بهار تیفوسی 1322

دنیای اقتصاد دوشنبه 28 اسفند 1402 - 00:05
بهار 1322 در ایران و بسیاری از کشورهای منطقه و جهان آمیخته به هراس از ادوات نظامی و بیماری‌های واگیر بود. قحطی گسترده و فلاکت عمومی بیداد می‌کرد؛ دولت در ۱۱اسفند۱۳۲۱ اعلام کرد که تیفوس به‌صورت اپیدمی درآمده است. در بیانیه دولت، علل شیوع تیفوس دشواری‌های ناشی از اشغال نظامی ایران، کمبود خواربار و در نتیجه سوءتغذیه (به سبب انتقال مواد غذایی به شوروی) و نیز استقرار نظامیان خارجی که از جبهه‌های دوردست و آلوده به بیماری‌ها منتقل شده بودند، اعلام شده بود.

 در همان روزی که دولت بیانیه خود را دربـــاره شــیوع تیفوس منتشر کرد، تنها در تهران تلفات ناشی از تیفوس ۱۰۹نفر و تیفوئید ۵۷نفر گزارش شده بود؛ البته این تعداد مرگ به ثبت رسیده بود، اما آمار واقعی بسیار بالاتر بوده است. بنا بر تصمیمات وزارت بهداری، ماموران بهداشت باید با یافتن نشانی تیفوسی‌ها همسایگان را از رفت‌وآمد به منازل آنان و دیدارشان منع می‌کردند و مدارس برای مدتی تعطیل شدند و حتی برخی از کارخانه‌ها برای مدت ۲۰روز کار را تعطیل کردند. درست در آن هنگامه درد و بلا بیش از ۱۵۰هزار لهستانی که کشورشان اشغال شده بود و به مناطقی از شوروی مهاجرت کرده بودند از راه قفقاز راهی ایران شدند، آن هم با البسه آلوده به میکروب حشرات ناقل تیفوس.

در همان سال آغازین جنگ جهانی دوم، واکسن تیفوس کشف شده بود؛ ولی در ایران اشغال‌شده، خبری از آن نبود. تیفوس به‌عنوان یک بیماری غیر شایع در ایران وجود داشت؛ ولی آن سال مردم غافلگیر شدند و نمی‌دانستند برای مقابله با شیوع ناگهانی این بیماری چه باید کرد.

وضعیت خراب‌تر از این حرف‌ها بود و هنگامی‌که جنگ و بیماری تمام شد دولت ایران حتی نمی‌دانست چند نفر به دلیل این بیماری فوت‌ شده‌اند. آماری در کار نبود ولی تاریخ می‌گوید هزاران ایرانی به‌دلیل تیفوس مردند. باقی هم به‌دلیل حصبه و وبا و گرسنگی و جنگ. تلفات ایران در جنگ جهانی دوم را حدود ۲ تا ۴میلیون نفر تخمین می‌زنند.

 کمیابی صابون

نوروز آن سال شوم اوج همه‌گیری تیفوس بود. مردم از ترس در خانه‌هایشان مانده بودند.  این بیماری سراسر کشور را گرفته بود؛ ولی بیشتر در تهران، مشهد، اصفهان، کرمان و حاشیه جنوبی ایران قربانی می‌گرفت.  دارو کمیاب بود و تعدادی از پزشکان و پرستاران و حتی دانشجویان پزشکی که داوطلبانه به مردم کمک می‌کردند خودشان به تیفوس مبتلا شده و درگذشتند.  در آن شرایط که حتی صابون کمیاب بود مرگ‌ومیر ناشی از تیفوس و شیوع این بیماری به‌دلیل ضعف بهداشت عمومی، داد نمایندگان مجلس را درآورد؛ «هر جای دنیا که تشریف ببرید قیمت استحمام از همه‌چیز ارزان‌تر است. اینجا کدام حمام که شما بروید کمتر از یک‌تومان است... مردم فقیر بیچاره که نمی‌توانند با این قیمت حمام کنند... آن‌وقت بروید آب این حمام‌ها را ببینید چه کثافتی است.  خب، آن آب از این نهرها می‌آید که تویش رخت می‌شویند، تویش پر از سگ‌ مرده و گربه مرده است و وقتی‌که می‌آید در حمام یک‌قدری زیرش را آتش می‌کنند...» امان‌الله خان اردلان، وزیر بهداری نیز در روزهایی که هزاران نفر از جمعیت ۷۰۰هزارنفری تهران به تیفوس مبتلا شده بودند در مجلس شورای ملی چنین گزارش داد: ما الان در بیمارستان شفا، نجات و رازی تقریبا ۳۰۰ تختخواب داریم که بیمارهای تیفوس را می‌پذیریم؛ ولی آنچه مشهود است بیماری زیادتر از این است  و متاسفانه محلی برای نگهداری اینها نیست. باید حقایق را گفت.

 مردم به دید و بازدید نرفتند

روزنامه‌ها نوشتند و مردم هم تصمیم گرفتند که آن سال خرید عید نکنند و به دید و بازدید نروند. به ‌جایش پول عید را به بیماران تیفوسی کمک کنند که اغلب نیز از مردم فقیر بودند. با همین روحیه یک انجمن جلوگیری از بیماری تیفوس در تهران تشکیل شد که ۲میلیون و ۸۰۰هزار ریال اعانه مردمی جمع کرد. با این پول یک حمام صحرایی با ۴۸دوش در میدان سنگلج برپا کردند و خانه و اثاثیه هزاران مبتلابه تیفوس نیز ضدعفونی شد.

 اعلامیه‌هایی هم برای اطلاع‌رسانی درباره روش‌های پیشگیری از شیوع تیفوس به تعداد زیاد تهیه و توزیع شد. اغلب مهاجران لهستانی در اردوگاه‌هایی در شهرهای مختلف ایران ازجمله بندر انزلی، مشهد، همدان، قزوین، خرمشهر، اهواز و اصفهان زندگی می‌کردند.  برخی از آنها نیز در شهرها به کارگری و مشاغل مختلف مشغول شده بودند. آرامستان مخصوص لهستانی‌ها که در برخی شهرهای ایران باقی‌مانده، یادگار همین مهاجرت گروهی است. ۲۴مرداد۱۳۲۴ به دنبال بمباران اتمی ژاپن جنگ تمام شد. جمعیت آواره لهستانی‌ها اغلب به کشورشان بازگشتند با این حال برخی از آنان در تهران و اصفهان و برخی نقاط دیگر ایران ماندند، ازدواج کردند و زندگی تشکیل دادند.

کتاب «اصفهان، شهر کودکان لهستانی» مجموعه‌ای از خاطرات کودکان و و پناهندگان لهستانی است که سال۱۹۸۷ در لندن منتشر شد. این کتاب با ترجمه هانیه مهرمطلق به زبان فارسی نیز منتشر شده است.  در بخشی از این کتاب آمده است: «در میان دشت وسیعی در دامنه کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده و در آبادی سرسبزی در میان کویر و در مجاورت زاینده‌رود، شهری باستانی و ایرانی قرار داشت. شهری بود با ویژگی‌های خاص مشرق‌زمین به همراه مساجد، بازارها، کاروان‌های شتر و مردمی با لباس‌های شرقی. جایی بود که ثروتمندان ایرانی به همراه همسران ملبس به رخت و لباس پاریسی خود، سوار بر خودروهای «فورد» و «کادیلاک» بزرگ آمریکایی از کنار الاغ‌ها و قاطرهای داخل خیابان عبور می‌کردند. مردان با دستارهای سفید و سبز بر سر در خیابان‌ها قدم می‌زدند و زنان با چادر مشکی بی‌سروصدا و با قدم‌های سریع در امتداد دیوارها گام برمی‌داشتند.

آنجا اصفهان دهه۱۹۴۰ بود و در مقابل این پس‌زمینه غریب، ۲۱خانه وجود داشت که ساکنانش در آن سوی دیوارها، زندگی بسیار متفاوتی داشتند.

اینها مدارس شبانه‌روزی لهستانی بودند که در آن کودکان درس می‌خواندند، بزرگسالان کار می‌کردند، جشن‌ها و سالگردهای مخصوص لهستان برگزار می‌شد و آداب و رسوم لهستانی اجرا می‌شد. ‌در مدارس لهستانی صدای سرودهای مذهبی یا سرودهایی در حمد و ستایش مریم مقدس طنین‌انداز می‌شدند. در میان آن همه عطر و طعم‌های شرقی، لهستانی‌ها سوپ جو و دلمه کلم می‌خوردند. تنها هدفی که کودکان لهستانی در اصفهان داشتند این بود که تا زمانی که دوباره به لهستان بازگردند، خوب درس بخوانند. تمام این ماجراها فقط سه‌سال‌ونیم به طول انجامید، اما زمان در دوران کودکی و جوانی به کندی می‌گذرد. به ‌همین‌دلیل این چند سال به‌عنوان دوره‌ای بسیار طولانی و البته مهم در خاطرات این کودکان باقی ماند. بعد از دو سال سکونت در روسیه، این خانه‌ها و مدارس در اصفهان تنها جایی بود که زندگی این کودکان را تغییر داد.»

 

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.