متاسفانه وضع ایران رو به خرابی است و همه مردم وضع را بدتر از سابق مشاهده میکنند. میرزا مشکلات خانوادهها را در مقابله با گرانی و کمی خواربار توضیح داد و بیان کرد خانوادههای محترمی در تهران هستند که چهار روز یک مرتبه هم نان نمیخورند و شکم خود را با میوه و آب سیر میکنند. میرزا عقیده داشت که همه این بدبختیها و قحطیها از آنجا نشأت میگیرد که مقامات بالا گناهکار هستند و توجهی به حال مردم ندارند و در فکر عیش و نوش خود هستند. بهعنوان مثال میگفت با آنکه در ماه محرم هر نوع شادی و مخصوصا عروسی مکروه و بد است، ولی قبله عالم ناصرالدینشاه به جای آنکه به فکر مردم باشد و چارهای برای کمبود نان و گندم بکند، در شکار چند روز قبل، یک دختر روستایی را دید و از او خوشش آمد و صیغه کرد و حالا جزو سوگلیهای شاه شده است.
بروگش، هینریش (۱۳۷۴)، در سرزمین آفتاب،
ترجمه مجید جلیلوند، تهران: نشر مرکز