نگاهی به فیلم «دادگاه هفت شیکاگویی»| آمریکایی‌ترین فیلم انتقادی هالیوود

خبرگزاری تسنیم دوشنبه 11 اسفند 1399 - 10:57
اینجا فیلمسازان آمریکایی و هالیوود که باید آنان را شوالیه‌های فرهنگی خواند وارد عمل می‌شوند و با نگاهی نیمه تاریک و نیمه روشن به بازسازی تاریخ و به بهتر است بگوییم دراماتیزه کردن تاریخ می‌پردازند.

خبرگزاری تسنیم- حمید صنیعی منش: تماشای فیلم سینمایی دادگاه 7 شیکاگویی این تلقی را به ذهن متبادر می‌کند که با فیلمی علیه نظام سیاسی آمریکا روبرو هستیم؛ اما آیا این سخن واقعیت دارد؟

داستان فیلم از این قرار است که در سال 1968 ریچارد شولتز دستیار دادستان کل با بازی جوزف گوردون لویت، با خط دهی دادستان جمهوری‌خواه که بعد از دولت دموکرات بر سر کار آمده است باید علیه هفت نفر به اتهام شورش و دعوت به آشوب در دادگاه شیکاگو کیفر خواست صادر کند. در طرف دیگر ویلیام کانستلر با بازی مارک رایلنس و لئونارد واینگلاس بازی بن شنکمن، وکالت متهمین را بر عهده می‌گیرند. دادگاه به ریاست قاضی جمهوری خواه یعنی جولیس هافمن با بازی فرانک لانگلا ) تشکیل می‌شود.

اتهام این هفت نفر چیزی نیست جز اقدام علیه نظم عمومی و اخلال در آن و شورش. در حالی که پلیس آغازگر این شورش خیابانی است و حالا دولت جمهوری خواه برای اینکه سروکله هیپی‌های ضدجنگ دوباره پیدا نشود می‌خواهد آنان را روانه زندان کند تا درس عبرتی برای دیگران شود.

اما آیا دادگاه 7 شیکاگویی رویه‌ای ضد سیستم آمریکا دارد و می‌خواهد شعار مرگ بر آمریکا دهد؟

سینما , فیلم , هالیوود ,

ناگفته نماند این اولین بار نیست که در سینمای آمریکا با فیلمی روبرو می‌شویم که سویه‌های انتقادی نسبت به ساختار سیاسی آمریکا دارد و قبل از این بارها فیلم‌هایی در ژانر درام، جاسوسی، اکشن، کمدی و... داشتیم که به نقد سیستم دست زده‌اند و از این نظر دادگاه هفت شیکاگویی پدیده جدیدی نیست.

این دست فیلم‌های اصطلاحاً انتقادی هیچ وقت شعار مرگ بر آمریکا را نمی‌دهند و در واقع علیه کلیت و موجودیت سیاسی خود نیستند بلکه تنها با نقدهایی جزئی و سانسور شده تلاش می‌کنند تا سوپ آپ اطمینانی باشند برای جامعه.

کاربرد دیگر فیلم‌های مذکور این است که بتواند به نوعی یک جریان سیاسی یا بخشی از تاریخ را تطهیر کند. به عنوان مثال فیلم دادگاه 7 شیکاگویی برای تطهیر و جان بخشیدن به حزب دموکرات برای پیروزی در انتخابات امسال آمریکا و سرکار آمدن بایدن دموکرات بعد از ترامپ جمهوری خواه نقش آفرین بود و به قول برخی از رسانه‌های آمریکایی اکران فیلم واقعاً به موقع بود.

اما فیلم‌های شبه انتقادی در سینمای آمریکا چگونه فیلم‌هایی هستند و از چه خصوصیاتی برخوردارند؟

سینما , فیلم , هالیوود ,

قبل از هر چیز باید اذعان کرد که این فیلم‌ها از سبک و فرمی کاملاً آمریکایی برخوردارند و از فضای نئورئالیسم انتقادی سیاه مانند سینمای ایتالیا و یا مانند فیلم‌های ایرانی خودمان که با نگاه و قابی بسته و به شدت تلخ روایت می‌شوند نیستند بلکه تمام عناصر فیلم‌سازی برای داشتن فیلمی حتی قهرمانی و ملی‌گرایانه مانند تناژ رنگ و نور جذاب، موسیقی پرنشاط، دیالوگ‌های شوخ‌طبعانه و فیلمنامه‌ای در راستای منافع ملی آمریکا را دارا است.

نکته دیگر اینکه عموم این فیلم‌های موسوم به انتقادی در ظرف تاریخ روایت می‌شوند و کمتر از زمان حال و اکنون جامعه آمریکایی برخوردارند. فیلم‌های تاریخی که بخشی از تاریخ که در آن اتفاق و واقعه‌ای که رفتارهای غلط سیاسیون آمریکایی کاملا عیان است و باعث شده که تاریخ علیه آنان نمره منفی ثبت کند.

به عنوان مثال اسپیلبرگ در دو فیلم به رنگ ارغوان و آمیستاد تاریخ برده‌داری آمریکا را به نگاهی کاملاً تلخ و تیره می‌سازد. آیا می‌توان تاریخ برده‌داری را از آمریکا حذف کرد؟ جواب روشن است منفی است اما برای آن چه فکری باید کرد که بتوان ضمن اینکه آن جریان بخشی از تاریخ آمریکا است کاری کرد که آبرو و جایگاه سیاسی و تاریخی آمریکا در جهان و دفتر بزرگ تاریخ مثبت تلقی شود؟

سینما , فیلم , هالیوود ,

اینجا فیلمسازان آمریکایی و هالیوود که باید آنان را شوالیه‌های فرهنگی خواند وارد عمل می‌شوند و با نگاهی نیمه تاریک و نیمه روشن به بازسازی تاریخ و به بهتر است بگوییم دراماتیزه کردن تاریخ می‌پردازند. درام‌سازی تاریخی که در آن در نزدیک‌ترین حالت به واقعیت تاریخی آنچه که می‌ماند تثبیت و برجسته‌سازی منافع ملی و میهنی ساختار کلی سیاسی ایالات متحده آمریکا است. گویی حتی اگر پرچم آمریکا در فیلم علنا به اهتزاز درنیاید، سایه بلند آن روی فیلم سنگینی می‌کند و به صورت غیرمستقیم در ذهن و فکر مخاطب اقتدار و وزانت این سیستم را جا می‌اندازد.

در این دست فیلم‌های سینمایی نظام حقوقی و سیاسی قهرمان و برنده نهایی خود فیلم است. عموماً وکلا و یا مسئولین سیاسی در این فیلم‌ها چهره‌هایی نزدیک به جریان رسمی آمریکا هستند که شاید نقاط منفی در کارنامه خود داشته باشند اما هرچه باشد برای مصلحت آمریکا و سیستم سیاسی آن به گونه‌ای عمل می‌کنند که فیلم علیه تمامیت سیاسی آمریکا تمام نشود. به عنوان مثال در همان دو فیلم ضدبرده‌داری که صورتی راستین و حقیقت‌گو دارد در نهایت در خدمت اقدامات آبراهام لینکولن در جریان لغو نظام برده‌داری آمریکا است. فیلم‌هایی که عامدانه زاویه دوبین خود را به درون دادگاه و یا کاخ سفید می‌برند تا اقتدار قضایی و سیاسی کشور عمو سام برجسته‌ شود.

سینما , فیلم , هالیوود ,

نمایی از پشت صحنه فیلم 

در درام‌های حقوقی، تاریخی و یا سیاسی ریشه فساد حتی اگر از درون سیستم نمایان شود، از درون سیستم هم حل می‌شود. هیچ وقت وکلا و یا قضات و مأمورین امنیتی کاراکترهای ضدسیستم و ضدملی نیستند بلکه هویت به شدت آمریکایی دارند. آنها از جهان بیرون و با نگاه متبختر نسبت به مردم و بدنه کشور و نظام سیاسی نیستند و فیلم هم مانند آنان مردمی و ملی است و نگاه توریستی و نخبه‌سالار و از بالا به مردم و منافع ملی ندارد. اینگونه فیلم‌های انتقادی هالیوود، ملی‌ترین فیلم‌های آمریکا به حساب می‌آیند.

حتی اگر دادگاه فیلمی مانند دادگاه هفت شیاکاگویی با سویه‌های انتقادی علیه قاضی جمهوری خواه باشد باز در پایان بندی فیلم می‌گوید که متهمین فیلم که به خاطر بازی‌های سیاسی دستگیر شده‌اند با رأی دادگاه آزاد می‌شوند. علاوه بر این فیلم با بدنام کردن جمهوری‌خواهان تلاش دارد که پرچم دموکرات‌ها را بالا بیارود و برای همین چهره منفور از قاضی ترسیم کردن چندان هم وجهه ضدآمریکایی ندارد.

در فیلم هیچ وقت نمادهای ملی و سیاسی مانند پرچم زیر سؤال نمی‌رود بلکه در صحنه‌ای که تظاهرات سیاسی مردم در خیابان‌ها دیده می‌شود، دختری با پرچم آمریکا در حالی که همراه جمعیت به سمت مقر پلیس حرکت می‌کند به عنوان آدم‌هایی که می‌خواهند فقط بساط جنگ ویتنام برچیده شود حضور دارد و این سکانس یعنی آمریکای ضدجنگ!

دادگاه هفت شیکاگویی با لحاظ کردن این عناصر و دیگر مؤلفه‌های سینمای درام بدنه آمریکایی تلاش قابل قبولی برای هشداری سیاسی و اجتماعی در زمانه انتهای ترامپیسم از آب درآمده است. این فیلم که چندین بار قرار بود ساخته شود اما هربار به دلیلی متوقف شد امسال در نهایت توسط فیلمنامه نویس فیلم «شبکه» ساخته دیوید فینچر یعنی آرون سورکین ساخته شد. دادگاه 7 شیکاگویی می‌خواهد با قاب‌بندی از آمریکا دهه 1960 و اتفاقات تلخ و ملتهب آن روزهای کشور از خطرات حضور دوباره یک جمهوری خواه دیوانه به نام ترامپ بگوید. فیلم در سالی ساخته شد که آتش آشوب‌های خیابانی در آمریکا به علل مختلفی هربار زبانه می‌کشید و مردم را به جان هم می‌انداخت. ساخت فیلمی که به اسم نقد سیاسی تبعات تلخ آشوب‌ها را به زبان هنر برای مردم بازنمایی کند باید اهمیت داشته باشد.

سینما , فیلم , هالیوود ,

نمایی از فیلم

برای همین فیلم او در قالب فیلم‌های کارگردانانی مانند اسپیلبرگ و یا اسپایک لی و حتی تاحدودی الیور استون فیلمی ضدجمهوری خواه و دموکراتی است تا بتواند در لفافه، نقدهای سیاسی خود را بدون اینکه هجمه‌ای فرهنگی علیه ساختار و بدنه سیاسی کشور کرده باشد بسازد.

یکی از رویه‌های معمولی که نسبت به این فیلم‌ها وجود دارد جوایز سینمایی اصلی هالیوود است. فیلم‌هایی که خالی از نگاهی تند و تیز علیه آمریکا و جریانات سیاسی اصلی آن باشند همواره مورد تقدیر در جشن‌های سینمایی هالیوود خصوصاً اسکار قرار می‌گیرند. چیزی که باعث می‌شود برخی از قلم به دستان وطنی ما نیز آن را نشان از چتر باز حمایتی حکومت از هنرمندان علیه خودش و یا فضای باز و آزادی بیان قلمداد کنند درحالی که نمی‌دانند فیلمی اگر به صورت واضح به عنوان مثال همراهی و در خدمت بودن آمریکا را نسبت به اسرائیل نشان دهد رسما با سناریوی سانسور حداکثری روبرو خواهد شد. مانند فیلم مصائب مسیح مل گیبسون که حتی برای ساخت نتوانست حمایت استودیوهای هالیوود را داشته باشد و به سراغ دفاتر فیلمسازی اروپایی رفت و عنوان مستقل‌ترین فیلم پرفروش تاریخ هالیوود را از آن خود کرد.

اما به نظر می‌رسد و باید احتمال داد که فیلم دادگاه 7 شیکاگویی از آن فیلم‌ها است که ضمن نامزدی در بخش‌های اصلی اسکار صاحب حداقل یکی از بخش‌های مهم آن خواهد شد.

یکی دیگر از نکات مهم فیلم خود هیپی‌ها و فلسفه آنان است که در فیلم ناقص بیان می‌شود. هیپی‌ها انسان‌هایی ضدجنگ بودند اما آنچه آنان را وادار به تجمعات کرد صرفاً توقف جنگ نبود بلکه اهمیت جان انسان‌های در جنگ نیز به صورت روشن برجسته بود اما فیلم صرفا به اهمیت جان سربازان آمریکایی بسنده می‌کند. مدافعان واقعی حقوق بشر تنها به فکر توقف آتش بس به نفع کشور خود نستند بلکه جان انسان‌ها ورای هر نژادی برای آنان اهمیت دارد اما فیلم آمریکایی دادگاه 7 شیکاگویی تنها جان سربازان خود را اولی می‌داند زیرا اگر بخواهد اهمیت جان مردمان ویتنام را بر زبان آورد سیلی محکمی بر گوش آمریکا زده است که سالیان درازی است جان هزاران انسان بی‌گناه را در جهان بر سر جنگ‌طلبی گرفته است و آبروی خود در پیش چشمان مردم جهان می‌برد که فیلم را تماشا می‌کنند. اما فیلم متزورانه بارها شعاری که معترضین سر می‌دهند را بیان می‌کند که دنیا تماشا می‌کند و شاهد است! اما فیلم روی فضاحت بار جنگ ویتنام یعنی کشتار مردم بی‌گناه ویتنام را نمایش نمی‌دهد و مردم جهان را شاهد وقایع تلخ جنگ ظالمانه آمریکا با ویتنام نمی‌کند و دروغ می‌گوید.

این همان روایت‌گری فیلم‌های هالیوودی و دراماتیزه‌سازی تاریخی ناقص و سانسوری است که برای منافع ملی و تطهیر کاخ سفید ساخته می‌شود.

انتهای پیام/

منبع خبر "خبرگزاری تسنیم" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.