهی ۵۰ میلیون درآمد داشتم، انگار که خدا هوای این بچه‌ها را داشت.

 کار درمان و مشاوره درمانی را که انجام دادیم بعد از اینکه پاک شدند آنها وارد کارگاه می‌شوند و پس از آموزش کار را شروع می‌کنند.

اینجا کار فقط مخصوص زنان بهبود یافته است

شرط کار در کارگاه بانوی ایران زمین هم زنان بهبود یافته است یعنی به افراد عادی کار نمی‌دهیم چون هم کار برای افراد عادی پیدا می‌شود هم اینکه خلق و خوی این افراد با بقیه فرق می‌کند اینها با هم بهتر کنار می‌آیند.

  از سال ۹۹ تا این لحظه بیش از ۱۰۰ نفر از سراسر استان و حتی خارج استان به مرکز ما مراجعه کرده‌اند، برخی برای خودشان مستقل شده و درآمدی دارند، مثل حدیث که کار دوزندگی را انجام می‌داد و حالا برای خودش بازاری پیدا کرده است، برخی هم کار در منزل را انجام می‌دهند.

برخی هم همینجا مشغول کار می‌شوند، در حال حاضر ۲۵ نفر در کارگاه مشغول آموزش و کار هستند، اینجا دوره‌های متفاوت مثل پرورش قارچ، دوزندگی، خیاطی و چرم را داریم البته این روزها روی چرم دوزی به دلیل بازاری که دارد بیشتر متمرکز هستیم.

 مدرک فنی و حرفه‌ای رایگان به این افراد می‌دهیم و برای دریافت تسهیلات اشتغال تا جایی که می‌توانیم به آنها کمک می‌کنیم، چون اینها دستشان خالی است.

 

 

آموزش رایگان و صدور مدرک برای زنان بهبود یافته

پای کار بودن فنی حرفه‌ای

در بحث آموزش رایگان و صدور مدرک برای زنان بهبود یافته، حشمت‌ اله معتمدی، مدیر کل فنی و حرفه‌ای استان واقعا پای کار بوده و همیشه به من امید می‌دهد و می‌گوید: خانم فلاحی دست از تلاش نکش اگر یکی از این بانوان پاک شود و به زندگی بر گردد سرمایه این دنیا و آن دنیای شما خواهد بود.

در حین مصاحبه سر و صدای پسر بچه‌ای را می‌شنوم می‌پرسم، بچه‌ها را هم اینجا نگهداری می‌کنید، می‌خندد و می‌گوید: نه پسر خودم ماهان است که حسابی با بچه‌ها اخت شده و بیشتر وقتش را با نسرین که حدود دو سال است پاک شده سر می‌کند.

وقتی صحبت مادری به میان می‌آید که از ۴ فرزندش دور افتاده و بدتر از دوری اینکه فرزندانش هم در دام اعتیاد گرفتار شده‌اند، بغض می‌کند.

خانم فلاحی وقتی متوجه اشک‌های من می‌شود، دستمال کاغذی را به من تعارف می‌کند و می‌‌گوید: کار ما سر کردن با مادرانی است که ستون خانواده هستند و با گرفتار شدن آنها کانون خانواده از هم پاشیده شده است، شما این لحظه که اینجا هستید گریه می‌کنید اما باور کنید ما اینجا مرده‌هایی را دیدیم که جان گرفتند و زندگی را از سر گرفتند.

نمی‌دانید چقدر خوشحالم وقتی که می‌بینم بانویی که ستون خانواده است بعد از سال‌ها آلودگی پاک به آغوش خانواده و جامعه برمی‌گردد.

اعتیاد یک بیماری است و یک بیمار هم مرده است، ما کارمان طوری است که بیمار را زنده می‌کنیم و به قدرت فکر و اراده می‌دهیم، به دستانی که روزگاری توان کار نداشته رشد و بالندگی می‌دهیم و آنها پس از پاکی به ما ایده می‌دهند.

حال خوب بیماران به ما امید می‌دهد

کار ما سخت و سنگین است اما تنها چیزی که به ما توان و امید می‌دهد حال خوب بیماران پس از بهبودی است، وقتی یک بیمار بعد از یک سال پاکی می‌گوید: من معتاد وقتی وارد کمپ شدم مرده بودم اما الان دارم زندگی می‌کنم همه خستگی از من دور می‌شود.

 ببینید ما الان جنگ فیزیکی و رویا رویی مستقیم با دشمن در کار نیست، اما دشمن با جنگ نرم جوانان ما را از بین می‌برد با یک مهمانی کاذب، قرص اکس و حتی قرص خواب و من امروز خودم را در خط مقدم مبارزه با این جنگ نرم می‌بینم.

اینجا صحنه‌های قشنگی را می‌بینی که شاید هیچ جایی نتوان آنها را دید و شاید اغراق نباشد اگر بگویم لذتی که ما اینجا می‌بریم کسی جای دیگر آن را تجربه نمی‌کند، مادری را داشتیم اینجا که کارتن خواب بود و بعد از پاکی با کار در کارگاه برای خودش درآمدی داشت، این مادر بعد از یک سال و نیم که پسرش را ملاقات کرد با شوق و ذوق دستمزدی که حاصل کار در کارگاه بود به پسرش داد، گفتم: علیرضا این پول دستمزد کاری است که مادرت در این مدت انجام داده است.

اینجا دردها به لذت تبدیل می‌شود 

ما در مرکز دردها را به لذت، ناامیدی را به امید تبدیل می‌کنیم کار ما زنده کردن است اینجا زنانی که به واسطه اعتیاد سر بار جامعه شده‌اند نان آور می‌شوند و با شرافت زندگی می‌کنند، چه کسی انتظار داشت خانمی که ۳۳ سال مواد مصرف کرده پاک شود و برای خودش مشغول کار و زندگی شود.

این مرکز نور دارد بچه‌ها از در که وارد می‌شوند اول سجده شکر به جا می‌آورند، اینجا خانه امید این بچه‌ها است، وقتی یک ساعت از مرکز دور می‌شوم بچه‌ها بی تابی می‌کنند.

گاهی خسته می‌شوم اما همین که یکی از این بچه‌ها یک چای به من تعارف می‌کند و می‌گوید: خانم فلاحی« دردت و جونم» خستگی از تنم دور می‌شود، کار در اینجا به زندگی من برکت داده است، راستش را بخواهید معجزه وار کارها و مشکلات از پیش پا برداشته می‌شود.

همه کار ما اینجا در یک یک کلمه بی نهایت خلاصه می‌شود و آن کلمه عشق است عشق به خدا عشق به هم نوع و عشق به فرزند، این زنان اینجا آمده‌اند که از کوثر عشق پاک شوند.

ما اینجا آموزش داریم مهارت‌های ما اول از خودسازی شروع می‌شود این بچه‌ها باید یک سری رفتارها را در خود تغییر دهند و به خودشناسی برسند، دعا و نیایش کار هرشب بچه‌ها است.

فعالیت در اینجا من را از مادیات دور کرده 

 یک حسن کار در اینجا این است که من را از مادیات دور کرده قبل از این طلا برایم مهم بود اینکه استوری من چطور باشد حالا اما یلدا و شب عید اینجا در مرکز هستم و تنها چیزی که برایم مهم است روح و روان است و اینکه ببینم آیا آن چه خدا از من انتظار داشته است انجام داده‌ام، خیلی ساده بگویم برایم مهم است که دلم کجا آرام بگیرد و اینجا دلم آرام می‌گیرد. 

وقتی بچه‌های اینجا بعد از چند روز تحمل درد برای شکرگزاری شادی می‌کنند و من را در آغوش می‌گیرند نمی‌دانید چه آرامشی به من دست می‌دهد.

وقتی با خودم فکر می‌کنم بانوی ایران زمین که اسمش در تاریخ ثبت شده امروز در دام اعتیاد گرفتار شده و مشغول زباله گردی است دلم می‌سوزد و همه توان خود را به کار می‌گیرم تا این زنانی که امروز در جامعه جایی ندارند به آغوش خانواده برگردانم و مطمئن هستم دعای خیر یکی از همین مادران برای عاقبت به خیری من و پسرم کافی است.

بغضی که در گلو گیر می‌کند 

از خانم‌فلاحی می‌پرسم می‌شود بچه‌ها را از نزدیک ببینم، پاسخش مثبت است، وقتی چشمم به دختری که به گفته خانم فلاحی ۲۰ سال دارد می‌افتد منقلب می‌شوم، به زحمت خودم را نگه می‌دارم تا حین خوش و بش با آنها اشک‌هایم جاری نشوند، بغض در گلویم گیر می‌کند دلم می‌خواهد زودتر بروم.

حالی که با دیدن این بچه‌ها به من دست می‌دهد را هیچ واژه‌ای نمی‌تواند بیان کند، یک لحظه در ذهنم با خودم می‌گویم چه شده که کار این آدم‌ها به اینجا کشیده شده است.

فلاحی می‌گوید: اعتیاد بیرون سختی دارد باید زره فولادی بپوشی بعد از ترک که مبادا دوباره آلوده شوی اینجا اما محل امنی برای این بچه‌ها است، اینکه می‌گویم بچه ها از سر صمیمیت است و گرنه اینجا مادر ۶۰ ساله هم داریم.

جهاد نجات مادرانی است که در دام اعتیاد گرفتار شده‌اند

فرانک لطیفی که کمک حال خانم فلاحی است قبلا در نورآباد فعالیت جهادی داشته از ساخت مدرسه بگیر تا کمک‌های دیگر اما امروز جهاد را اینجا تشخیص داده و کارش مشاوره و محبت به بچه‌هایی است که نیاز به توجه و محبت دارند، برایشان چای و غذا درست می‌کند و چرم دوزی را هم آموزش می‌دهد.

با رعنا هم که حالا به قول بچه‌های اینجا پاک شده است سر صحبت را باز می‌کنم، با اصرار خانم فلاحی جای او می‌نشیند و شروع می‌کند: متولد ۷۲ هستم خانواده‌ام همه مصرف کننده مواد مخدر بودند، من هم از سر کنجکاوی و نادانی اول با یک قرص شروع کردم و ده سال مواد مصرف کردم کم کم مصرفم بالا رفت تا سر و کارم با شیشه افتاد.

برادرم بعد از ده سال اعتیاد من را به کمپ خانم فلاحی آورد، البته خودم هم خسته شده بودم و دوست داشتم ترک کنم، اما راستش از درد و وابستگی می‌ترسیدم.

حالا یک سال و یک ماه است که پاک شده‌ام و واقعا انگیزه و هدف دارم، کلاس چرم دوزی هم می‌روم و دسته کلید می‌سازم، حالا به زندگی و آینده فکر می‌کنم.

خدا را شکر می‌کنم که با خانم فلاح آشنا شدم چون دلسوزانه با ما رفتار می‌کنند، بیرون هم رفتم و خودم را محک زدم و متوجه شدم که می‌توانم دوام بیاورم.

فلاحی می‌گوید: رعنا وقتی تازه وارد کمپ شد می‌گفت بلد نیستم دعا کنم حالا اما مسوول دعا است و بچه‌ها می‌گویند: رعنا دعا کند اجابت می‌شود.

راه‌اندازی کارگاه برای بهبودی زنان معتاد

دعاهایی که به دل می‌نشیند

رعنا با همان صمیمیت و صداقتی که لحظه اول در او دیدم دعای شب می‌خواند و چقدر به دل می‌نشیند: بسم الله الرحمن الرحیم سکوت می‌کنیم خدا را عاجزانه با جمع و عشق دعوت می‌کنیم اول برای خانم فلاح و سلامتیش دعا می‌کنم چون دستمان را گرفته و از خدا می‌خواهم هر آنچه می‌خواهد، دوم برای معتادان و کارتن خواب‌ها که زودتر وارد حلقه بهبود و نه نابودی شوند، سوم برای خدمت‌گزاران دعا می‌کنم تا خدمت صادقانه ضامن پاکی‌‌شان باشد و بعد برای زندانیان بی گناه و گناه کاران پشیمان دعا می‌کنم.

رعنا دعای آرامش را هم می‌خواند: خداوند آرامشی به من عطا فرما تا بپذیرم آنچه را نمی‌توانم تغییر بدهم و شهامتی که تغییر دهم آنچه را می‌توانم و دانشی که تفاوت این دو را بدانم امین یا رب العالمین، من هم با او می‌گویم امین یا رب العالمین و از او می‌خواهم با همان دل پاکش برای من دعا کند. 

رعنا می‌گوید: از مسوولان به ویژه آقای عمودی زاده می‌خواهم از ما که از جامعه طرد شده‌ایم و هیچ کس پذیرای ما نیست و خانم فلاح که کارش کمک به زنان معتاد و بهبود یافته است حمایت کند، تا زنان دیگری که درگیر اعتیاد هستند پاک شوند، مسوولان بدانند زنی که مواد مصرف کند قطعا فرزندش هم به این راه کشیده می‌شود خواهش می‌کنم مسوولان کمک کنند.

سرنوشتی تلخ و دردآور 

فریبا که حدود ۵۰ سال سن دارد و اعتیاد دامن ۴ فرزندش را هم گرفته از سرنوشت و سختی‌هایش می‌گوید: من با شوهرم به اجبار ازدواج کردم حاصل این ازدواج هم ‌دو پسر و دو دختر است، زندگی با همسری که اعتیاد دارد من را هم به این سمت کشاند، البته اختلاف من و همسرم هم زیاد بود.

پدرم طلاقم را گرفت و بچه‌هایم سرگردان و گرفتار اعتیاد شدند، حالا ۳ تا از بچه‌ها تحویل بهزیستی هستند و برای دیدنشان بی‌قرار هستم.

اینها را که می‌گوید مانند ابر بهاری اشک از چشمانش جاری می‌شود، دیگر تحمل ندارم و نمی‌توانم مانع جاری شدن اشک‌هایم شوم.

با همان بغض می‌گوید: حالا یک سال است که پاک شده‌ام و هر چه دارم از خانم فلاحی است، تنها دل نگرانی‌ام برای بچه‌ها است ۵ سال است که آنها را ندیده‌ام.

خانم فلاحی می‌گوید: من به فریبا کمک می‌کنم همین جا کار کند، بهزیستی یا خانه‌ای برای آنها تامین کند یا بچه‌ها را بدهد همین جا جلوی چشم خودم باشند.

هیچ جا مثل مرکز به من آرامش نمی‌دهد

نسرین یکی دیگر از بچه‌های مرکز که کم حرف و خجالتی می‌گوید: ۴۸ سال دارم و ۳۴ سال مواد مصرف کردم، راستش را بخواهید به بوی تریاک علاقه داشتم و همین شد که به دام‌ اعتیاد گرفتار شدم.

حالا دو سال است که پاک شده‌ام و دلم نمی‌خواهد از این مرکز بیرون بروم هیچ جا مثل اینجا آرام نیستم گویی که تازه متولد شده‌ام، گاهی خانه خواهرم که می‌روم لحظه شماری می‌کنم برای برگشتن.

خانم فلاحی می‌گوید: نسرین تمام درآمد خود را از سر همدردی صرف بچه‌های مرکز می‌کند.

بعضی‌ها می‌گویند تو چون خودت بیمار نبوده‌ای درک بیمار نداری اما دلم می‌خواهد این را بگویم درست است که من بیمار نبوده‌ام اما خارج از درد نبودم، بارها و بارها زمین خوردم اما بلند شده‌ام حتی پیش آمده به نان شب هم محتاج شدم اما باز برگشته‌ام.

نباید ناامید شد هر کسی که این مطلب را می‌خواند این را بداند که همیشه روزنه امیدی وجود دارد، فقط باید بگردی و این روزنه را پیدا کنی.

دلم می‌خواهد از همسرم که تمام این سال‌ها پا به پای من آمده در حالی که شاید جاهایی برای زندگی کم گذاشته‌ام تشکر کنم، قطعا اگر حمایت‌های همسرم نبود من دوام نمی‌آوردم، بچه‌های اینجا هم هر وقت مشکلی داشته باشند با او مطرح می‌کنند چون مانند یک برادر پشتشان است.

پایان پیام/

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.