به گزارش اختصاصی رکنا، پدر درحالی که بغض در صورتش موج میزد و اشک در چشمانش جمع شده بود واز فراغ دختر ۷ ساله اش غمگین بود درکنار همسر سیاه پوش و ماتم زده اش ایستاده بود ،در گفتگو با خبرنگار رکنا میگوید: من فروشنده لباس در بازار تهران هستم. صبح چهارشنبه سوری که دخترم ناگهان ناپدید شد، عازم تهران بودم. دخترم هر روز با سرویس به مدرسه میرفت و صبح روز حادثه هم مادرش او را آماده کرده و میخواست پایین برود و فاطمه زهرا را سوار سرویس کند.
فازمه زهرا به مادرش می گوید :میروم تا تو چادرت را بپوشی و بیایی. شاید کل فاصله زمانی رفتن او تا پایین رفتن همسرم یک دقیقه هم نشد.
وقتی همسرم به پارکینگ رسید دید که فاطمه زهرا نیست! و دخترمان ناپدید شده بود....
سراغ راننده سرویس رفت که او گفته بود دخترتان از خانه بیرون نیامد اما دیده بود که یک خودروی پراید هاچ بک نوک مدادی با سرعت از پارکینگ خارج شد.
راننده سرویس مدرسه میگفت : خودروی پراید چنان سرعتی داشت که ابتدا به در پارکینگ برخورد کرد بعد دنده عقب گرفت و با همان سرعت خارج شد طوری که نتوانست از روی پل رد شود و خودرو از جدول پرید! وقتی همسرم به من اطلاع داد که بچه گم شده من به سرعت از سمت مترو که به تهران میرفتم به خانه برگشتم.
فکر میکردیم شاید در چاله آسانسور افتاده باشد و آنجا را بررسی کردیم اما تنها شکی که باقی ماند این بود که مستاجر پدرم در ربودن فاطمه زهرا دست داشته باشد...
چون مشخصات خودرویی که راننده سرویس میگفت مربوط به خودروی این زن بود. برای همین با پلیس تماس گرفتیم و وقتی کارآگاهان پلیس آگاهی به خانهمان آمدند زن و شوهر جوان را که صاحب خودرو بودند احضار کردند.
مرد جوان گفت که همسرش صبح با ماشین به محل کارش رفته است که از او خواستند به همسرش زنگ زده و بخواهد که برای پاسخ به سوالات پلیس به خانه بیاید.این زن علت را پرسید و بهانه آورد و بعد از حدود 3 ساعت بالاخره پیدایش شد.
شوهر زن مستاجر می گفت که اخلاق زنش تغییر کرده و با توجه به اینکه حق طلاق دارد قصد جدایی گرفته است.
زمانیکه زن همسایه به خانه بازگشته بود من در پلیس آگاهی بودم اما همسرم میگفت که این زن جانی با ظاهرسازی سمت همسرم رفته و او را در آغوش کشیده بود. بعد گفته بود نگرانی همسرم را درک میکند و با او همدردی کرده بود.به حدی رفتارش طبیعی بود که اقوام ما میگفتند این زن خیلی با شخصیت است و کار او نیست!
متهم حسابدار یک کارخانه بزرگ بود و تقریبا 2 سال نیم است که مستاجر ساختمان ما بودند.
در حالیکه براساس اظهارات پلیس البرز نتیجه پزشکی قانونی رشد کمال عقلی و سلامت روانی متهم را ثابت کرده است اما هنوز انگیزه او از این جنایت در هاله ای ابهام قرار دارد.
بعد از پیدا شدن جسد دخترم متهم گفته بود به خاطر حسادت و عقدههای شخصی دست به قتل دخترم زده بود.
گفته بود خودم نمیتوانستم بچهدار شوم و به گمانم این جنایت را با برنامهریزی رقم زده است.
اما آنطور که فهمیدم این متهم ۴۰ نوع اعتراف را انجام داده و هنوز دقیقا انگیزه واقعی او مشخص نشده است ؟؟
فرزند 13 ساله برادرم میگفت چند روز بود که موقع رفتن به مدرسه میدید که این زن در خودروی روشن خوابیده و یک پتو هم در ماشین بوده است.از طرفی درست روز قبل از حادثه این زن مقابل آپارتمان ما آمده و گفته میخواهد دخترم را ببیند.
وقتی دخترم مقابل در آمده بود به او دو کتاب هدیه داده و دخترم را در آغوش کشیده و گفته بود که خیلی فاطمه زهرا را دوست دارد. انگار میخواست اعتماد دخترم را جلب کند تا موقع ربودنش بچه سر و صدایی نکند.
دخترم در راه مدرسه رفتن جانش را گرفتند و او شهید محسوب میشود از دستگاه قضایی میخواهم هرچه زودتر سرنوشت پرونده قتل دخترم را مشخص کند. او حافظ قرآن بود و دختر تیزهوش و شیرین زبانی بود.
جسد دخترم را وقتی دربیابانهای هشتگرد پیدا کردند سرش دراثر سنگی که به سرش برخورد کرده بود زخمی شده بود دخترم آنطور که پزشکی قانونی اعلام کرده دراثر ضربه مغزی جان باخته است.