امر دشوار تایید این سقوط آزاد روشنفکری ما نیست که طی۴۵سال به هم خطی وهمسنخی امروزی بااسرائیل ختم شده است، تعدادی هر چند انگشتشمار متفکر منصفتر و منتقد روشنفکری شبه مدرن که خود مدرن و گاه چپ هستند با شور و برهانهای صحیح این امر را گواهی میدهند و تجلیل میکنند.
برای یک انسان مومن با اسلام و پیرو عقل نوری و راه روشن خاندان وحی و عصمت علمیشان، تایید این سقوط طولانیمدت یا ریشه و علت مزمن بیماری خودباختگی روشنفکری ایرانی کافی نیست، نگاه و معرفت متعال به این امر و توصیف درست ریشههای این سقوط مهم است. زیرا اگر خودرها از سیطره عقل مدرن ودستگاه فکری ناگسسته از حقیقت ناب و اسیر عقل و معرفت سرگشته انسان بریده از هستیشناسی حق ودرعصیان فکری انسان خودپرست تحلیل کنی، دیریازود به تقابل با حق وهمه سقوط حاصل از آن درشکل دیگر و گاه فجیعتر ازروشنفکری برده فرعونیان و استکبار کنونی دچار خواهی شد و چنان که گمراهی و ناحقی و جنایت روشنفکری مدرن گستردهتر از جهالت کافران ۲۰۰ سال پیش است.
عفونت تفکر روشنفکری
در اصل در این نوشته هدفم روشن کردن اشتباهات این روشنفکری شریفتر و منصفتر و نامحارب با جمهوری اسلامی است تا به سرنوشت محاربه روشنفکری غربزده دچار نشوند که ریشه این سقوط حذف تسلیم به حق ناب و مطلق و امید به آن و پیروی از وحی و عقل الهی بود. این دلسوزی و خیرخواهی از سر دوستی است. همان شیطان تلقین میکند این مسائل عالم غیب را کنار بگذار، حالا به همین واقعیت مادی جهان بپردازیم! و این همان اغوای بزرگ است. ضمنا ندیدن خطای این متفکران منصفتر فلسفه و سیاست، دامگاهی میشود برای انبوه جوانان انقلابی و سیاسی که به جای استواری به اصل حقیقت و ایمان به آن و تزکیه جان و تفکر و اخلاق خود در صراط مستقیم و با ولایت الهی انسان کامل، اسیر ریشه پوچ نگرشی شرکآلود شوند که جز سرگشتگی و اسارت پیچیدهتر شیطان ثمری ندارد.
کسانی، چون آقایان بیژن عبدالکریمی و اعوان یا عریان چپ اسیر شبکه مدرنیته، چون آقای علیزاده و دوستان انقلابی و چپشان باید در تفکر به معرفت هستیشناسی و بنیانهای هستی خود و اشتباه در فهم هستی و تزکیه جان و رهایی از نفس عاصی انسان حساس باشند و بدانند رها کردن مقام علمالیقین و بالاتر عینالیقین قرآنی و فرو رفتن در اغوای عقل مردن و خود فراموشی و جهل پندار احاطه عقلیشان به عینیت هستی و احاطه به ا... وحق مطلق و گسست از عطریات و وحی و رد و نشانه و آیات که عقل فرامدرن و نوری و ایمان قلبی که سر کل روشنفکری مدرن و بهویژه عفونت تفکر روشنفکری ایرانی آورد. همان بلای گسستی را از حق که شاهدیم.
زیباشناسی و پوسته مصرفی علوم غرب
به هر حال درک سقوط آزاد کنونی روشنفکری ایرانی، یعنی از کف رفتگی و بی همه چیزی محصول فهم آشکار شدن سرشت بیهویت یک جریان مقلد است که روزی از ایام زندگی ایرانی در دوران فروپاشی قجری، با دم و سحر تقلید از روشنفکری اروپایی زاده شد و هرگز به ساحت مستقل تفکر حقیقی و آزاد از قید قدرت شیطانی مدرن دست نیافت و آنکه از آغاز همیشه گونه از تولیدات مدرن را تغذیه مصرف کرد و تابع تفکر نیچریه و لیبرالیته و سوسیالیته آن به راست و چپ و فراماسونری و بلشویسم غلتید و تا سرحد سجده بر قبله قدرت انگلیس و شوروی پیش رفت و ندای سراپا غربی شدن و سرخ و زرد شدن سر داد و در شریفترین احوال مترجم ناتوان از تفکر اصیل و مستقل شد و خود را گم کرد هیچ اشرافی به منابع فطری و الهی هدایت الهی در محیط هستی خود نیافت.
بیگانه با قرآن و معارف قرآن و ذخایر عظیم تلاش نخبهترین انسانها و عالمان ربانی و اهل معرفت به تخیل و اوهام و افکار بیگانه و بیریشه در خود پیوست و اندیشه اجتماعی، فلسفه، هنر، اقتصاد، سیاست، اندیشه اخلاقی و تمدنی بیگانه را ترویج کرد و حامل کور دستاوردهای جهان خودباخته و انسان وهم زده خود بنیان گشت و نشان اغتشاشانگیز لیبرالیسم، مارکسیسم، لنینیسم، مائوئیسم، چهگواریسم، کاستروئیسم و. جامعهشناسی و روانشناسی و انسانشناسی و زیباشناسی و پوسته مصرفی علوم غرب را به سینه زد و اگر در علوم ریاضی و تجربی درخشید، دریغ آن بود که در نظام پیرامونی حتی اجازه تحقیق و کاربرد دانشی را نداشت که مترجم آن بود و استعداد و نبوغ خدادادیش را یا برای تربیت دانشجوی مصرفگرا یا دانشمندی مزدور در کشور جنایتپیشه ارباب باید صرف میکرد و انگشتشمار دانشمندان اسیر، چون شهید چمران توانستند از دام شیطان بگریزند و تن به ابزارشدگی و اسارت مغز و علم خدادادی خود در خدمت فرعون و نظام قدرت استکباری ندهند.
روشنفکری در چنبره اغوا و وانموده
اما در علوم انسانی همین قدر استقلال از قید اربابان قدرت وجود نداشته، زیرا این دانش ماهوی با روح کافرانه و ضد توحیدی و وهم استقلال انسان از حق مطلق و درعصیان علیه عالم غیب و در سرگشتگی عقل مدرن و نقد مدرن از معرفت و ایمان الهی شکل گرفته بود و کارش فرض پایان و مرگ دین و امر دینی در اجتماع و اداره اجتماع بود. روشنفکری هزار بار بیشتر در چنبره اغوا و وانموده اسیر بود، زیرا تا زمانی که مصرف کننده روشنفکری غرب بود، ظاهرا عقلی انتقادی علیه استعمار داشت، زیرا دستگاه ضدیت با غرب و چپگرایی هم عقل مدرن و جهان غربی و گسسته از حق متعال به او تزریق میکرد و با این دستگاه او از باطل نمیرهید و ابدالدهر در اسارت شیطان کفر با نقابهای گوناگون ایدئولوژیک باقی میماند و در جهل هستیشناسانه مضمحل میشد و کارش آخر یا در این گمگشتگی انقلابی با مرگ و قتلش به پایان میرسید یا با پشیمانی از مبارزه به پوچی ختم میگشت.
امروز به پیرو قدرت سلطه و جور جهانی بدل شده وازاربابان سرمایهداری وحشی بینالمللی تبعیت میکند و گوش بهفرمان و چشم بهدهان و نوکر آنهاست. طمطراق لفاظی سیاسی وحتی شبه فلسفی و زبان عاریهای هیچ گرا و سیاه بازیهایش و واروگوییهای شبه روشنفکرانهاش دیگر نمیتواند چهره وتوحش این روشنفکری بی چیز و ترا ریخته را بپوشاند. اوحالا پرورده شده که نقش پنهان دیروزش را امروز عریان بازی کند وآن خیانت آشکار به موجودیت وهویت مستقل ملت مسلمان و ارزشهای بومی ملی خویش است به سود طرح درندگی و سیطرهجویی جنونبار وخشونتکارغرب. دیروز بانقاب چپ این خدمت به الحاد، شوروی و سپس کلا جهانبینی خواست صورت میگرفت وماهیت هولناک نقش روشنفکری غربگرا نهان بودوفقط متفکران آزاده، چون آلاحمد وآدمهای خاص اهل معرفت دینی پیشاپیش همه عالمان ربانی وانقلابی ازاین حقیقت حرف میزدند. امروز این عروسک خیمه شب بازی نقاب برداشته وبابیشعوری محض ادای عدالتخواهی تازمان پیروزی انقلاب اسلامی را رهاکرده وطبق منافع شیطان بزرگ علنابه خود فروشی مبتذل تاحدتبعیت ازبوقهای تبلیغاتی سرمایهداری جهانی، چون بیبیسی و ایران اینترنشنال پرداختهاست.
چپ انقلابی یا متفکر فلسفی
درمیان انواع روشنفکری غربگرا وشرقگرا خودباخته امروزیک جریان بس اندک شماراست که باتفکر وتعمق درقلمرو رویدادهای جامعه ایرانی در بستر حیات جهانی، حدودا منصفانه توان اندیشیدن دارد، کسانی که چپ انقلابی یا متفکر فلسفی مستقل و مدرن هستند. سرنوشت روشنفکری خداستیز یا التقاطی ایرانی باید برای اینان درس بزرگی باشد. شاید در گستره بزرگی از بحث نشانههای تاریخی وسیاسی وفکری سقوط روشنفکری هم سنخ شده با اسرائیل یا ظهور این همین خط ماهوی مومنان انقلابی با این متفکران پرشور مشترک باشنداماندیدن خطای حیاتی وریشهای اینان، بیش ازهرکسی خود آنان رادرمعرض تباهی فردایی و ریشهای قرارمیدهد.