عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: واقعا آقای قالیباف باید چه کند که دست کم یک بار پایش به دادگاه باز شود. حداقل به عنوان مطلع. دست کم به عنوان ارائه پارهای از توضیحات. این که نمیشود.
اتهاماتی که در این چند ساله به ایشان وارد شد هر کدامشان برای خلع یک رئیس جمهور و فروپاشی یک نظام و از بین رفتن یک دستگاه سلطنتی کافی بود، اما ایشان انگاری مصونیت آهنین که چه عرض کنم بلکه مصونیتی الهی دارد. اصلا همه آن چه در این سالها مطرح شده صرفا اتهام بوده و توطئه رقبای سیاسی ایشان، اما بالاخره یکی باید به ما توضیح بدهد آنها درست میگویند یا آقای قالیباف که مدعی است بیست سی میلیون تومان بیشتر در کارت اعتباری اش موجود نیست.
قطعا ما هم این مقدار حالی مان میشود که چرا هربار که به اتفاقات بزرگ سیاسی نزدیک میشویم این اتهامات بیشتر و بیشتر میشود. این را هم میفهمیم که پشت همه این افشاگریهای مالی و اخلاقی و غیره، حتما و قطعا دستهایی در کار است که خیلی هم تمیز نیستند، اما به هر حال این ادعاها خیلی هم بی سند و مدرک مطرح نمیشوند. به نیات پشت پرده کاری نداریم.
اصلا همه این اسناد و مدارک توسط سیا و موساد منتشر شده اند، اما در اصل ماجرا که تفاوتی حاصل نمیشود. میشود؟ این که چند سال بعد از ماجرای سیسمونی گیت آقای قالیباف بگوید آیا خانواده آدم برود مسافرت گناه است، میشود پاسخگویی؟
به خدا ما هم زورمان میآید یکی مثل رائفی پور یقه آقای قالیباف را میگیرد و با آن لحن زننده و لمپنی حیثیت رئیس مجلس را زیر سئوال میبرد، اما خود کرده را تدبیر نیست. وقتی برای خودت شان و مرتبهای قائل میشوی و علیرغم همه دعاوی ات مبنی بر مردمی بودن و انقلابی بودن حاضر نیستی حتی یک بار به پرسشها و ابهاماتی که درباره تو مطرح شده اند پاسخ بگویی کار به همین جاهایی میکشد که نباید بکشد.
قالیباف درست میگوید نه مسافرت رفتن خانواده یک مسئول به ترکیه جرم است و نه تصمیم فرزند یک مسئول و اقدام او برای مهاجرت از کشور. چیزی که جرم است و شاید در هیچ کجای قانون هم نیامده باشد عدم صداقت با مردمی است که ادعای نماینده بودن آنها را داری.
نمیشود دم از انقلابی بودن بزنی و آقای هاشمی و خانواده اش را به اشرافیت متهم کنی و آن وقت خانواده ات برای خرید سیسمونی نوه نازنینت به یک کشور دیگر سفر کنند. خاطرات آقای هاشمی موجود است. صادقانه همه چیز را نوشته. حتی ماجرای تفریح خانوادگی شان را در عصر عاشورا. چیزی که شاید به مذاق خیلیها خوش نیاید. اما هرچه هست زهد دروغین و ریایی در آن نیست و آن چه آقای هاشمی را در چشم خیلیها محترم جلوه داد همین پرهیز از زهد ریایی بود. منظور این که حتی در زندگی اشرافی آقای هاشمی!
چیزی به نام خرید سیسمونی برای نوه کاکل زری از خارج کشور دیده نمیشود. نمیشود که شما دم از مافیای قدرت و ثروت چهاردرصدی بزنی و خودت را در صف محرومان و مستضعفان تعریف کنی، اما سبک زندگی ات مردم را به یاد خاندان سلطنت بیندازد که فلان لباسشان را از فرانسه میآوردند و بهمان کفششان را از ایتالیا. نمیشود برادر من. نمیشود جناب سردارِکاپیتان. هر چیزی حدی و اندازهای دارد حتی نهان روشی. مردم هم این را خوب میفهمند و خیلی چیزها را به روی مبارکتان نمیآورند، اما شما ظاهرا چیزی به نام حدِ یَقِف ندارید.
بام تا شام علیه استکبار سخن میگویید و از جانبازی هاییتان برای این آب و خاک داستانها تعریف میکنید، اما پسرتان هم حاضر نیست در این سرزمین زندگی کند. در همین سرزمینی که پدرش آن را ساخته؛ و ماشاءالله چه انگیزهای هم دارد آقازاده برای رفتن از این آب و خاک. یعنی به هیچ قیمتی ول کن ماجرا نیست و این جور که پیداست تا دولت کانادا را به غلط کردن نیندازد دست از سرشان برنخواهد داشت.
آقای قالیباف! به خاطر خودتان هم که شده بی خیال شوید. هنوز هم هستند کسانی که شما را به عنوان یک مدیر کاری قبول دارند و معتقدند اگرچه به درد مجلس و دولت و این حرفها نمیخورید، اما از پس پروژههای عمرانی خوب برمی آیید. درست یا غلط بعضیها چنین تصوری از شما دارند. به همین حداقل اکتفا کنید و مابقی آبرویتان را به حراج نگذارید. تا همین جایش هم بس است.
اگر به قصد خدمت به خلق بوده که به اندازه کافی انجام داده اید. اگر برای هوس بوده که نه یک بار بلکه بارها و بارها طعم قدرت و ریاست را چشیده اید. اگر برای خدا بوده که فکر نکنم به حکم لا یکلف الله نفسا الا وسعها، بیش از اینها راضی به زحمت شما باشند. علاوه بر همه این ها، این جور که باد میآید و شاخه میجنبد رقبا یا دشمنانتان خیلی چیزها در چنته دارند و به این زودیها هم بی خیال شما نمیشوند.