به گزارش اقتصادنیوز وزیر امور خارجه چین با تکرار ادعاهای تاریخی پکن بر دریای چین جنوبی، به دنبال توجیهی برای جاهطلبیهای امپریالیستی چین است. این رویکرد شباهت زیادی به روایتهای تاریخی پوتین در مورد اوکراین دارد. هر دو کشور با توسل به تاریخ، به دنبال تصاحب قلمرو یا اعتبار بینالمللی ازدسترفته هستند.
وانگ یی، وزیر امور خارجه چین در سخنرانی روز شنبه خود مجدداً شکایتهای تاریخی پکن برای توجیه ادعاهای سرزمینی این کشور در دریای چین جنوبی که برخی از آنها باعث درگیری چین با همسایگانش، از جمله فیلیپین شده را تکرار کرد.
به نوشته نیوزویک، سخنان وانگ یی که در کنفرانس امنیتی مونیخ آلمان ایراد شد، یادآور درسهای تاریخی درباره اوکراین است که ولادیمیر پوتین در مصاحبه با تاکر کارلسون به آنها پرداخت.
اکوایران در ادامه ترجمه این گزارش آورده است: اگرچه زمینههای جغرافیایی و روشهای این دو متفاوت است، پوتین و شی جینپینگ، همتای چینی او تمایل خود به بازپسگیری قلمرو یا اعتبار بینالمللی ازدسترفته، بهویژه در مورد اوکراین جنگزده و تایوان را ابراز کردهاند. پکن همچنین ادعای «حقوق تاریخی» بر بخشهای وسیعی از دریای چین جنوبی، از جمله آبهایی را دارد که تحت قوانین بینالمللی دریایی، داخل مناطق اقتصادی انحصاری همسایگانش قرار دارند.
وانگ گفت: «جزایر دریای چین جنوبی قلمروی چین بودهاند و زمانی که چین این جزایر را تحت کنترل داشت، کشورهای اطراف حتی تأسیس نشده بودند».
وانگ کشورهای همسایه را متهم کرد که از حواسپرتی چین در طول انقلاب فرهنگی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برای تصاحب این مناطق که عمدتاً بر اساس کنوانسیون حقوق دریا سازمان ملل متحد، تپههای صخرهای و صخرههای جزرومدی در نظر گرفته میشوند، استفاده کردند. او افزود: «این موضوع به اختلافاتی که امروز میبینیم منجر شده است».
ادعاهای چین درون با ادعاهای سرزمینی ویتنام، مالزی، برونئی، اندونزی، تایوان و همچنین فیلیپین همپوشانی دارد.
سال گذشته، فیلیپین بیشترین پافشاری را برای مقابله با چین نشان داد. طی دوران ریاستجمهوری فردیناند مارکوس جونیور، گارد ساحلی چین به طور معمول مناطقی که در داخل منطقه انحصاری اقتصادی فیلیپین قرار دارند را مسدود کرده، در حالی که ناوگان کشتیهای شبهنظامی پکن نیز این مناطق را برای روزها یا هفتهها به طور کامل اشغال میکنند.
برخلاف مسکو، پکن طی چند دهه اخیر وارد جنگ نشده، اما همانند پوتین، دولت چین اغلب به روایتهای تاریخی متکی میشود که آن را در جایگاه قربانی قرار داده و برای توجیه رویکرد کشورگشایانهاش، نیروهای خارجی را مقصر میداند.
پوتین در روایت تاریخی خود که مورد انتقاد شدید بسیاری از مورخان قرار گرفت، اوکراین را جامعهای روس معرفی کرد که در اوایل قرن بیستم هنوز به یک کشور واحد تبدیل نشده بود.
او در مقالهای با عنوان «درباره وحدت تاریخی روسها و اوکراینیها» که هفت ماه پیش از دستور حمله به این کشور نوشته بود، به طور مفصل به این تئوری پرداخت.
او نوشت: «مایلم تأکید کنم که دیواری طی سالهای اخیر میان روسیه و اوکراین، بین بخشهایی از یک فضای تاریخی و معنوی مشترک به وجود آمده است، از نظر من، بدبختی و تراژدی بزرگ مشترک ماست».
او اشاره کرد که روسها، اوکراینیها و بلاروسیها ریشههای تاریخی مشترک، کلیسای ارتدکس شرقی و از همه مهمتر، زبان مشابه دارند.
پوتین همچنین بیشتر تقصیر روابط سرد بین روسیه و همسایهاش طی سالهای اخیر را بر گردن نیروهای غربی انداخت که برای منافع ژئوپلیتیکی خود، احساسات ضدروسی را در اوکراین القا کردند.
تعامل غرب با فیلیپین در دریای چین جنوبی، به ویژه عضویت مانیل در پیمان دفاع متقابل ایالات متحده نیز کارکردی مشابه برای چین دارد.
پیامهای پکن بین انتقاد تند از مانیل به عنوان عروسک خیمهشببازی آمریکا و انتقاد از آن به دلیل جذب نیروهای خارجی برای کمک به نقض ادعای حاکمیت چین در چرخش است.
پس از گشت مشترک فیلیپین و آمریکا در منطقه انحصاری اقتصادی ۲۰۰ مایلی فیلیپین، ارتش آزادیبخش خلق چین در بیانیهای اعلام کرد: «فیلیپین کشورهای خارجی را برای برهم زدن دریای چین جنوبی به خدمت گرفته، گشتهای هوایی مشترک را سازماندهی کرده و به طور عمومی آنها را در بوقوکرنا کرده است».