بسیاری از کارشناسان به این موضوع اشاره دارند که ایران در ژئوپلیتیک تهدید زندگی میکند. برخی دیگر از نظریهپردازان از جمله مصباحی، ایران را بر اساس نشانههایی از تنهایی ژئوپلیتیک تحلیل میکنند. هریک از این موضوعات بخشی از واقعیت امنیتی و رفتار سیاست خارجی ایران است و در آینده نیز انعکاس خواهد داشت.
بسیاری از نشانههای منطقهای ۱۴۰۲ در سال۱۴۰۳ بازتولید میشوند و تصاعد مییابند. این امر به مفهوم آن است که سیاست خارجی ایران در آیندهای نزدیک در مسیر موازنه، صلح و همکاری متقابل کشورها قرار نخواهد داشت.
بحرانهای منطقهای بخشی از واقعیت اجتنابناپذیر جنوب غرب آسیا محسوب میشود. ایران همواره تحت تاثیر فشارهای روانی، راهبردی و امنیتی در فضای بحرانهای منطقهای قرار داشته است. ایران در دورانهای مختلف تاریخی برای ارتقای موقعیت امنیتی خود از سازوکارهای خرید تسلیحاتی برای امنیتسازی منطقهای بهره گرفته و به این ترتیب در سالهای دهه ۱۹۷۰ تبدیل به ژاندارم منطقهای شد. نقش ویژه و اصلی ژاندارم منطقهای این بود که باید و میتوانست روندهای امنیتسازی را در محیط منطقهای کنترل کرده و متوازن سازد. نقش منطقهای ایران بدون توجه به جایگاه نیابتی ایران دوران پهلوی قابل تصور و تفسیر نبود. سالهای بعد از انقلاب اسلامی سطح جدیدی از جدالهای امنیتی و راهبردی در کشورهای منطقهای علیه ایران شکل گرفت.
اینگونه جدالها را باید در زمره عواملی دانست که ایران به ناچار و برای حداکثرسازی امنیت خود از سازوکارهای تولید قدرت در محیط منطقهای و موازنه با سایر قدرتهای بزرگ از آن استفاده کند. این امر به گونه تدریجی موازنه قدرت منطقهای را تغییر داد و ایران به بازیگر منطقهای و قدرت اثربخش محیطی تبدیل شد. بخش قابل توجهی از بحرانهای۱۴۰۳ در سال جاری شکل گرفته است و ادامه خواهد یافت. بحرانهای منطقهای در خلیج فارس، خاورمیانه و جنوب غرب آسیا ماهیت فرهنگی، ایدئولوژیک و تاریخی داشته است. تداوم این امر، ناشی از تفاوتهای فرهنگی، تضادهای راهبردی و ستیزشهای پایانناپذیر بازیگران منطقهای و قدرتهای بزرگ خواهد بود.
هرگونه امنیت منطقهای نیازمند درک دقیقی از شکلبندیهای فرهنگی و محیط ژئوپلیتیک است. بر اساس چنین انگارهای است که بحرانهای تصاعدیابنده و تکرارشونده در سال۱۴۰۳ تولید میشود. علت آن است که بسیاری از شاخصها و نشانههای اجتماعی، فرهنگی و موازنه قدرت ناپایدار منطقهای در آن موج میزند.
نقش منطقهای ایران در حمایت از جنبشهای آزادیبخش ادامه خواهد یافت. پرسش آن است که بعد از جنگ خشونتآمیز و جنایت تاریخی اسرائیل در غزه، چه آیندهای برای جنبشهای آزادیبخش وجود خواهد داشت. اسرائیل در این جنگ، از سازوکارهای قدرت پرشدت در برخورد با حماس بهره گرفت.
نهادهای بینالمللی هیچگونه واکنشی نسبت به فضای موجود نظام جهانی نشان ندادند. سرنوشت اسفبار مردم غزه تاثیر خود را در مقاومت به جا خواهد گذاشت. تصاعد بحران در محیط منطقهای مبتنی بر سازوکارهای نظامی است. حمایت ۱۴میلیارد دلاری کنگره آمریکا از اسرائیل آثار خود را در تداوم خشونتهای هیستریک و جنگهای تاکتیکی اسرائیل در منطقه به جا میگذارد. بخشی از کنش اسرائیل در مقابله با نیروها و جنبشهای حاشیهای در محیط منطقهای شکل گرفته است. پرسش این است که چنین منازعاتی بدون اثربخشی تاکتیکی ایران تا چه زمانی ادامه خواهد یافت. ایران از یکسو جهتگیری حمایت از جنبشهای آزادیبخش را در دستور کار قرار داده و از طرف دیگر در برابر کنش تهاجمی آمریکا و اسرائیل ایجاد اثربخشی بازدارنده دور از انتظار است؛ این امر، پارادوکسهای منطقهای را ارتقا میدهد.
بحران فلسطین بهعنوان مهمترین موضوع اجتماعی و امنیتی۱۴۰۳ سیاست خارجی ایران باقی خواهد ماند. این موضوع تاثیر خود را در ارتباط با سایر بازیگران منطقهای و چگونگی نسبت آنان با ایران در افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه بهوجود میآورد.مهمترین مساله در عصر موجود ارتقای قابلیتهای بازدارندگی کشورهای منطقهای و جنبشهای آزادیبخش است. افزایش قدرت به تنهایی نمیتواند قدرت منطقهای کشوری را ارتقا دهد. مهمترین مساله برای ایران، کشورهای جبهه مقاومت و جنبشهای آزادیبخش را باید در بازدارندگی نسبی تاکتیکی و نامتقارن دانست.
جنگ اسرائیل علیه حماس و سایر بازیگران منطقهای، موضوع بازدارندگی نسبی و نامتقارن ایران را در هالهای از ابهام قرار داده است. در عین حال اسرائیل تلاش دارد جنگ جدیدی را علیه حزبالله به انجام رساند. در سال۱۴۰۳ منازعات با ابعاد بیشتری خشونتآمیز خواهد بود. اسرائیل تلاش دارد تا جنگهای منطقهای جدید را شکل دهد و جنگ غزه را به حوزه پیرامونی گسترش و تصاعد دهد. این امر به گونه اجتنابناپذیر آثار تاکتیکی و راهبردی خود را در ارتباط با ایران به جا میگذارد.
اگرچه سیاست همسایگی ایران در سال۱۴۰۲ آثار بسیار خوبی را در روند تنشزدایی منطقهای به جا گذاشته است، اما این موضوع تحت تاثیر بحرانهای منطقهای با نشانههایی از چالش و تهدیدات نوظهور همراه خواهد شد. مهمترین مساله سیاست خارجی ایران در سال ۱۴۰۳ آن است که انگاره کنش تاکتیکی جدیدی را برای کنترل بحرانهای منطقهای فراهم آورد. ارتقای سطح همکاریهای منطقهای و سیاست خارجی همکاریجویانه را باید در زمره موضوعات و عواملی دانست که تاثیر خود را در ارتباط با بحرانهای منطقهای به جا میگذارد.گام دوم سیاست همسایگی را میتوان در راستای همبستهسازی بازیگران و کشورهای منطقهای دانست. بازیگرانی که دارای رویکرد همکاریجویانه با ایران بوده و هرگونه خشونت منطقهای را برای امنیت محیط پیرامونی پرمخاطره میدانند. ایران ناچار خواهد بود تا سطح جدید و الگوی نوینی از همکاریهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و راهبردی را با کشورهای منطقهای و در سال ۱۴۰۳ به آزمون گذارد.
هرگونه تردید در این رویکرد زمینه ظهور چالشهای امنیتی بیشتری را برای جمهوری اسلامی و کشورهای منطقهای بهوجود میآورد. ایران در شرایط موجود نیازمند همکاریهای چندجانبه است.چندجانبهگرایی میتواند زمینه ارتقای سطح همکاریهای منطقهای را بهوجود آورد. چنین روندی بهعنوان بخشی از سیاست همکاریجویانه ایران در جنوب غربی آسیا خواهد بود.ایران بدون همکاریهای منطقهای و بینالمللی قادر نخواهد بود سطح موثری از مشارکت و همکاریهای سازنده در محیط منطقه آسیای جنوب غربی را شکل دهد. همکاریهای منطقهای نیازمند شکل جدیدی از کنش تعاملی در سطح بینالمللی خواهد بود. در این فرآیند، چندجانبهگرایی منطقهای باید به شکل جدیدی از چندجانبهگرایی راهبردی و بینالمللی تبدیل شود.