خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: این شبها سریال پرمخاطبی با عنوان «خانه امن» هرشب از شبکه یک سیما پخش میشود که ماجرای تقابل حافظان امنیت با داعش را نشان میدهد. شخص داعشی این سریال که «بغاض» نام دارد، یک فرد ایرانی- آلمانی است که به داعش پیوسته و در ایران مشغول به فعالیت است.
به بهانه این سریال، در چند گزارش بنا داریم به موضوع سلفی گری در اروپا بپردازیم که در بخش اول مروری خواهیم داشت بر موضوع «سلفی گری» و «سلفی گری به طور خاص در اروپا».
سلفی و سلفی گری یعنی چه؟
سلفیگری در معنای لغوی به معنی تقلید از گذشتگان، کهنه پرستی یا تقلید کورکورانه از مردگان است، اما «سلفیه» در معنای اصطلاحی آن، نام فرقهای است که به دین اسلام معتقدند، خود را پیرو سلف صالح میدانند و در اعمال، رفتار و اعتقادات خود سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (ص)، صحابه و تابعین دارند. آنان معتقدند که عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شوند که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است، یعنی عقاید اسلامی را باید از کتاب و سنت فراگرفت و علما نباید به طرح ادلهای غیر از آنچه قرآن در اختیار میگذارد، بپردازند. در اندیشه سلفیون، اسلوبهای عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و تنها نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنان حجیت دارد. به تعبیر دیگری سلفیها، اقلیت کوچکی از مسلمانان افراطی هستند که میخواهند بر اساس نخستین دوره پیدایش اسلام زندگی کنند. این تفکر بر مولفههایی همچون تاکید بر نص، مخالفت با فلسفه، حجیت صدر اسلام، تکفیرگرایی و… بنیانگذاری شده است. آنها دموکراسی غربی را نفی میکنند و قوانین شریعت را تنها شکل مشروع حکومت و جامعه میدانند. این جریان فکری گونههای مختلفی از جمله تکفیری، جهادی، تبلیغی وسیاسی دارد. از پایهگذاران تفکر سلفی میتوان به احمدبن تیمیه، ابن القیم الجوزیه، محمد بن عبدالوهاب، ابوالاعلی مودودی و سید قطب اشاره کرد.
اتفاقی که در سالهای اخیر در کشورهای اروپایی مثل فرانسه، آلمان، بلژیک و … رخ داده، رشد این گونه از طرز فکر و فرقه است و متأسفانه بسیاری از دولتهای غربی هم این جریان را با اسلام واقعی یکی میدانند و مردم را تشویق به اسلام هراسی میکنند؛ آنها بدون توجه به اینکه سلفی گری هیچ ارتباطی با اسلام واقعی ندارد در سخنرانیها و برنامه ریزی هایشان اسلام را دین خشونت و مسلمانان را تروریست مینامند در حالیکه اتفاقی که در کشورهای غربی توسط سلفیها اتفاق میافتد هیچ نسبتی با اسلام ناب محمدی ندارد.
جاناتان لارنس نویسنده و استاد دانشگاه و پژوهشگر انگلیسی در مقالهای که برای اندیشکده بروکینگز نوشته است میگوید: قدرتهای اروپایی که در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ از مهاجرت هزاران نفر استقبال کردند، اتحادیه جهان عرب را که سازمانی تأسیس شده از سوی عربستان بود، دعوت کردند که به احداث مساجد، گماردن ائمه جماعت و فراهم کردن قرآنهای رایگان بپردازد. این اقدامات همه جزئی از معامله اروپا با عربستان بر سر نفت بود. کشورهای اروپایی اغلب پیشنهادهای مطرح شده از سوی مراکش، ترکیه و الجزیره را رد میکردند. در اوایل ۲۰۰۰ عمده ائمه جماعات مراکشی در اروپا از سوی عربستان گمارده میشدند و عربستان هم اکنون نیز حامی مالی ۱۴ ائمه جماعت در فرانسه است. بنابراین جای تعجب نیست که برخی از مسلمانان اروپایی به سوی سلفی گری و وهابیت متمایل میشوند. کشورهای اروپای غربی اکنون نیز با شرایط مشابهی در مورد نقش ترکیه، مراکش و الجزیره در زندگی معنوی مسلمانان اروپایی رو به رو هستند. برخی از این کشورها در حال تکرار اشتباهی هستند که قرن گذشته مرتکب آن شدند. دولتهای اروپایی باز هم بر آنند که مرکز مذهبی را از ریشه آن قطع کنند و اجازه ندهند دولتهای خاورمیانه به اشاعه و تبلیغ برنامههای مذهبی خود بپردازند.
آنهایی که تاریخ را نمیشناسند، محکوم به تکرار آن هستند
این نویسنده و پژوهشگر اینگونه ادامه میدهد که در این یک دههای که از حوادث ۱۱ سپتامبر گذشته بسیاری از کشورها سعی کرده اند برای حفاظت از مسلمانان اروپایی و اجتناب از افتادن آنها به دام ایدئولوژی که از سوی کشورهای عرب خلیج فارس تبلیغ میشود، رابطه دولت-اسلام را رسمیت ببخشند. در همین زمینه پیشرفتهای قابل توجهی در آلمان مشاهده میشود. اما کشورهایی اروپایی در مورد تسهیل زندگی مذهبی مسلمانان یا ادغام کامل آنها در ساختار فعلی دولت- کلیسا مردد هستند. رویکرد این کشورها تحت تأثیر سو ظن آنها به خدمات مذهبی ارائه شده از سوی اکثریت کشورهای مسلمان شکل گرفته است. اگر چه منطقی است که انتظار داشته باشیم سازمانهای مذهبی مطابق با قوانین و قواعد محلی اقدام کنند، اما قطع پیوندهای آنها مخرب است. ظهور وهابی گری در بوسنی و هرزگوین مثال خوبی است که باید به آن توجه کرد. در قرن بیست و یکم، دیگر عربستان نیست که در پشت این خلاء کمین کرده بلکه داعش و یک جمعیت بزرگ است که از امکانات آنلاین استفاده میکنند و به سرعت در حال اشاعه پیامهای رادیکال هستند. قدرتهای اروپایی نمیتوانستند نتایج مداخله خود در جهان اسلام در قرن گذشته را پیش بینی کنند، اما اکنون باید بیشتر حواس خود را جمع کنند. آنهایی که تاریخ را نمیشناسند، محکوم به تکرار آن هستند.
براساس گزارشی که رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان در سال ۲۰۱۸ ارائه داد آمار سلفیها در این کشور افزایش داشته است. براساس این گزارش، بنیادگرایان اسلامی تنها گروه مسلمانان در آلمان هستند که افزایش قابلتوجهی داشتهاند. این گروه پویاترین جنبش افراطی در آلمان ارزیابی شده است و آمارها نشان میدهند که جذب افراد جدید توسط سلفیها هنوز هم جریان دارد. بر اساس گزارش نهاد فدرال حفاظت از قانون اساسی آلمان، در سپتامبر ۲۰۱۸ (شهریور)، ۱۱ هزار و ۳۰۰ نفر سلفی در آلمان وجود داشتند، این در حالی است که آمار سلفیها در ۲۰۱۷، در حدود ۱۰ هزار و ۸۰۰ نفر بوده است.
تجلی سلفی گری در عربستان سعودی
دولت بلژیک هم چندسال پیش از رشد سلفی گری در این کشور خبر داد و ابراز نگرانی کرد که شماری از مساجد بلژیک به محلی برای تبلیغ سلفی گری و اسلام به شیوه عربستان سعودی تبدیل شده اند. با بازخوانی مختصری از اندیشههای سلفی و سلفی گری در اروپا مشخص میشود که در اندیشه سلفیون، اسلوبهای عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و تنها نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برای آنان حجیت دارد. اصول اولیه اسلام نیز از نظر آنان، صرفاً ظواهر قرآن و سنت است که به دور از هر گونه تأویل و تفسیر عقلی و ضرورتاً مطابق با فهم و برداشت سلف (مسلمانان نخستین) معنا میشود؛ آن هم تنها بخشی از سلف بهصورت کاملاً گزینشی که با قرائت خشک و خشن آنها از دین همداستان باشد.
گروههای تروریستی در کشورهای اسلامی که بسیاری از آنها ریشه در القاعده دارند، در ردیف سلفیون جهادی و تکفیری قرار میگیرند و فجیعترین جنایتها توسط گروههای وابسته به این جریان در کشورهای اسلامی انجام میشود. از سوی دیگر میتوان از سلفیه حکومتی نام برد که تجلی آن در عربستان سعودی است که همیشه در راستای منافع کشورهای غربی فعالیت کرده است. گروههایی که براساس اندیشه سلفیه (بهخصوص سلفیه تکفیری و جهادی) تشکیل شدهاند بیشترین ضربهها را به جهان اسلام وارد کردهاند و در بیشتر موارد در زمین کشورهای غربی بازی کردهاند و نباید به مخالفتهای ظاهری آنها با غرب اکتفا کرد.