خبرگزاری فارس، رشت؛ فاطمه احمدی: نمیدانم کِی بود که شروع شد، شاید از صفحه رژیم منحوس صهیونیستی که نمیدانم کدام خودفروختهای به فارسی ادارهاش میکند، آری از همانجا بود. تصویری از رشت با این عنوان: "رشت و زیباییهایش".
اما نه رشت آن است و نه زیباییهایش! دلم میخواست همانجا به همان ادمین کوردل که خود را، زبانش را، دینش را و تمام هویتش را به یک رژیم کودککش فروخته تا اهداف شوم آنان را در رشتِ عزیزم پیاده کند پیغام بفرستم که دیارِ میرزا فروختنی نیست.
پس از آن حماقتِ خارج نشینان و منافقانِ نان به نرخ روزخور اما بچههای انقلاب پای کار آمدند، رشت را با همه زیباییهایش به تصویر کشیدند، میدان شهدای ذهاب را احیا کردند با شعارِ همدلی و معنای ایثار و شهادت را که از عمق وجود و حماسه تاریخی گیلانیان از زمان جنگ جهانی دوم و پس از آن نهضت جنگل و پس از آن دفاع مقدس و در نهایت در دفاع از حریم آلالله برآمده بود به دنیا نشان دادند.
هنوز هم جوانان انقلابی و جهادی رشت پای کارند. چه آنکه برای کودکان مظلوم غزه همان نقطه را شمع باران میکنند شبها و مردم گردشان حلقه میزنند و میگویند: "میخواستند بینمان جدایی بیندازند اما ما با شماییم".
حالا امروز در راهپیمایی عظیم و باشکوه ۲۲ بهمن، حالا امروز در تولد ۴۵ سالگی انقلاب عزیز اسلامی ما همه آمدند برای این جشن ملی. بخواهم صادق باشم گمان نمیکردم رشت مملو از جمعیت شود، با اندکی اضطراب راهی محل اجتماع شدم، قابل باور نبود برایم که هنوز دستههای راهپیمایی از مسیرهای چهارگانه منتهی به میدان شهدای ذهاب نرسیده این همه جمعیت را مشاهده کنم.
از خیابان سعدی گرفته تا خیابان شهید المالهدی، از خیابان امام خمینی(ره) گرفته تا خیابان دکتر شریعتی همه و همه پُر بود از افرادی که با لبخندی از شور و شوق و اشتیاقی وصف ناشدنی دنبال پلاکاردهای شعار یا پرچم عزیز کشورمان بودند برای اینکه وقتی همه میرسند به میدان، بتوانند رقص پرچم را روی دستهایشان به نمایش بگذارند.
سربازان خمینی پای این انقلاب محاسن سفید کردند
همه آمده بودند، حتی پیرمردهای باران دیدهای که انقلاب را زندگی کرده بودند.
همه آمده بودند، حتی دختران نوجوانی که شاید هنوز در پی کشف و شهود هویتی خود و چرایی مسئله حجاب هستند.
نوجوانان انقلابی رشت
همه آمده بودند، حتی پسران نوجوانی که شاید معنای دفاع و شهادت در مسیر جهاد را کامل نمیدانند اما با این مفاهیم بزرگ شدهاند و عاشق این مسیر هستند.
همه آمده بودند، حتی کودکان دهه نودی که شاید امروز درکی از انقلاب و اسلام به معمای حقیقی خود نداشته باشند اما قطعاََ این شیوه تربیتی روی آینده و هویتشان تأثیرگذار خواهد بود.
دهه نودیها هم آمدند
در میانه میدان شهدای ذهاب و پیادهراه فرهنگی جای سوزن انداختن نبود، داشتم این حضور بیسابقه را تماشا میکردم، زنی ۳۰ و اندی ساله داشت از پسر کوچکش که صورتش را نقاشی کرده بود عکاسی میکرد، مانتوی قهوهای روشنی به تن کرده بود و شال مشکی موهرش را اندکی بالاتر از موهایش گذاشته بود، نگاهم که ترکیبی از سؤال و تحیر بود را فهمید و گفت: «من به حُرمت ترکشهایی که توی بدن بابام هست اومدم و به اون ترکشها و به بابام افتخار میکنم» تا جملهاش تمام شد، با چشمهایی که حالا غرق اشک شده بود، دست پسرکش را گرفت و رفت بین جمعیت و با آقای گلریز شروع به خواندن کرد: "این پیروزی خجسته باد".
همه از هر قشری آمدند
راستش حالا اشک توی چشمهای خودم هم جمع شده بود. مردمی که تمام قد برای ایرانِ اسلامیشان ایستاده بودند به جنگ روزافزون، چرا که خنجر از پشت میکشد دشمن مُدام! احساساتی مرکب از عشق و شور و افتخار و حماسه را در وجودم زنده میکردند. احساسی که حاضر نیستم هیچ رقمه با چیزی عوضش کنم. آقای گلریز هم آمده بود و داشت خاطرات زمان انقلاب را با آن صدای حزن انگیزش برای ما انقلاب ندیدهها زنده میکرد. حالا با صدای استاد محمد گلریز صدای شادی مردم نیز دو چندان شده بود. جمعیت میل رفتن نداشتند و گاهی با صلوات و گاهی با سوت و کف و تشویق شعار میدادند و همخوانی میکردند: «این بانگ آزادی است/کز خاوران خیزد/ دشمن بداند ما/ موج خروشانیم».
صدای انقلاب خاموش نمیشود
آری دشمن باید بداند که ما موج خروشانیم و هرجا که این نظام و انقلاب و اسلام عزیزمان به ما احتیاج داشت، تمام قد برایش میایستیم. ما فرزندان حاج قاسمی هستیم که دشمن از او، از اویی که لشکری تک نفره بود هراس داشت و هنوز هم از خون او میترسد. ما امروز برای شهدایی آمدیم که دشمن از ترس خون حاجی آنان را در مراسم سالگرد حاج قاسم به شهادت رساند.
حاجی شما همیشه همراه این ملت هستید
کمی آن طرفتر، کنار ساختمان استانداری سابق که روبهرویش کلیسای زمان پهلوی قرار داشت، سکوی تعبیه شده بود که توجهم را جلب کرد. گرچه با فاصله اندکی از محل تجمع مردم قرار داشت اما روحانی جوان خوش ذوقی غرفهای تدارک دیده بود و برای اینکه کودکان دهه نودی و دهه هشتادی را مشتاق توی مراسم نگه دارد، چند میز رنگی رنگی برای نقاشی گذاشته بود و بازیهایی را برایشان برنامهریزی کرده بود. بچهها هم با شوق و ذوق به عمو روحانیشان گوش میکردند و جوابش را میدادند و با علاقه به حرفها و بازیهایش گوش میدادند.
یک حضور متفاوت در راهپیمایی ۲۲ بهمن رشت
آقای حقی که او را از قبل هم میشناختم. او هر هفته در مزار شهدای گمنام مسکن مهر هم برای بچهها برنامه دارد، مفاهیم دفاع، اسلامیت و ایثار و شهادت را با بازیهای کودکانه برای بچهها تشریح میکرد و سرودهای انقلابی را با تغییرات کودکانه برایشان تکرار میکرد تا هویت اسلامی خود را به حافظه بسپارند.
آری این چنین است رشت، زیباییهای رشت آن دخترک پنج سالهای است که مادرش او را به لباس زیبای حجاب مزین کرده و راهی خیابانهای رشت میکند.
دخترانی که با حیا قد میکشند
زیبایی رشت آن پسرکی است که پدرش با ذوق روی صورتش پرچم ایران را نقاشی کرده و با افتخار از این تربیتِ ایرانی و اسلامی او را راهی خیابانهای رشت میکند.
این نسل با مفاهیم انقلابی قد میکشد
زیبایی رشت آن پیرمردی است که محاسن سفید کرده اما پایِ انقلابِ پیرِ خمین و رهبریِ آن پیر فرزانهای که دنیا از هیبتش هراس دارد، مقتدرانه ایستاده و پرچم کشورش را که مزین به نام مبارک "الله" است با افتخار میگرداند و از این اعتقاد به خود مفتخر است.
زیبایی رشت این حضور گستردهای است که امروز باید به حرامیانِ منافقِ کوردل نشان داده شود تا دیگر بار حتی نزدیک اعتقاد این شهر و این استانِ ولایی و این کشور اسلامی هم نشود. چرا که غیرتِ نهضت جنگل در طینت تمامی ماست.
پایان پیام/۸۴۰۰۷