بهترین حکمرانی آن است که اجماع ملی بر محور منافع ملی ایجاد کند و بتواند همه مردم را همراه، همفکر و در کنار هم نگه دارد. حکمرانیای که در جامعه دچار تفرقه و مشکل شود، جامعه را طبقاتی کند و اجماع ملیاش را از دست بدهد، نه از منظر دنیا و نه از منظر اسلامی، حکمرانی مطلوبی نیست.
اگر یک حکمرانی بتواند مردم را در همه عرصهها با هم جمع کند، همفکر کند، مردم منافع ملی را برای خودشان احساس کنند، مردم اجماع همگانیای داشته باشند که باید دست به دست هم بدهیم و کشور را بسازیم؛ این در حکمرانی یک هنر است.
در جامعهای که علیرغم سلیقههای مختلف، همه بر یک محور مشترک اجماع دارند، آن جامعه هیچوقت به فکر حذف همدیگر نیستند. فکر مشارکت هستند اگر ما در تجربه بیش از 40 سال میبینیم که برخی از جناحها فکر حذف رقیبشان هستند، معلوم میشود که ما یا از طرف حاکمیت یک کاستیای داریم یا خود جناحها دچار آسیب و مشکل شدهاند و این در حقیقت حکمرانی اسلامی نیست.
وقتی که در جامعهای اجماع باشد، به ارزشها ، هنجارها و قوانین آن جامعه درستتر عمل میشود. اینها ترویج پیدا میکند این اجماع توصیه دین هم هست، وحدت و اخوت و برادری در واقع ابزار اجماع ملی است.گاهی در جامعهمان مشکلاتی ایجاد میشود به جای اینکه کمک کنیم رفع شود، انقدر تبلیغ منفی و برجستهسازی میکنیم، که آن مشکل بزرگتر میشود و آن مشکل گاهی تبدیل به یک مصیبت عمومی میشود. بنابراین یکی از کارکردهای اجماع ملی این است که ارزشها و هنجارها و قوانین جامعه را تقویت میکند.
یکی دیگر از آثار اجماع ملی این است که در جامعه تعاملات مثبت به وجود میآورد. نکته بسیار مهم این است که اجماعسازی یک ذهنیت مشترک در جامعه به وجود میآورد. اجماع ملی در همه عرصهها تأثیر مثبت دارد و جامعه را فعال میکند. جامعه به کمک دولت میآید، دولت به کمک ملت میآید. و دوگانگی و گسستگی که گاهی بین دولت و ملت به وجود میآید ترمیم میشود.
حالا سؤال این است که چه نهادی باید این را ترمیم کند؟ مسئول این کار اول دولت یا حکمرانی است. حکمرانی باید این مشکل را حل کند ولو اینکه در میان مردم هم این مشکل ایجاد شود، ولی ابزار آن در اختیار دولت هست دولت باید این کار را از طریق بالا بردن مشارکت مردم انجام دهد. مردم نباید احساس گوشهگیری و عزلت و کنار رفتن بکنند. مردم باید خودشان را صاحبکار ببینند. به میدان بیایند و این دولت است که باید زمینهاش را فراهم کند.
در آمریکا دو حزب هست که وقتی پای منافع ملی آنها وسط است هر دو با هم یکی میشوند، مثلا هر دو اتفاقنظر دارند که علیه جمهوری اسلامی برنامهریزی کنند یا از اسرائیل حمایت کنند. اما ما گاهی حتی برای مبارزه با همین دشمن خبیث هم اتفاقنظر نداریم و این خوب نیست. اگر ما هم میخواهیم حکمرانی اسلامی درست کنیم در همه جا نیاز به اجماع داریم ما الآن در شرایط یک جنگ جهانی هستیم این شرایط برنامهریزی، مقابله و فکر میخواهد ما در شرایط جنگی، نیاز به اجماع ملی داریم. لذا همه جریانهای فکری، سیاسی، مذهبی، حوزه علمیه و دانشگاه باید کمک کنند این اجماع شکل بگیرد.
فرار مغزها، مشکلات شغلی، مشکلات سیاسی اجماع ما را نقض میکنند. وقتی میگوییم حکمرانی اسلامی؛ یعنی دولت بتواند راحت حرفش را به مردم بزند و مردم بپذیرند تا این مشکلات حل شود این یعنی زبان مشترک با دولت، این قاعده زندگی اجتماعی است. همین مالیاتی که قانون است و پرداخت میکنیم، اگر به نیت کمک به دولت اسلامی و انجام وظیفه شهروندی بپردازیم میشود یک کار خیر، اما بعضی از متدینین ما که در محل کسب خود نوشته است هنگام نماز نیم ساعت تعطیل است و این ارزش دارد، ولی از آن طرف برای ندادن مالیات در کارتخوان مغازهاش کارت نمیکشد. یعنی در مسئله شخصی خود که نماز اول وقت است مراقبت میکند ولی در مسئله ملی، عمومی و مسئله کشوری خود رعایت نمیکند. اصلاح این نقیصه کار دولت و بعدش نخبگان سیاسی است. البته «کلکم راع و کلکم مسئول» همه مسئول هستند و همه وظیفه دارند کمک کنند این مشکل رفع شود.
چرا امر به معروف برای همه ضرورت پیدا میکند؟ امر به معروف و نهی از منکر یک قاعده عقلی است. این حکم شرع ارشاد به حکم عقل است. همه عقلای عالم میگویند که جامعه باید اصلاح شود، همه باید که کار خوب بکنند. همه کمک کنند. دست به دست هم بدهند. بیدینترین جوامع هم این را میفهمند، این کار را میکنند. اگر کار بدی شد، بگویید این کار را نکنید. اگر مثبت حرف بزنیم تأثیر دارد. به هر صورت راه گفتگو، راه حرف زدن و راه مذاکره برای اجماع ملی یکی از راههای آن هست.
یکی دیگر از راههایی که در قرآن هم روی آن تأکید شده است بحث مشاوره و مشورت است. در جریان جنگ احد برخی گردنه را رها کردند و باعث شکست مسلمین شد و طبق دستور نظامی همه را باید مجازات میکردند ولی خداوند به پیامبر میفرماید که یا رسول الله «واعف عنهم». از آنها بگذر.«واستغفرلهم». برای آنها هم دعا کن که خدا از آنها بگذرد. «وشاورهم فی الامر». حالا خطایی کردند چشمپوشی کن، اینها را مشارکت بده، با آنها مشورت کن. تحویلشان بگیر و بگذار در جامعه باشند.
چقدر اسلام با کرامت برخورد میکند ولی ما اگر یک نفر پای خود را کج گذاشت، اسم او در لیست سیاه میرود و تا عمر دارد از لیست سیاه بیرون نمیآید. هر وقت هم پای خود را کج بگذارد یک نقطه سیاه دوباره کنار او میرود، یک وقت بروی پروندهاش را نگاه کنی میبینی که هیچکدام از این نقطهها چیز جدیای نیست ولی مجموعهای از نقطه سیاهها برای او درست کردند که هیچ تردیدی نیست که رد صلاحیت شود. بنابراین مشورت و مشارکت دادن یکی از هنرهایی است که از طریق آن میشود بسیاری از انسانها را به راه آورد، این یعنی حکمرانی .
حضرت برای مالک که به عنوان یک حکمران اسلامی به مصر رفته است، دستورالعملی نوشته است که این دستورالعمل در حقیقت قواعد و ضوابط حکمرانی اسلامی است که ما هم باید به آن در نظام اسلامی پایبند باشیم ولی متاسفانه نسبت به این دستور العمل شناختی نداریم.
امام علی در عهدنامه مالک اشتر میگوید مالک، این مردم مصر که دارم تو را میفرستم که آنجا حاکم آنها شوی، فکر نکن همه اینها مسلمان هستند. از اینها عده ای برادر دینی تو هستند و عدهای برادر شهروندی تو ، لذا با آنها مهربانی کن تا بتوانی دل آنها را جذب کنی و بتوانی در منافع ملی و قدرت ملی آنها را به کار گیری. این هنر حکمرانی است.
در همین عهدنامه مالک اشتر هست، که میگوید افق دید حاکمان با افق دید مردم باید همسان شود، این دوگانگی در آمار و ارقام، در گرانی در بیکاری باعث شکاف میشود. باعث این میشود که ما نمیتوانیم به اجماع ملی برسیم. یعنی یکی از ما دروغ میگوییم بنابراین یکی از بحثهایی که خیلی مهم است، همدلی، همافقی، هماهنگی و همنوایی میان دولت و ملت است.
از طرفی برخی از آدمها هستند بالاخره برای خودشان یک ظرفیتی دارند. میشود از ظرفیت آنها استفاده کرد. ما این کار را نمیکنیم و به همین علت اجماع ملی و اتفاق نظر شکل نمیگیرد. بعد ادعا هم میکنیم ما میخواهیم حکمرانی اسلامی درست کنیم اگر میخواهیم حکمرانی اسلامی درست کنیم، یک راه آن این است که مشارکت، اتفاق نظرو اجماع ملی را باید تثبیت کنیم و حکمرانی اسلامی از این معبر میگذرد.
حضرت امیر در همین عهدنامه مالک اشتر میفرماید مالک دنبال «رضیالعامه» باش.باید رضایت مردم را به دست بیاوری اگر رضایت آنها را به دست آوردی کار تو پیش میرود. والّا با یک سری خواص فتنهگر پولدار در حقیقت زالوصفت کار پیش نمیرود. آنها جلوی تو سنگ میاندازند.همچنین میفرماید تهذیب نفس و عمل صالح و ارزشهای دینی، معنوی و فضائل را فراموش نکن اگر ما میخواهیم حکمرانی اسلامی داشته باشیم موظف به این وصیت هستیم که اخلاق، معنویت و فضائل و ... را مدنظر قرار بدهیم.
در ادامه حضرت میفرمایند ای مالک با مردم خوشاخلاق باش. با مردم لطف و کرامت داشته باش. حرمت مردم را نگه دار نگو این مسلمان است، آن یهودی است، آن کافر است، آن مشرک است، آن قبطی است.میگوید با قبطیها هم رحمت و مهربانی و لطف و اینها را رعایت کن. این یعنی حکمرانی اسلامی میگوید از خودپسندی، از اینکه از خود راضی باشی اینکه تو رئیس هستی، تو کسی هستی که مردم باید همه از تو اطاعت کنند،این جایگاه را برای خودت قائل نشو. برای مردم خدایی نکن. برای مردم بندگی کن
و مورد بعدی آن میگوید جلب رضایت عامه اینطوری نباشد که بچسبی به خواص و نخبگان و مثلاً علماء و نظامیان و افراد برجسته و توده مردم را رها کنی. مردم را بچسب. حتی نمیگوید که دو تا را داشته باش.
مورد دیگری که حضرت میفرماید «حفظ اسرار مردم» است، حضرت میفرماید: ای مالک تو مالک این مردم هستی. اطلاعات مردم، مسائل شخصی آنها، مسائل خصوصی آنها، حساب بانکی آنها، اینها نزد تو است. مراقب باش. یک وقت این اصرار و رموز و زندگی شخصی و خانوادگی و پیشینهاش را بر ملا نکنی. الآن طوری شده که افشاگران ما کسانی هستند که فکر میکنند تدیّن آنها از بقیه مردم بیشتر است دنبال این هستند که مچ بگیرند.
حضرت سپس میفرماید «و الصق باهل الورع والصدق»، دنبال اهل تقوا و اهل صداقت و راستگو برو. آدمهای خوب را پیدا کن و اینها را شاخصههای اجتماعی قرار بده. اینها را ترویج کن.
ویژگیای دیگری که در عهدنامه مالک اشتر آمده است «التعرفة بالطبقات الاجتماعیه»است، حضرت میفرماید جامعه با هم اصلاح میشود. «بعضها یصلح بعضها» اینها را با کمک همدیگر میشود اصلاح کنی. بعضی را حذف نکن ، بعد حضرت طیفهای مختلف را میشمارد. میگوید طبقات مختلف اجتماعی از قبیل نظامیها و قضات، همه عمال و مسئولان تو هستند. کشاورزان، نویسندگان، بازرگان، محرومان، مردم کوچه و بازار و... در جامعه هستند و تو به عنوان حاکم اسلامی باید همه را مثل یک نخ تسبیح دور هم جمع کنی اگر توانستی یک نخ تسبیح باشی میتوانی آن اجماع ملی حکمرانیای که مدنظر هست، درست کنی. والّا اگر فقط برای یک عده خاص. جناح خودت، باند خودت نخ تسبیح شدی و رفتی قدرت گرفتی فقط به دوستان خودت مسئولیت دادی.. پیدا است که تو نمیتوانی نخ تسبیح باشی.
یکی از مشکلاتی که ما در جمهوری اسلامی داریم این است که هر دولتی سر کار میآید، تلاش او این است که همباندیهای خودش، همفکریهای خودش و طیف خودش را سر کار ببرد. این خیلی بد است. این معلوم است که کارش پیش نمیرود این در واقع زمینهای است که ما را به حکمرانی نمیرساند از قضا دولتی در جمهوری اسلامی میتواند موفق باشد که مثلاً اگر اصولگرا است ولی بیاید اکثر مهرههای خود را از جناح رقیب خود روی کار بگذارد. چقدر زیبا است.اصلاً خود همین محبت کردن، لطف کردن، همین اعتماد. اعتماد ملی را جذب کردن، این باعث میشود که مردم هم خوشبین میشوند. میگویند بارک الله. با اینکه رقیب او هستند، با اینکه همجناح او نیستند ولی به همه اینها اعتماد کرده و مسئولیت به آنها داده است آیا ما اصولگراها حاضر هستیم یک اصلاحطلب را جا بدهیم؟
چرا رؤسای جمهوری ما همه حذف میشوند؟ در این کشور هشت سال ظرفیت برای اینها ایجاد شده است. هشت سال تجربه کرده است. حالا همفکر من نیست نباشد. ولی میتواند پشتوانه و بازو و اتاق فکری درست کند این یک نقیصه بزرگی است که متأسفانه ما از این ظرفیتها استفاده نمیکنیم.
یکی از توصیههای حضرت به مالک رفتار با دشمنان است می فرماید ای مالک با دشمنان انصاف به خرج بده. به دشمنان هم ظلم نکن. چقدر زیبا است این مکتب حکمرانی اسلامی است بعد ما الآن در جامعه آمدهایم میخواهیم به حکمرانی توصیه شده بانک جهانی و سازمان ملل عمل کنیم
من متأسف هستم که عهدنامه مالک اشتر در دنیا شناخته شده نیست و این یک نقیصهای است که بزرگترین شاهکار فکری ما که هزاران ارسطو و افلاطون را در جیب خود میگذارد، در دنیا ناشناخته است و در کشور خود ما هم ناشناخته است و ما از این دستورالعمل های ارزشمند استفاده نمیکنیم.