همشهری آنلاین- گروه فرهنگی: دستودلبازی پهلوی در واگذاری استان چهاردهم ایران (بحرین) به انگلستان، یکی از خیانتهای بزرگ حکومت پهلوی بود که تمامیت ارضی کشورمان را در آن زمان خدشهدار کرد و تاریخ همواره از آن به عنوان خیانت بزرگ پهلوی به ایران یاد میکند. به گواهی اسناد تاریخی و قدیمی بحرین از قدیمالایام یعنی از دوره هخامنشیان جز جدا نشدنی خاک ایران بوده است. تا جایی که در تاریخ نقل شده زمان اشکانیان اهالی حجاز و یمن به سبب قحطی به این سرزمین مهاجرت کردند و این بخش از ایران جزو نخستین خطههایی بوده است که اعراب موقع حمله به ایران آن را تصرف کردند. حتی در برهه دیگری از تاریخ پرتغالی ها هم دست به اشغال این خاک زدند تا اینکه در سال۱۶۰۲ شاه عباس صفوی با کمک بریتانیا که قلمروی استعمارگری چشمگیری در جهان داشت توانست تا پرتغالیها را از این منطقه بیرون کند و حاکمیت بحرین را دوباره در دست بگیرد. کمکی که شاید در ظاهر برای مبارزه با دزدان دریایی و برده فروشی بود؛ اما مقدمهای شد تا پای انگلیسیها را برای نفوذ و استعمارگری هرچه بیشتر در آن منطقه باز کند.
بعد از اینکه شاه عباس بحرین را از زیر سلطه پرتغالیها درآورد سال ۱۷۸۳ بود که این جزیره به دست آل خلیفه در عربستان که خود تحت الحمایه بریتانیا بود افتاد. اما نکته جالب اینجاست که ایران تا دوره پهلوی همچنان ادعای حاکمیت بحرین را در منطقه داشت. تا جایی که بعد از ورودی انگلیسیها برای جست و جو و تحقیق بین مردم و کشتیهای این جزیره «شیخ محمد» حاکم بحرین با نامه نگاری به والی فارس از ایران تقاضای کمک خواست اما اتفاقی نیفتاد و با تصرف این جزیره او را عزل و برادرش را برای حکومت داری جایگزین کردند. این در حالی است که ایران تا زمان کودتای رضا شاه چیزی نزدیک به ۱۱ بار برای باز پس گیری این جزیره اقدام کرد اما هیچ اتفاقی نیفتاد. حتی در سال ۱۳۰۲ سفیر بریتانیا در ایران از مصدق خواست تا ایران ادعاهای خود را برای حاکمیت بحرین باز پس بگیرد که با مخالفت او رو به رو شد و اعلام کرد که جزایر بحرین همیشه جزیی از استان فارس با مردمی شیعه مذهب و ایرانی بوده است. این مطالبهگریها حتی تا جنگ جهانی دوم هم ادامه داشت ولی با آغاز این اتفاق جزایر بحرین به عنوان مستعمره بریتانیا از جانب متفقین بمباران شد؛ حتی بعد از این اتفاق اگر نگاهی به وقایع تاریخی بیندازید خواهید فهمید که ایران تا ۱۳۴۶ در مجامع رسمی هیچ گاه از حق خودش برای حکمرانی در بحرین کوتاه نیامد. اما سال ۱۳۴۸ بود که محمد رضا شاه با یک تصمیم آنی در پی تاخت زدن جزایر بحرین با سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی افتاد. خطهای که تا پیش از این جزو لاینفک قلمرو ایران تلقی میشد رفته رفته از نگاه شاه به سرزمین بیارزشی تبدیل شده بود که طبق گفته محمد رضا پهلوی در مصاحبهاش با روزنامه گاردین کشوری بود که ذخایر مرواریدش در سواحل تمام شده بود و بود و نبود آن برای ایران دیگر ارزش چندانی نداشت. ایران در آبان سال ۱۳۴۷ بعد از مذاکره با عربستان بر سر جزیرههای ایرانی و عربی از مواضع خودش نسبت به بحرین عقب نشینی کرد و بعدها به برگزاری رفراندوم در بحرین مبنی بر جداییاش از ایران و استقلال آن تن داد. حتی شاه در مصاحبهای گفته بود که « اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهیم شد و هر کاری که بتواند ارادهٔ مردم بحرین را به نحوی که نزد همه جهانیان به رسمیت شناخته شود نشان دهد، خوب است.» و از همه اینها تلختر اینکه با قطعی شدن و تسلیم شدن شاه در برابر حاکمیت ایران در بحرین و مطرح شدن این موضوع در صحن علنی مجلس از ۱۹۱ نفر نماینده ۱۹۰ نفر آنها به این جدایی رضایت دادند و به جز یک نفر بقیه نسبت به این استقلال هیچ اعتراضی نداشتند. حتی هویدا بعدها درباره این اتفاق بحرین را دختری از ایران دانست که باید آن را شوهر داد. این در حالی است که سوابق حاکمیت ایران بر بحرین تقریبا با حاکمیت تاریخی ایران نسبت به اروند رود شباهت دارد تا جایی که حتی حاکمیت ایران نسبت به این منطقه برخلاف اروند به خاطر نبود معاهده تاریخی صحت و قوت بیشتری داشت. برای همین هم خیلیها معتقدند اگر ایران همانطور که حاکمیت خود را بر اروندرود درمقابل عراق تثبیت کرد، در مورد بحرین هم این کار را انجام میداد شاید دیگر امروز این سرزمین همچنان جز جدا نشدنی ایران محسوب میشد.