عصر ایران؛ مهرداد خدیر- فوتبال ملی و باشگاهی به جای آن که قاتق نان مردم گرفتار تورم و فساد و تبعیض و رانت خواری باشد قاتل جان آنان شده و به جای لذت باید حرص بخورند در حالی که همه جای دنیا فوتبال فقط فوتبال است. وسیله گذران فراغت و کسب لذت.
روز پنج شنبه 26 بهمن پرسپولیسی ها حرص خوردند که چرا علیرضا بیرانوند که به قول خودش به بهترین نسل فوتبال تعلق دارد ( حرفی از این یاوه تر شنیده بودید؟) از 40 متری گل خورد تا اولین روز پرسپولیس بدون یحیای گل محمدی با شکست تمام شود و سپاهان هم سه به یک به الهلال باخت.
اوایل بازی که سپاهان پیش افتاد تماشاگران به ذوق و شوق افتادند و چراغ های موبایل ها را روشن کردند و می خواستند جشن بگیرند که گل اول و دو م و سوم داستان را تغییر داد و حالا هی گزارشگر می گفت امکانات الهلال بیشتر است و بازیکن گران قیمت دارد و انگار سپاهانی ها تیمی محلی اند.
گزارشگر به مهم ترین اتفاق بعد از ماجرای بازی قبلی اشاره نکرد که تامین نظر کنفدراسیون فوتبال آسیا برای حذف هر نماد غیر ورزشی بود در حالی که قبلا گفته بودند خط قرمز است و خیلی ها زیر لب گفتند خط قرمز هم خط قرمزهای قدیم.
حالا که آبی از این فوتبال باشگاهی و ملی در سطح آسیا گرم نمی شود شاید یک راه این باشد که تلویزیون بی خود شلوغ نکند و عادی برخورد کند.
شهرداری ها هم لازم نیست عکس بازیکنان را با عوارض این ملت در خیابان ها نصب کنند. هم و غم فلان بازیکن ملی این بوده که خدای ناکرده یک وقت مصدوم نشود و قرارداد او با اینتر به نتیجه نرسد آن وقت در و دیوار نوشته اند تا پای جان برای ایران و از بازیکنان آرش کمان گیر ساخته اند.
شعر آرش را از کتاب های درسی برداشته اند و عکس بازیکنان فوتبال را که نه در سطح باشگاهی و نه ملی هیچ افتخار آسیایی چه برسد به جهانی نیاورده اند در شهر نصب کرده اند.
فوتبال را زیادی بزرگ کرده ایم و یک بازی را به ناسیونالیسم ترجمه کرده ایم. این همه حرص خوردن ندارد. اتفاقا در فضای آرام و بی توجه رسانه های بزرگ و رسمی شاید بهتر کار کنند.
فدراسیون فوتبال هم پولی در بساط ندارد که به جای امیر قلعه نویی مربی خارجی بیاورد و به خاطر تحریم و مشکل انتقال پول در بانک های بین المللی افتضاح ویلموتس تکرار شود.
تا اطلاع ثانوی تلویزیون و شهرداری ها دست از سر فوتبال بردارند. نه آن که پخش نکنند. پخش کنند. اما بی گزارش حماسی و بی شعار و افسوس. مثل هر بازی دیگر. قوی ترند و می برند دیگر. این که این همه تحلیل ندارد.
هند هم زمانی تحت تاثیر انگلیسی ها فوتبال داشت و حالا ندارد. شاید اگر بی این همه توجه به کار خودشان برسند بهتر باشد. در مقطعی پرویز خان دهداری با حذف بازیکنان مشهور توجه ها را از تیم ملی دور کرد و از آن نسل عابدزاده و زرین چه و سرخاب درآمدند.
او البته نگاه نظامی داشت و افسانه اسطوره اخلاق هم با تن دادن به یک باخت پرگل باشگاهی در دوران مربی گری قبل از ملی باطل می شود اما شاید لازم باشد فتیله فوتبال را کمی بکشند پایین شاید در سکوت کاری کردند!
به تعبیر بامداد شاعر:
چندان دخیل مبند که بخشکانیام از شرم ناتوانی خویش:
درخت معجزه نیستم
تنها
یکی درختم
نوجی* در آبکندی**
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم
تختت و
تابوتت.
------------------------------
*نوج: کاج
** آبکند: گنداب، مرداب