محمد جلیلوند
موم گفتوگوهای شکل گرفته در تاک شوها حول محور مسائلی شکل میگیرد که جنبه عمومی داشته و در عین حال وجه فان آن نیز پررنگ باشد. اتفاقی که در دو دهه اخیر شاهد نمونههای زیادی از آن در قاب کوچک تلویزیون بودهایم که گاه به یک جریان اجتماعی نیز ختم شده است. بخش دیگری از این قبیل برنامهها حالت تخصصی پیدا کرده و گفتوگوها نیز در این اتمسفر شکل گرفته و پیش میرود. به این ترتیب، هر چه دایره مخاطبان آنها تنگتر شده در مقابل محصول نهایی جذابتری تولید میشود.
«سپنج» که این روزها در حال پخش از پلتفرم فیلیمو است، یکی از تازهترین نمونهها در این باب است که از همه لحاظ با دیگر تاک شوهای تولید شده در تمامی سالهای اخیر متفاوت است. یک گفتوگومحور کلاسیک که نامی جذاب و به شدت متفاوت را بر خود نهاده که به عاریه و گذرای بودن دنیا کنایه میزند. سازندگان «سپنج» از همین جا تکلیف خود را با مخاطبان بالقوه خویش روشن کرده و یک راست سر اصل مطلب میروند. گفتوگوهایی هم که در هر قسمت شکل میگیرد، در حیطه گسترده فرهنگ قرار داشته و در عین حال به تناسب میهمان به سمت دین، فلسفه و اخلاق نیز میرود. حیطههایی سرشار از مضامین بکر و جذاب و نکات ظریف که مخاطب علاقمند به این حوزه را به سمت خود کشانده و تا دقیقه 50 هر قسمت با خود همراه میکند. در برنامههای گفتوگومحور، مجری نقشی کلیدی داشته و میتواند موفقیت یا شکست آن را یک تنه رقم بزند. علی درستکار که سابقه درخشانی در اجرای برنامههایی از این جنس در تلویزیون دارد، در «سپنج» روبروی میهمان خود نشسته و با توجه به تسلط خود بر مضامین مطروحه، گفتوگو را به شکل ظریفی هدایت میکند. درستکار در دو سه دقیقه نخست هر قسمت به خوبی موتور گفتوگو را روشن کرده و تعمدا با اندکی فاصله، میدان گفتوگو را تا حدود زیادی به میهمان خود واگذار میکند. اندک سوالاتی هم که مطرح میکند، هوشمندانه بوده و میهمان خود را به شوق بیشتر برای امتداد دادن به بحث وادار میکند.
در هر قسمت از «سپنج»، با توجه به حوزه فعالیت میهمان برنامه، اتاق فکر برنامه سناریویی را تدارک دیده و در اختیار درستکار به عنوان گرداننده کار قرار میدهد که بخش مهمی از موفقیت «سپنج» از آن نشات میگیرد. در قسمت نخست، فاضل نظری به عنوان شاعری سرشناس روبروی درستکار نشسته و گفتوگو نیز حول محور فرهنگ، زندگی و انسان شکل میگیرد. گفتوگویی جذاب که لحظات درخشانی داشته و نگاه شاعرانه نظری هم آن را غنیتر کرده است. در قسمت بعدی، سیدمهدی شجاعی حضور پیدا کرده که با توجه به جامع الاطراف بودن وی کیفیت فوقالعادهای هم پیدا کرده است. وجه پژوهشگر شجاعی به تکههایی از این گفتوگو عمق ویژهای بخشیده که کاملا با مفهوم «سپنج» همخوانی داشته و برای دوستداران عرصه فرهنگ و فلسفه قابلیت چندبار دیده شدن را دارد. نکتهای که در تمامی قسمتهای سپنج به چشم آمده و خود را به رخ میکشد، آرامش دلنشین حاکم بر آن است که در آن از چالشهای متداول دوری شده است. اما شاه بیت «سپنج»، گفتوگوی درستکار با علی نصیریان است که میتواند مخاطبان عامتری هم داشته باشد. تاکید نصیریان روی اخلاق حرفهای و جدی گرفتن کار، نقطه طلایی این گفتوگو است که میتواند برای علاقمندان بازیگری یک کلاس درس تمام عیار باشد. همچنین آواز خواندن علی نصیریان نیز دیگر نکته غافلگیرکننده آن به حساب میآید.
«سپنج» برخلاف تاک شوها دکور ساده و متفاوتی دارد که فضای اطراف آن کاملا تاریک بوده و مجری و میهمان در مرکز آن روی مبلی ساده نشستهاند. نقطه طلایی این بخش، حضور فرشی با قدمتی نزدیک به دویست سال است که سه تکه بوده و علی درستکار در هر قسمت اشارهای ظریف به آن و تاریخچهاش می کند. به عنوان نمادی از تاریخ، فرهنگ و هنر این مملکت که زینت بخش گفتوگوهایی از همین جنس شده است. «سپنج» به لحاظ کارگردانی فنی نیز سروشکل خوبی داشته و تعدد دوربینها هم دست کارگردان را برای ریتم بخشیدن به آن و جلوگیری از نماهای تکراری باز گذشته است.