به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، پیش از این گزارش ها اینگونه بود که جوانان کشور وارد دانشگاه می شوند، بعد از خروج از دانشگاه اما، مطابق با تخصص و دانشی که کسب کرده اند کار یافت نمی شود برای تامین معاش به سمت مشاغل دیگر از جمله دلالی و واسطه گری می روند. حال وضعیت اقتصاد خانوار به گونه ای شده است که همان جوانان تحصیلکرده که شغل نیافتند و اغلب به مشاغل واسطه ای رو آورده بودند ، این روزها برای رساندن دخل و خرج زندگی به سمت شغل دوم کشیده شده اند و حتی در میان این شغل های دوم ، آنها در میان نظافتچی های ساختمان در این روزهای عید مشاهده می کنیم. اگر برای این وضعیت اقتصاد تدبیر و اندیشه ای درست از سوی حاکمان صورت نگیرد به حتم آینده آشوب زده ای در کشور حاکم خواهد شد.
اردشیر گراوند - پژوهشگر اجتماعی در واکاوی این وضعیت به خبرنگار اجتماعی رکنا گفت :رسم غلط ،در دانشجوگیری و از سالها پیش شکل گرفت .دانشجو گیری که بر اساس آن سالها جوانان ما در آزمون های کنکور شرکت می کردند و بر اساس رتبه هایشان در رشته ای پذیرفته می شدند و اصلا معلوم نبود این رشته بر چه اساسی دارد دانشجو می گیرد نیاز کشور هست یا نه؟ آینده ای برای دانشجو دارد؟ این جوان بعد از فارغ التحصیلی چه کار باید بکند؟یک سری تحصیلکرده تربیت و وارد جامعه کردیم که نفهیدیم به درد کجای جامعه می خورد. در برخی رشته ها بیشتر از نیاز ،دانشجو پذیرش کردیم، بدون اینکه فکری برای اشتغال آنها داشته باشیم ،فقط به فکر فربه کردن دانشگاه ها و توسعه دادن آنها بودیم.
این پژوهشگر اجتماعی در ادامه گفت: دانشگاه های فربه شدن اما آیا به اندازه همان دانشجوهایی که پذیرفتیم در اشتغال تنوع ایجاد کردیم یا خیر؟ خیلی از رشته های دانشگاهی کاری برای انجام دادن ندارند و نمی توانند فعالیت کنند.عموم فعالیت ها در ایران محدود به فعالیت های پیشین است.فعالیت جدیدی در جامعه تولید نمی شود وتنوع و خلاقیت در این موضوع از بین رفته است.
گراوند تاکید کرد: اگر هم تنوع در مشاغل در ایران وجود داشته باشد حقوق و دستمزدشان به میزانی نیست که آنها را راضی نگه دارد.رو آوردن افراد تحصیلکرده به دلالی یکی از راه هایی است که برای تامین معیشت و هزینه های زندگی شان انجام می دهند.
گراوند گفت: دلالی هم دیگر سودی ندارد.با توجه به شرایط اقتصادی کشور و رکود تورمی که در بخش مسکن و دیگر حوزه ها به وجود آمده معاملات به حداقل رسیده و توان خرید مردم کاهش یافته است این مشاغل هم به زمین خورده اند و درآمدی ندارند و ناچار به سوی مشاغل خدماتی می روند تا بتوانند معاش خود را تامین کنندو شغل دومشان خدمات می شود تا هزینه خانواده را تامین کنند.
گراوند در تشریح این وضعیت اظهار داشت:عوارض این اوضاع اول این است که سرمایه های مملکت که صرف آموزش نیروی انسانی و با سواد شدن این افراد شده، همه به باد رفته،دوم اینکه این فرد را بیمار کرده ایم و مجبور است کاری کند خلاف تحصیلات و باورهایش است که فرد را افسرده می کند و دیگر هیچ انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارد و با حوزه ارتباط شغلیش ارتباطی ندارد و انباشت دانشی در این کشور نخواهیم داشت.اینگونه است که نظام اجتماعی به خطر فروپاشی می رسد . این نارضایتی ها انباشته می شود و خشم اجتماعی به بار خواهد آورد.
وی در خصوص اینکه در این میان و برای جلوگیری از رشد این معضلات وظیفه وزارت علوم و وزار کار چیست گفت: مدیران وزارت علوم خودشان هم نمی دانند دانشجو را برای چه دارند تربیت می کنند.وزارت علوم یک بار بیاید با آمایش آموزش عالی تکلیف خود را روشن کند و بگوید این دانشجو را برای چه پذیرش می کند و قرار است کجا به کار گرفته شوند.وزارت کار نیز یک وزراتخانه اجرایی است و نمی تواند در این حوزه ورود کند چون ارتباطش با نهادهای بین المللی قطع است.
گراوند در پیشنهادی به دولت گفت: دیپلماسی دولت باید از" دیپلماسی سیاسی به دیپلماسی اقتصادی" تغییر کند.اگر این اتفاق و تغییر سیاست از سوی دولت صورت پذیرد می توان یک جوان را به ماندن در کشور امیدوار کرد. این وظیفه دولت است نه وزارتخانه ها.دولت باید رویکردش را برای ایجاد فرصت شغلی برای فرزندان این خاک اصلاح کند تا بتوانند در ارتباطات جهانی زندگی کنند.