صعود سلمان بن عبدالعزیز به عنوان هفتمین پادشاه عربستان سعودی در سال ۲۰۱۵ با همراهی تصمیماتی بیسابقه در تاریخ پادشاهی همراه بود.
انتصاب محمد بن سلمان بهعنوان وزیر دفاع در سال ۲۰۱۵ و بعداً نامزدی او بهعنوان ولیعهد در سال ۲۰۱۷ یک تحول انقلابی در عربستان سعودی ایجاد کرد و در عرض چند ماه، محمد بن سلمان بهعنوان حاکم واقعی کشور ظاهر شد. در سال ۲۰۲۲، محمد بن سلمان بهعنوان نخستوزیر منصوب شد و امروز او دارای درجه منحصربهفردی از قدرت با کنترل مطلق بر امور مالی، خارجی، دفاعی و نفت است.
چه آنکه پادشاهی عربستان در حال گذار از یک تغییر چندوجهی و بیسابقه است که از زمان تأسیس پادشاهی در سال ۱۹۳۲ دیده نشده است. این تغییرات تاریخی با هدف بازسازی تصویر سنتی عربستان سعودی، تغییر مسیر ژئوپلیتیک خطی گذشته و تبدیل کشور به یک مرکز اقتصادی جهانی جدید با بهره برداری از منابع اقتصادی که تاکنون استفاده نشده در جریان است تا با کاهش وابستگی به مهارتهای خارجی از طریق سیاست سعودی سازی بتواند عربستان را متحول کند.
پیشتر محمد بن سلمان گفته بود که قصد دارد عربستان را در میان ۳۰ تا ۲۰ کشور برتر در رتبهبندی جهانی در سیستم آموزشی قرار دهد و هدفگذاری بن سلمان از آنجا اهمیت داشت که جوانان زیر ۳۵ سال ۶۰ درصد از جمعیت ۳۵ میلیونی را تشکیل میدهند. از این رو او در سال ۲۰۱۶ چشم انداز سال ۲۰۳۰ عربستان سعودی را تدوین کرد و طرحی بلندپروازانه برای اینده پادشاهی را به نمایش گذاشت که هدف ان ایجاد همکاری بین سیاست داخلی و ماتریس ژئوپلیتیک خارجی است. از این رو عربستان سعودی کنونی نه تنها یکی از سریعترین اقتصادهای در حال رشد در G۲۰ است، بلکه دارای یکی از بزرگترین ذخایر نقدی در جهان است. این کشور اخیراً نیز به بریکس (بزرگترین گروه اقتصادهای نوظهور جهان) پیوسته است. اما چگونه ملت عربستان تصور خود را به عنوان یک دولت مدرن بازسازی خواهند کرد و چگونه خود را به بازیگران متعدد جهانی پیوند خواهند داد؟
بهار عربی ارسال ۲۰۱۰ لرزشی در پایههای ژئوپلیتیک منطقه غرب اسیا ایجاد کرد. با گذشت یک دهه پس از آن قیام، مرحله ای جدید از خونریزی، هرج و مرج، جنگ داخلی، تجدید ارایش استراتژیک و سیاسی و نفوذ بازیگران جدید در منطقه آشکار شد. مداخله عربستان سعودی در بحرین برای نجات سلطنت آن اولین نشانه تقویت مولفه نظامی در سیاست خارجی عربستان سعودی بود. بعداً این روند با مداخله در یمن ادامه یافت. اما دیری نگذشت و پس از به قدرت رسیدن رئیس جمهور ترامپ در سال ۲۰۱۷، محمد بن سلمان اظهار داشت که هدف واقعی کشورهای محور مقاومت، تغییر رژیم عربستان سعودی است. از این رو عربستان به سوی غرب چرخش کرد تا از طریق پیمان ابراهیم و سطح بی سابقه ای از حمایت ایالات متحده و اسرائیل به عنوان قویترین نهاد سیاسی، دیپلماتیک و استراتژیک منطقه ظاهر شود. این در حالی بود که اعراب همسایه عربستان به دلیل فروپاشی سیستم سیاسی موجود از هم جدا شده بودند و فروپاشی شورای امنیت خلیج فارس پس از محاصره قطر در سال ۲۰۱۷ از سوی عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین ومصر قریب الوقوع به نظر میرسید.
اما پس از یک دهه سیاستورزی، عربستان متوجه شد که در حال ازدستدادن نبض سیاست خاورمیانه است. پس از شکست عربستان در برکناری اسد در سوریه، پادشاهی سعودی تصمیم گرفت خود را ازآنجا خارج کند. به همین ترتیب، نتوانست حتی بر مسیر سیاسی لبنان تأثیر بگذارد، زیرا برای حزبالله، عربستان سعودی و اسرائیل به یک هدف مشترک تبدیل شدند. به طور مشابه، ماجراجویی نظامی محمد بن سلمان در یمن نیز نتوانست هیچ سود استراتژیکی به دستاورد و سعودیها متوجه شدند که متحدان نزدیک و دور آنها در کنار آنها نیستند.
ازاینرو یک تغییر اساسی در رویکردهای عربستان سعودی در اوایل سال ۲۰۲۱ مورد توجه قرار گرفت و به نظر می رسید که عربستان اشتهای خود را برای پیگیری سیاست های هرج و مرج طلبانه منطقه از دست داده است. از این رو روند معکوس کردن سیاست گذشته قطر با احیای روابط دیپلماتیک با این کشور در ژانویه ۲۰۲۱ اغاز شد. این اقدام عربستان به دنبال اتش بس در یمن و اصلاح روابط با ترکیه همراه شد.
در پیگیری یک مسیر دیپلماتیک جدید باانگیزه ثبات سیاسی و پایداری اقتصادی تحت چشمانداز ۲۰۳۰، تعیین کنندهترین و بزرگترین گام تحول آفرین عربستان در قالب بازگرداندن روابط دیپلماتیک با ایران در مارس ۲۰۲۳ پیگیری شد که بسیاری ان را پایان نسخه عربی جنگ سرد ارزیابی کردند. هر دو کشور روابط دیپلماتیک خود را پس از ان قطع کردند که عربستان سعودی شیخ نمر که یک روحانی برجسته شیعه بود را در سال ۲۰۱۶ اعدام کرد و به دنبال آن سفارت عربستان در تهران از سوی تندروها به آتش کشیده شد.
آنچه در این میان اهمیت داشت میانجیگری چین در این توافق بود که نوعی مداخله در قلمرو دیپلماتیک امریکا در منطقه خاورمیانه ارزیابی شد. این رویداد همچنین نشانهای از ضعف اعتماد بین ایالات متحده و عربستان و نشانه دیگری از آغاز چندقطبی در سیاست جهانی بود. لازم به یادآوری است که بخشهای عمدهای از مذاکرات قبلاً تحت نظارت عراق و عمان برگزار شده بود، اما چین صرفاً بهعنوان یک بازیگر مناسب در زمان مناسب وارد شد. چه آنکه محمد بن سلمان در مصاحبه اخیرش با فاکس نیوز گفته: روابط آن با ایران در حال پیشرفت است و این کار را برای امنیت و ثبات منطقه ادامه خواهد داد.
اگر توافق ایران و عربستان سعودی چشمانداز ژئوپلیتیک جدید در منطقه بود، زمزمههای دیپلماتیک در مورد عادیسازی روابط دیپلماتیک اسرائیل و عربستان سعودی، میتواند یک رویداد مهم دیگر در تاریخ سیاسی منطقه باشد. به گفته محمد بن سلمان، اگر بایدن موفق شود این توافق را ممکن کند، این بزرگترین رویداد جهانی از زمان پایان جنگ سرد خواهد بود. چه آنکه در حال حاضر، جنگ اسرائیل و حماس هرگونه نزدیکی اسرائیل و عربستان سعودی را قطع کرده است. اما گزارشهایی وجود دارد که عربستان سعودی به دنبال امتیاز عمدهای از ایالات متحده و اسرائیل برای بهرسمیتشناختن اسرائیل است. این کشور خواهان توافق ناتو با امریکا برای تأمین تجهیزات دفاعی پیشرفته به عربستان سعودی و کمکهای تکنولوژیکی امریکا برای برنامه هستهای غیرنظامی این کشور است. او همچنین گفته است که داشتن سلاح هستهای برای عربستان سعودی اجباری خواهد بود درصورتیکه ایران هستهای شود. خواسته او از اسرائیل کاهش وضعیت فلسطینیان و ایجاد کشور مستقل فلسطین است. در میان این حدسها و گمانهزنیها، عربستان سعودی برای اولینبار سفیر غیرمقیم تشکیلات خودگردان فلسطین در رامالله را منصوب کرد. در همین راستا بهزودی یک هیئت اسرائیلی در اولین سفر عمومی اعلام شده در عربستان سعودی برای شرکت در نشست یونسکو شرکت خواهند کرد.
آنچه ممکن است چشمانداز ژئوپلیتیک و اقتصادی منطقه را با عربستان سعودی در مرکز توجه قرار دهد، توافق برای ایجاد کریدور هند - خاورمیانه - اروپا (IMEC) است. تصمیم برای راهاندازی این پروژه مگا اتصال در حاشیه اجلاس G۲۰ در دهلی مطرح شد. شرکای IMEC شامل ایالات متحده، هند، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اتحادیه اروپا، فرانسه، المان و ایتالیا است. این کریدور شامل کریدور شرقی است که اقیانوس هند را به خلیجفارس متصل میکند و کریدور شمالی خلیجفارس را به اروپا متصل میکند. این کریدور شامل راهآهن و شبکه حملونقل کشتی به راهآهن مرزی خواهد بود. همچنین از بنادر اردن و اسرائیل عبور خواهد کرد. امضای IMEC را میتوان بهعنوان ظهور یک اقتصاد جدید در سراسر آسیا و اروپا که در آن قدرتهای بزرگ اقتصادی و استراتژیک عضو آن هستند، ارزیابی کرد.
بایدن این توافق را تاریخی توصیف کرد درحالیکه محمد بن سلمان آن را بهعنوان یک رویداد تحولآمیز برای منطقه و اقتصاد جهانی ستود. نتانیاهو بلافاصله پس از امضای این توافق در توییتی نوشت: اسرائیل در حال تبدیلشدن به یک تقاطع بزرگ در این کریدور اقتصادی است. این بزرگترین پروژه همکاری در تاریخ خاورمیانه است. عربستان سعودی در حال حاضر ۲۰ میلیارد دلار برای این پروژه متعهد شده است. این پروژه همچنین به عنوان یک کاتالیزور در تسریع روند جذب دیپلماتیک بین عربستان سعودی و اسرائیل دیده میشود و در صورت هرگونه تاخیر در ادغام دیپلماتیک بین دو کشور، این ادغام اقتصادی راه را برای تعمیق روابط سیاسی و دیپلماتیک هموار میکند.
در دیدار تاریخی بین ملک عبدالعزیز عربستان سعودی و روزولت در سال ۱۹۴۵ حداکثر عرضه نفت پادشاهی به بازار جهانی در ازای حفاظت ایالات متحده از سلطنت عربستان صورت گرفت. روابط ایالات متحده و عربستان سعودی شاهد فراز و نشیبهای مختلفی بوده است. هم کمک امریکا به ایران به خاطر برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و هم پاسخ ان به قیام اعراب، امریکا و عربستان سعودی، آنها را در مسیر برخورد قرار داد و از ان زمان هر دو در چندین موضوع در اهداف متقابل بوده اند. سیاست ترامپ در قبال خلیج فارس کاملاً مخالف سلف خود، اوباما بود.
اولی با عربستان سعودی همراه و با ایران خصومت داشت، درحالیکه ترامپ چنین وابستگی نسبت به سلطنت سعودی نداشت. خروج ترامپ از کاخ سفید شاهد مرحله دیگری از رکود در اوراققرضه عربستان و امریکا بود که میتواند به تمایل عربستان سعودی برای کاهش پیگیری منافع ایالات متحده در منطقه نسبت داده شود. چه آنکه نمیتوان فراموش کرد بایدن در انتخابات مقدماتی خود چندین بیانیه خشمگینانه علیه محمد بن سلمان صادر کرد و عربستان سعودی را بهخاطر قتل خاشقچی یک کشور منفور دانست.
عربستان سعودی دیگر خود را بهعنوان یک بازیگر رده دوم در سیستم بینالمللی دوشاخهای شبیه به گذشته خود تصور نمیکند. عربستان متوجه شده است که ایالات متحده در طول سالها همچنان منافع قدیمیترین متحدان خود (عربستان سعودی) را نادیده میگیرد و عدم همگرایی در منافع هر دو کشور وجود دارد. ازاینرو امروز ایالات متحده بهعنوان یک شریک امنیتی از نظر عربستان کمتر قابلاعتماد است. در چنین شرایطی به نظر میرسد عربستان با نزدیکشدن به چین درصدد ایجاد توازنی منطقی در سیاست خارجی خود است.