به گزارش اقتصادنیوز، پایهگذاری و توسعهٔ فناوری بلاکچین به تلاشهایی در اوایل دههٔ ۸۰ میلادی بازمیگردد؛ اما این فناوری تا پیش از پیدایش بیتکوین در سال ۲۰۰۸ از دید بسیاری از توسعهدهندگان پنهان مانده بود. به هر جهت با ظهور بیتکوین توجهها به سمت تکنولوژی زیرساختی آن، یعنی بلاکچین معطوف شد. این فناوری توانست بهسرعت رشد کند و علاوه بر دگرگونی دنیای امور مالی، مفاهیم تازهای در ابعاد بالاتر یعنی اقتصاد، سازماندهی و حکمرانی غیرمتمرکز به وجود آورد. توسعه نامتوازن این فناوری در کشورهای مختلف و نظریات متناقض کارشناسان ما را بر آن داشت تا در گفتوگو با سعید احمدی پویا، متخصص فناوریهای مالی (فینتک) و بلاکچین به بررسی پرسشهای بنیادی، پیرامون حال و آیندهٔ این فناوری بپردازیم.
بگذارید کمی به عقبتر برویم. با روی کار آمدن فناوری اینترنت تغییر مهمی در بحث ارتباطات به وجود آمد. اینترنت آمد و مبحث ارتباط فراگیر را مطرح کرد. اینکه افراد بتوانند در هر مکان و هر زمانی با یکدیگر ارتباط داشته باشند. یعنی فناوری اینترنت بهکل فضای ارتباطی انسان را متحول کرد. بهگونهای که دنیای ارتباطات به قبل و بعد از ظهور آن تقسیم میشود.
فناوری بلاکچین هم بهعنوان یک فناوری Disruptive یا برهمزننده توانست همین تأثیرگذاری را داشته باشد. فناوری بلاکچین کاملاً فضای کسبوکار و فضای تکنولوژیهای پیشین را دگرگون کرد. ظهور این تکنولوژی بسیار حائز اهمیت است؛ چراکه بلاکچین آمد و مفهوم اعتماد را برای همیشه دگرگون کرد. ما همواره با گسترش اینترنت و زندگی مجازی با بحران عدم اعتماد مواجه بودهایم. یعنی بسیاری از افراد دچار معضل بیاعتمادی در تعامل با افراد دیگر بودند. مثلاً در مورد اینکه آیا این فرد واقعی است یا خیر؟ چطور برای انجام یک معامله به دیگران اعتماد کنم؟ چگونه یک تراکنش مالی ایمن انجام بدهم؟ و سؤالاتی ازایندست. بلاکچین از دل همین سؤالات متولد شد. از دل این چالش که چگونه در عصر بیاعتمادی، اعتماد خلق کنیم؟
حالا من میخواهم اعتمادسازی کنم، چهکاری انجام دهم که این اعتماد به وجود آید؟ خب شما برای اینکه اعتماد خلق کنید به چه نیاز دارید؟ با یک مثال توضیح میدهم. تصور کنید که ما یک سفر گروهی ترتیب دادهایم. اگر یک نفر حساب هزینههای سفر را داشته باشد، همیشه افراد به بخشی از محاسبات اعتراض خواهند داشت. ممکن است کسی تصور کند هزینهکردهای او ازقلمافتاده یا مواردی ازاینقبیل. حالا فکر کنید «همهٔ ما» این محاسبات را بنویسیم! چون همیشه محاسبات را با هم بررسی میکنیم و بهصورت گروهی در بحث محاسبات و ثبت هزینهها دخالت داریم، دیگر امکان اینکه اشتباه کنیم و با اعتراضی روبرو شویم وجود ندارد. این مثال دقیقاً مفهوم بلاکچین را بیان میکند. یعنی من یک دفترکل توزیعشده دارم و همهٔ تراکنشها و همهٔ آنچه در پایگاهداده من ذخیره شده، روی همهٔ سرورهای دیگر هم ذخیره میشود. یعنی همه با هم روی ذخیره یک تراکنش در یک بلاک توافق میکنیم. به این شکل یک زنجیرهٔ بلوکی از دادهها به کمک دفترکل توزیعشده شکل میگیرد. عملاً دفترکل توزیع شده مفهومی است که برای اعتمادسازی در این فضای بیاعتمادی به وجود آمده است.
وقتیکه میخواهیم یک فناوری را موردبحث قرار دهیم، خیلی مهم است که فکر کنیم این فناوری چه نیازی از ما برطرف میکند؟ آیا من به این فناوری صرفاً به چشم یک فناوری لوکس نگاه میکنم؟ به این چشم نگاه میکنم که بگویم من فناور این حوزه هستم؟ وقتیکه این سؤال مطرح میشود خیلی از پاسخهای خود را میگیریم. پاسخ به این سؤال که آیا نیاز هست در یک مورد خاص بلاکچین داشته باشیم یا نه؟
بلاکچین در فضایی مطرح شد که چالش بیاعتمادی وجود داشت و نیاز بود که در این فضای بیاعتمادی، اعتماد ساخته شود. این فضا برای اعتمادسازی نیازمند خلق اکوسیستم خودش بود و اینجاست که تکنولوژی کمک بسیار خوبی کرده است. زمانی که چالش بیاعتمادی مطرح بوده است، خیلی از جامعهشناسان و فیلسوفانی که در حوزهٔ فلسفهٔ علم فعالیت میکردند به دنبال راهحلی برای حل مشکل بیاعتمادی بودند. آقای نیک سابو در مقالهای به نام «پروتکل خدا» مطرح میکند که ما در این فضای بیاعتمادی نیاز به یک خدا داریم. خدایی که در نقش حَکم و در میانهٔ ماجرا قضاوت کند که این تراکنشها درست هستند یا نه؟ آیا من باید به شما برای انجام این تراکنش اعتماد کنم یا نه؟ در واقع این مقاله تعریضی از مقالهای به نام ذره خدا بوده که در آن زمان برنده جایزه نوبل شده است. در این مقاله از مبحثی فلسفی و عرفانی به نام ذرهٔ خدا بهعنوان ذره بنیادین حیات اسم برده میشود و آقای سابو هم اشاره میکند که همانطور که ذرهٔ خدا حیات را ساخته، ما هم باید یک پروتکل خدایی برای رفع این چالش تکنولوژیک داشته باشیم که بتوانیم در بستر آن اعتماد بسازیم.
هنگامیکه ساتوشی ناکاموتو در سال ۲۰۰۸ بیتکوین را معرفی کرد، بسیاری از کارشناسان حوزه فناوری بهمرور پس از آشنایی با بیتکوین، معتقد بودند که این راهحل همان پروتکل خداست. پروتکلی که در فضای بیاعتمادی، اعتماد خلق میکند. با این تکنولوژی انسانها بدون نیاز به شناخت یکدیگر و اعتماد به هم میتوانستند معامله کنند، تراکنش مالی داشته باشند و صرفاً پروتکل، تضمینکنندهٔ ارتباط بین من و شما بود. با ظهور بیتکوین اکوسیستمی خلق میشود که بدون نیاز به اعتمادکردن، مورداعتماد طرفین قرار میگیرد. برای همین بسیاری از نظریهپردازان بزرگ از زیرساخت بیتکوین، یعنی بلاکچین بهعنوان یک Revolution یا انقلاب نام میبرند. چرا که با تغییر مفاهیم قبلی، مفاهیم جدیدی خلق کرد.
تا دیروز من به یک نهاد واسط به نام بانک نیاز داشتم. نیازمند یک سری نهاد واسط بودم تا بین من و شما داوری کند، حسابها را کنترل کند و درخواستها را پردازش کند. حالا میبینیم که یک پروتکل، تمام آنچه لازم است را بادقت، امنیت و شفافیت بیشتری انجام میدهد. پس عملاً من دیگر نیازی به نهاد واسطه ندارم. حالا وقتی جلوتر میرویم به مفهوم دیفای (Decentralized Finance) میرسیم. امور مالی غیرمتمرکز مطرح کرد که میتوانیم هر تعامل مالی را بدون کمکگرفتن از نهادهای واسطه انجام دهیم. اینجاست که پایههای یک نهاد سنتی قدرتمند مانند بانک به لرزه درمیآید؛ چرا که از فردا امکان جایگزینی تمام ساختارهای حاکمیتی واسطهای با یک Smart Contract یا همان قرارداد هوشمند وجود دارد. آیا این تکنولوژی، یک فناوری کماهمیت است که من راجع به آن کم صحبت کنم؟!
بلاکچین تمام بنیانهای یک ساختار متمرکز را میلرزاند! مفهوم ارزش را عوض میکند، مفهوم اعتماد را تغییر میدهد و مفهوم حاکمیت را نوسازی میکند. ما اینجا با یک Disruption روبرو هستیم. یعنی بلاکچین صرفاً یک تکنولوژی معمولی نیست. بعضی مواقع یک سری چیزها ظاهر تکنولوژیک دارند؛ اما عملاً در سایر بخشهای بزرگتر همچون اقتصاد و جامعهشناسی تأثیر میگذارند. بلاکچین تولد یک مفهوم تازه بود و خبر از یک تغییر بزرگ در زندگی بشر داد.
کاملاً. بگذارید نکتهای به شما بگویم؛ مفهوم ارزش در حال عوضشدن است. تا دیروز ما راجع به چیزی صحبت میکردیم به نام پشتوانه دولتی. میگفتیم هر چیزی باید یک پشتوانه داشته باشد. بهعنوانمثال دولت این اسکناس را چاپ کند و وزیر اقتصاد هم رویش را امضا کند تا این تکه کاغذ با بقیه کاغذها متفاوت شود و ما به آن پول بگوییم. الان رمزارزها میگویند این شیوه را کنار بگذاریم. میگویند اگر من و شما و افراد دیگر با هم به توافق برسیم که یک گواهی دیجیتالی ارزشمند است، آن گواهی در بین ما ارزشمند میشود و حتی دیگر نیاز نیست ما همدیگر را بشناسیم؛ چرا که در شبکه همهٔ ما به ارزشمندی این گواهی دیجیتالی رأی میدهیم و همین کافی است. پس در اینجا با هم توافق کردیم و از پَسِ این توافق، یک ارزش خلق شد. این ارزش همان کوین یا سکههای دنیای ارز دیجیتال است. به همین خاطر است که وقتی بیتکوین خلق شد هیچکس تصور نمیکرد قیمت آن تا این اندازه رشد داشته باشد. ولی وقتی که با اقبال عمومی مردم مواجه شد، بهمرور مبحثی به نام داراییهای دیجیتال باز شد. ما الان از داراییهایی صحبت میکنیم که پایهٔ دیجیتالی دارند.
نکتهٔ جالبتر، تأثیرپذیری فلسفهٔ ارزهای دیجیتال از فلسفهٔ پول در تاریخ بشر است. خود فلسفهٔ پول از روی توافق آمده و از همان ابتدا آدمها با هم توافق میکردند که مثلاً طلا واحد مبادلاتی آنها باشد. بعداً بهمرور فراموش کردیم که علاوه بر ویژگیهای ذاتی طلا مانند کمیابی، علت اصلی، یک توافق و اجماع جمعی بر ارزشمندی آن بوده است. حالا همان توافق جمعی بهجای طلا، روی یک گواهی دیجیتالی قرار گرفته که ایضاً آن گواهی دیجیتالی، ویژگیهایی بهمراتب برتر از طلا دارد و ارزشمندتر است. پس ما با یکسری مفاهیم جدید روبرو شدهایم که تا دیروز وجود نداشتند.
یکی از موارد بسیار مهم، بحث شمول مالی است. یعنی چه؟ یعنی اینکه ما وقتی راجع به یک اکوسیستم صحبت میکنیم باید در نظر بگیریم چند درصد از افراد جامعه میتوانند به آن دسترسی داشته باشند. خیلی وقتها زمانی که درباره فناوری گوشیهای هوشمند و تلفن همراه صحبت میکنیم، شاخص ضریب نفوذ تلفن همراه را بررسی میکنیم و میبینیم که این فناوری تا چه میزان امکان پیشروی و فراگیری دارد.
وقتی میخواهیم راجع به داراییهای دیجیتال صحبت کنیم، بررسی میکنیم که این داراییها تا چه حد میتوانند گسترش پیدا کنند؟ هنگامیکه بهسادگی موضوع رمزارزها و کمک آنها به زندگی و کسبوکار بشر نگاه میکنیم متوجه میشویم که این فراگیری ازاینحیث، تا چه حد مسیر همواری دارد. خیلی وقتها میبینیم افرادی که در دهکهای پایین درآمدی قرار دارند، به دنیای رمزارزها وارد میشوند و عملاً دانستههای خود را بیشتر میکنند که این مورد به شمول مالی کمک زیادی میکند. بهطورکلی این فناوری یک فناوری لاکچری نیست. افراد میتوانند با کمترین امکانات و کمترین دانستهها به این فضا وارد شوند.
از طرف دیگر خیلی مواقع ما راجع به رمزارزها صحبت میکنیم و تصور میکنیم منظورمان فقط بیتکوین است، درحالیکه دنیای رمزارزها در حال حاضر بسیار فراتر از بیتکوین رفته و دنیای بلاکچین هم خیلی فراتر از رمزارزهاست. پس صرفاً با بیتکوین طرف نیستیم که بهزعم عدهای فقط افراد خاص توانایی ترید و معامله آن را داشته باشند. پس دنیای بلاکچین و دنیای رمزارزها زیستبومی است که افراد مختلف میتوانند به آن وارد شده و در آن سهمی داشته باشند. ازآنجاییکه ما میبینیم بسیاری از کسبوکارها در این اکوسیستم قابلتعریف و در حال ورود به آن هستند، بهمرور جامعه هم به سمت اعتماد به این ساختار جدید حرکت میکند. این اکوسیستم آهستهآهسته جای پای خود را محکم میکند و هرچه جلوتر میرویم این موضوع بیشتر خودش را نشان میدهد. تا جایی که الان کشورهایی، ساختار حاکمیتی و شهروندی خود را با زیرساختهای بلاکچینی ایجاد و مدیریت میکنند.
بزرگترین مفهومی که در بلاکچین خلق میشود، عدم تمرکز یا غیرمتمرکز بودن است. هر سامانهای که ما در اطراف خود میبینیم، یک سامانه Centralized یا متمرکز است. از جنبهٔ امنیت دادهها، سامانههای متمرکز بسیار آسیبپذیرند. این سامانهها قابل هکشدن، مورد هجوم قرارگرفتن و دستکاری داخلی هستند. اما زمانی که من از یک فضای Decentralized حرف میزنم، اشاره به یک فضای پراکنده دارم. وقتی پایگاهداده ما متمرکز نباشد بازدارندگی ایجاد میکند و هر کسی میتواند ضمن پیوستن به این ساختار به امنیت شبکه هم کند. یعنی هرکسی بتواند عضوی از یک شبکه بلاکچینی باشد همانند بقیه اعضا از حقوق یکسانی برخوردار است. این زیرساخت میتواند ما را به سمت جوامعی ببرد که شهروندانش جزئی از این فضای بلاکچینی میشوند و تمام امور شهروندی خود را از آن طریق پیگیری میکنند. این رؤیای دور از ذهنی نیست و همینالان مثلاً در لیتوانی یا کشورهای دیگر برخی از این زیرساختهای بلاکچینی عمومی پیادهسازی شده است.
در بعضی از کشورها انتخابات سراسری یا انتخابات پارلمانی را با زیرساختهای بلاکچین برگزار میکنند. یعنی مردم برای تصمیمگیری در عالیترین و حساسترین سطح مدیریت جامعه خود به بستر بلاکچین اعتماد میکنند. پس این چیزی نیست که دورازذهن باشد؛ ولی زمانبر خواهد بود و قطعاً ما به سمت ساختارهای حاکمیتی غیرمتمرکز در سطح جهان پیش خواهیم رفت.
ببینید با آمدن بلاکچین چند مفهوم جدید خلق شد. اول مفهوم اعتمادسازی در فضای بیاعتمادی، دوم مفهوم غیرمتمرکز بودن، سوم مفهوم شفافیت و چهارم امنیت.
شفافیت به این دلیل است که همه چیز کاملاً و دقیقاً در همهجا ثبت میشود. این ساختار شفاف کمک میکند که انسانها اعتماد کنند. ما در عصری زندگی میکنیم که یکی از مشخصههای آن عدم قطعیت است. یعنی ما در خیلی از مواقع دچار عدم قطعیت هستیم. وقتی شما در فضای عدم قطعیت به سر میبرید یکی از چیزهایی که به اعتمادکردن شما کمک میکند، شفافیت است. یعنی هرچه که شما اطلاعات کاملتری در اختیار داشته باشید، به آن سامانه مطمئنتر خواهید بود و درنتیجه اعتماد بیشتری خواهید کرد. وقتی من در مقابل یک فضای شفاف، غیرمتمرکز و امن قرار میگیرم منطقاً به آن اعتماد بیشتری خواهم کرد.
بد نیست که بعد از شفافیت به سراغ مبحث امنیت برویم. در ساختارهای بلاکچینی ما با خطری به نام حملهٔ پنجاه و یک درصدی مواجه هستیم. یعنی اینکه اگر نصف بیشتر نودهای شبکه درآنِواحد مورد حمل قرار بگیرند، امکان اینکه شبکه دچار چالش شود وجود دارد. حالا هرچقدر که نودهای شبکه بیشتر باشند، قدرت شبکه هم بالاتر میرود و سختتر میتوان به آن حمله کرد. برای همین است که شبکههای غیرمتمرکز بسیار امنتر از شبکههای متمرکز هستند. به طور مثال ممکن است دیتاسنتر یک شبکه متمرکز بانکی و حتی دیتاسنتر Disaster آن دچار چالش شود. این را با شبکه بلاکچین بیتکوین مقایسه کنید که بااینهمه نودِ پراکنده در سطح دنیا، عملاً جلوی ازدسترفتن پایگاهداده را گرفته چرا که باید بیش از پنجاه و یک درصد نودهای شبکه در یکلحظه دچار حمله و آسیبپذیری شوند که هیچوقت این اتفاق نمیافتد.
شفافیت و امنیتِ بلاکچین میوه یا محصول تمرکززدایی و اعتمادی است که در فضای بیاعتمادی خلق میکند. حالا در این فضای مورداعتماد، امن و شفاف، هر سامانهای که نیازمند اعتماد باشد، مثل زنجیره تأمین، مثل برگزاری انتخابات و یا هر چه که نیاز به رهگیری داشته باشد میتواند از فضای بلاکچینها استفاده کند. یعنی دقیقاً آن کسبوکار نیازمند برخورداری از ویژگیهای ذاتی بلاکچین است.
من این سؤال شما را با یک مثال واقعی پاسخ میدهم. یکی از چالشهایی که ما همیشه در انتخابات صنفی با آن مواجه هستیم، مسئله اعمال سلیقه است. این دغدغه مطرح است که برگزارکننده انتخابات و هیئت نظارت با اعمالنظر در نتیجه انتخابات موجب شوند که چرخ قدرت هیچوقت برخلاف میل آنها نچرخد. یعنی کسانی که خارج از چرخه قدرت هستند هیچوقت نتوانند به رأس کار برسند. همیشه در تمام انتخابات صنفی ما این چالش را داشتهایم. خب دقیقاً این همان جایی است که بلاکچین کمک میکند. اگر ما بتوانیم برگزاری انتخابات صنفی را بر روی بستر بلاکچین تعریف کنیم بسیاری از این مشکلات رفع میشود. یعنی فضایی آماده کنیم که هر شرکتکننده در انتخابات، اولاً به طور کامل احراز هویت کند و شناخته شود و ثانیاً رأی او دقیقاً ثبت شود و Hash رأی خود را برای اطمینان و رهگیری دائمی دریافت کند. در ادامه هیئت نظارت همانند انتخابات سنتی درب صندوقهای رأیگیری بلاکچینی را با ورود کلید اختصاصی تمام اعضای هیئت نظارت بازگشایی میکند. رأیها شمرده شده و نتایج انتخابات بهصورت دقیق مشخص میشود.
در نظر داشته باشید آنچه که روی بستر بلاکچین ثبت میشود، ابدی است و هیچوقت تغییر نمیکند. همانطور که میدانید انتخابات نظام صنفی رایانهای کشور با استفاده از روش انتخابات بلاکچینی برگزار شد. انتخابات صنفی به این روش، فضای پرالتهاب و پرتنشِ ناشی از بیاعتمادی را به یک فضای آرام و پاک که رقابت سالم نمایندگان را تضمین میکند تبدیل کرد. عملاً در این فضا خیال همه از اعمال رأی آسوده است.
بیایید مثال دیگری را بررسی کنیم. فرض کنید سامانهای برای ارجاع عادلانه پروندهها به کارشناسان وجود داشته باشد. ازآنجاییکه این سامانه میتواند شبههٔ ارجاع سلیقهای پروندهها را حل کند، بسیار کاربردی است. این سامانه با مشخصههای از پیش تعریف شده در یک قرارداد هوشمند، تصمیمگیری برای ارجاع را بر عهده میگیرد. مضاف بر آن تا ابد نظر کارشناس را بر بستر بلاکچین ذخیره میکند. این مزیت بزرگی است که قاضی یک پرونده بعد از ده سال بهسرعت و بهراحتی به پرونده الکترونیک مراجعه کرده و رأی صادر شده از سوی کارشناس را ببیند.
من به جد به شما میگویم؛ هر کسبوکاری که بتواند با غیر از بلاکچین پیادهسازی شود، حتماً بهتر است این کار را انجام دهد. یعنی اینطور نیست که ما از بلاکچین بهعنوان یک ابزار نمایشی و باکلاس استفاده کنیم. اگر واقعاً نیاز بود که برای خلق اعتماد و خلق امنیت از یک فضای غیرمتمرکز استفاده کنیم، باید بهسمت بلاکچین برویم و البته در دنیا امروز بسیاری از کسبوکارها به این مزایا نیاز دارند.
دامنه تاثیرگذاری این فناوری زیاد است. این فناوری حتی در معماری سازمانی تأثیرگذار بوده. یعنی امروزه بلاکچین شاکله و ساختار سازمانها را مورد هدف قرار داده است. ما با مفهوم DAO یا سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز روبرو شدهایم. تا پیشازاین سازمانها معمولاً از سوی یک Headquarter یا شعبه مرکزی هدایت میشدند و تصمیمگیریها از سوی مرکز به واحدها یا شعب زیرمجموعه تسری پیدا میکرد. حالا با مفهوم سازمانهای غیرمتمرکز روبرو شدهایم. سازمانهای جدیدی که تمامی معماری سازمانی خود را بر بستر بلاکچین میگذارند. در ایران هم این اتفاق صورتگرفته و تجلی آن به طور نمونه در اجماع چندین بانک در یک DAO بوده است. این باعث شده تا این بانکها که از نظر سازمانی و مدیریتی همعرض یکدیگر هستند و نه زیرمجموعهٔ هم، بتوانند بهراحتی با یکدیگر تصمیمسازی کرده و بر روی پروژههای مختلفِ پیشنهادی که به حدنصاب آرای لازم در قرارداد هوشمند میرسد، کار کنند. همانطور که اشاره کردم ازآنجاییکه هیچکدام این سازمانها دوست ندارند و نمیتوانند قبول کنند که در زیرمجموعه سازمان دیگر کار کنند، بدون داشتن یک قرارداد هوشمند مبتنی بر بلاکچین برای برپایی یک سازمان غیرمتمرکز خودگردان، همکاری آنها بسیار سخت، غیرشفاف و متزلزل بود. اگر این بانکها بخواهند خودشان تصمیمگیر باشند، با ارائه دسترسیهای یک نود تصمیمگیر، به آنها اجازه میدهیم هر موضوعی را که میخواهند روی شبکه بلاکچین به بحث گذاشته و از نمایندگان بانکهای حاضر در زنجیره رأیگیری کنند.
پس میبینیم که اختیار تصمیمسازی و مدیریت سازمان که پیشازاین تنها از سوی رأس هرم یک سازمان یا شعبه مرکزی آن صورت میگرفت، در سازمانهای غیرمتمرکز خودگردان به همه یا بخشی از نودها تفویض شده است. یعنی عملاً در معماری سازمانی با سازمانهای جدیدی مواجهیم که کاملاً متفاوت شدهاند. سازمانهایی که دیگر نیاز به شعبه مرکزی ندارند و بسیار پویاتر و شفافتر از سازمانهای سنتی عمل میکنند.
بحث مدیریت ثروتهای خرد مردم یکی از مواردی است که با بلاکچین قابلتوسعه است. در شرایط اقتصادی فعلی، مشکل تورم بالا، مشکل مهمی است که خیلی از مردم با آن دستوپنجه نرم میکنند. متاسفانه بسیاری از مردم با ثروتهای خردشان کاری از دستشان ساخته نیست و اصطلاحاً فقرا روزبهروز فقیرتر شده و شمول مالی مردم کمتر میشود. درگذشته آحاد مردم برای سرمایهگذاری و حفظ ارزش پولشان زمین یا طلا میخریدند؛ اما بسیاری از آنها الان قادر به این کار نیستند. عدهٔ زیادی از مردم نگراناند که چهکاری میتوانند انجام دهند. حالا شما تصور کنید که با استفاده از بستر بلاکچین میتوانیم به سمتی برویم که مردم بتوانند با همین ثروت خرد سرمایهگذاری کرده و توانمندتر شوند. بهعنوانمثال خرید یک الماس چه از نظر ارزش ریالی و چه از نظر پیچیدگیهای معاملاتی کار بسیار دشواری است؛ اما وقتی این الماس را توکنایز میکنیم و آن را به دههزار یا صدهزار گواهی دیجیتالی تقسیم کنیم، خرید هر گواهی دیجیتالی یا همان توکن کار بسیار آسانتر، سریعتر امنتری نسبت به قبل میشود. یا وقتی یک اثر هنری، مثلاً یک تابلو نقاشی گرانقیمت را توکنایز کرده و مالکیت آن را به گواهیهای دیجیتالی کوچکتر و ارزانتری تقسیم میکنیم، شما میتوانید با کمترین میزان دارایی در یک حراجی واقعی شرکت کنید. بدون اینکه هیچوقت این رؤیا را داشته باشید یا با خودتان بگویید اصلاً من میتوانم وارد یک حراج بزرگ شوم یا خیر؟
اینجاست که شما با بالاتر فروخته شدن آن تابلو نقاشی نسبت به قیمت پایه یا بالاتر رفتن قیمت الماس، سود میکنید. سرمایهگذاریهایی که تا پیش از بلاکچین، برای مردم بسیار سخت و رؤیایی بود.
توکنایز املاک، مثال دیگری از کاربرد بلاکچین برای عموم مردم است. بیایید با یک مثال این امکان را توضیح دهم. دولت برای تأمین نقدینگی به بانکها فشار میآورد تا هر سال طبق ماده ۱۶ بحث مولدسازی املاک مازاد، سی و سه درصد از املاک راکد خود را مولد کنند.
برای این کار بانکها به شیوه سنتی، مزایدههایی برای فروش املاک مازاد خود ترتیب میدادند. تا پیشازاین، به دلیل بزرگی معاملات، فقط افراد خاصی مشتری این مزایدهها بودند. با پیشرفت بلاکچین در توکنایز کردن انواع داراییها و امکان تجمیع داراییها خرد، شرایط مشارکت همهٔ مردم در این معاملات به وجود آمد. این یک بازی برد - برد است. چون از طرفی اقدامی صورتگرفته که مردم را در بهکارگیری ثروت خردشان توانمند میکند و از طرف دیگر، دولت هم برای فروش املاک مازاد خود دیگر منتظر خریداران خاص و بزرگ نیست و سریعتر میتواند دارایی مازاد خود را نقد کند. درنتیجه املاک راکد، سریعتر مولد میشود و نقدینگی آن در خدمت اقتصادِ تولید قرار میگیرد. این اتفاق بههمراهی بلاکچین کمک میکند که یک جامعه از حالت رکود خارج شود. خوشبختانه در حال حاضر تمام این مثالها در فضای اقتصاد دیجیتال کشور عملی شده است.
نکتهٔ بسیار مهم این است که شاید هرکدام از ما در سالهای دور یا نزدیک آینده در زیستبوم غیرمتمرکز فعال نباشیم؛ اما باید بدانیم این فناوری راه خودش را ادامه میدهد. یعنی من میخواهم بگویم که اقتصاد غیرمتمرکز مبتنی بر بلاکچین یک سونامی است و این سونامی چه ما باشیم چه نباشیم فضای کسبوکار و اقتصاد را دگرگون میکند. فضای جامعه میل به داراییهای دیجیتال دارد و ناخودآگاه میبینیم که اقبال عمومی مردم همینالان هم روبهافزایش است. از قدیمالایام هم هر آنچه که با اقبال عمومی مردم همراه بوده، هر آنچه که از نظر بازار مهم بوده، پیشروندهترین و محکمترین قدرت اجتماع بوده است. به عقیدهٔ من «اقتصاد» بزرگترین رکن و نشانهٔ قدرت یک کشور است.
برای همین موارد است که همیشه در جمع دوستان رگولاتور میگویم که باید در نظر داشته باشیم هرچه قدر سفرهٔ روی میز را گستردهتر کنیم، کمتر کسی به زیر میز میرود. هرچه قدر فضای قانونی این حوزه را گستردهتر کنیم به نفع ناظران بازار است و باعث میشود که قدرت اقتصادی این حوزه در یک بازی رگوله شده یا قانونی شده قرار بگیرد. به عبارتی چه رگولاتور بخواهد و چه نخواهد، چه من و شما باشیم و چه نباشیم، این سونامی ادامه دارد و عملاً همهٔ فضای جامعه به سمت داراییهای دیجیتال میرود. این حرکت نشانههای واضحی دارد؛ ما امروز با موضوع وصیتنامههای دیجیتالی تحت بلاکچین روبرو هستیم. وصیتنامهای که وضعیت دارایی دیجیتال افراد را پس از مرگ تعیین و تکلیف میکند. وقتی ما این نشانهها را میبینیم و از این حال و هوای نوین صحبت میکنیم، یعنی در شرایطی هستیم که نیاز داریم ناظران بازار و قانونگذاران به میان بیایند و پایههای قانونی این حوزه را طرحریزی کنند.
من اعتقاد دارم و همیشه به دوستان سازمان بورس و بانک مرکزی میگویم که آیندهٔ تمامی رگولاتورهای حوزه مالی چه در حوزه بانکی و چه در حوزه دارایی و ثروت، پیوستن آنها به بستر بلاکچین است. حالا هرچقدر زودتر به این حوزه بپیوندیم و خودمان را با تغییرات وفق دهیم، پیشتازتر خواهیم بود.