در ابتدای مراسم، عباس یاری، منتقد و نویسنده سینمایی، با بیان اینکه علیرغم تمامی بحرانهای سینمای ایران و ترکهایی که به بدنه خانه سینما خورده، همچنان چراغ این خانه روشن است ادامه داد: این کشتی در مقابل توفانهای مختلف ایستادگی کرده است. او با آرزوی سلامتی برای بهرام بیضایی و با بیان اینکه کاش این مراسم در زمان حیات پوراحمد برگزار میشد، گفت: معمولا ما بعد از مدتی زاری، این افراد را فراموش میکنیم و برگزاری چنین مراسمهایی نشان میدهد میخواهیم بگوییم هنرمند رفتنی نیست و ماندنی است.
این منتقد با بیان اینکه «در دوران هیس هستیم»، گفت: کوچکترین عکس، مطلب و کلمهای از جانب هنرمند واکنش گروهی را در فضای مجازی به همراه دارد و آنها شروع به توهین میکنند و یادشان میرود که این فرد «قصههای مجید» را ساخته و با دیدنش کیف کردهاند و حالشان خوب شده است. پوراحمد از فیلمسازانی بود که در آثارش به بچهها و قومیتها توجه داشت، اگر شخصیتی را از کرمان به اصفهان میبرد، او را به رنگ و بوی منطقه درمیآورد و این موضوع اتفاقی نبود بلکه مطالعه میکرد و تلاش داشت بهاصطلاح گزک دست کسی ندهد.
او به جای خالی علیرضا داوودنژاد، از دوستان نزدیک کیومرث پوراحمد، در این مراسم اشاره کرد و گفت: پوراحمد دغدغه داشت، سینمای ایران برایش مهم بود، درباره کسی مطلب ناجور ننوشت، پشت کسی ناجور نمیگفت. هرگز برای فیلمهای خودش نمیگفت که هوای ما را داشته باشد برعکس تنها کسی بود که میگفت «من رو بچلونید» اما خودش این کار را نمیکرد، در انتشار مطالبش سختگیر بود و نمیخواست کلمهای تغییر کند و اگر عکسی مورد پسندش نبود، گله میکرد.
یاری در بخش دیگری از سخنان خود به واکنشها به آخرین فیلم پوراحمد در جشنواره فیلم فجر اشاره کرد و گفت: آخرین فیلم پوراحمد برایش تجربه دردناکی بود، در گوشهگوشه سالن هنگام نمایش فیلم او را هو میکردند. این کار زشتی است و این اتفاق در هیچ جشنوارهای نمیافتد. اگر کسی از فیلم خوشش نیاید آرام از سالن خارج میشود. ابوالحسن داوودی، فیلمساز، نیز در سخنانی گفت: مهمترین کارهای پوراحمد در حوزه سینمای کودک است، او شخصیتهایی خلق کرد که برای همیشه میمانند. پوراحمد در این زمینه بیشتر متکی به کودک درون بود تا تکنیک و دانش سینمایی.
داوودی سپس درباره تجربه حضور فیلمهای پوراحمد در جشنواره فیلم کودک یادآور شد: فیلم «شکار خاموش» پوراحمد مورد کملطفی قرار گرفت ولی اگر مورد توجه بود ژانر جدید و ماندگاری در فیلم کودک ایجاد میشد. یا فیلم «شرم» پوراحمد که به بخش بینالملل راه یافته بود اما چون مضمون فیلم موضوعی خاص فرهنگ ایرانی یعنی رودربایستی بود، باعث شد داوران موضوع فیلم را متوجه نشوند و فیلم مورد توجه قرار نگیرد. داوودی گفت: پوراحمد در این سالها با تنگ شدن فضا روحیهاش خوب نبود و از رسیدن به فضای ایدهآل ناامید شده بود اما هیچ باورم نمیشد این اتفاق بیفتد و برایم قابلهضم نبوده و نیست.
محسن امیریوسفی، رئیس کانون کارگردانان سینمای ایران، نیز در سخنانی گفت: پوراحمد کودک درون جسوری داشت و جسارتش بیش از همنسلان خود و نسل ما بود. در صحبتها، واکنشها و کنشگریاش این کودک درون و جسور حضور داشت و او را زنده نگه میداشت. ایده «خواب تلخ» من از «قصههای مجید» او بود؛ قسمتی که موضوع انشای شغل مورد علاقه مجید بود و او «مردهشور» را مهمترین شغل میدانست و معلم برخورد تندی با او داشت. اتفاقا من هم مانند مجید با مادربزرگم زندگی میکردم. به نظرم «قصههای مجید» با فرهنگ و هنر کشورمان گره خورده و کاش ادامه پیدا میکرد.
این کارگردان با بیان اینکه جای خالی پوراحمد را نمیتوان پر کرد، ادامه داد: ای کاش او میماند. اگر بود ایدههای جدید و نگاه جدیدی داشت. او در سالهای پایانی عمرش مورد بیمهری قرار گرفت و گاه فکر میکنم اگر برخورد بهتری با او میشد، دچار چنین فرجامی نمیشد. پوراحمد عصیانگری و تندی خاص خودش داشت اما حساس بود؛ شاید کارگردانهایی شرایط را تحمل کنند اما پوراحمد مثل برخی سینماگران پوستکلفت نبود و حساسیتش بیشتر بود. آسیبهای چند سال اخیر باعث شده همه ما در پوسته خودمان برویم و زندگی لاکپشتی داشته باشیم.
عباس یاری گفت: پوراحمد بارها گفته «دلخوشی از کودکیام نداشتم و آزار دیدم» و شاید این موضوع را به شکل دیگری در فیلمهایش به نمایش گذاشت و بیشتر فیلمهایش درباره کودکان و رابطه آنها با خانواده است. او به جای اینکه انتقام بگیرد، فشارهای روحی را که به بچهها وارد میشود، نشان میدهد. «قصههای مجید» را بهترین کار او میدانم.
ابوالحسن داوودی نیز گفت: «قصههای مجید» علاوه بر اینکه در سینما تاثیرگذار است، در شناخت جامعه ایرانی تاثیرگذار است؛ این سریال تصویر جامعی از یک دوران اجتماعی ایران میدهد. صحنههایی در این فیلم دیدم که تصویر ایرانی ناب است و بهکرات در این مجموعه رفتار ایرانی را دیدم یا فیلم «شرم» او. کیومرث پور احمد در این زمینه از جهاتی شبیه مرحوم علی حاتمی بود. بخش عمدهای از ساختار فیلم علی حاتمی از ذهن خودش میآمد اما چیزی که کیومرث عرضه میکرد از تجربه و تخیلش بود، ساختگی نبود و پایه فرهنگ زندگی ایرانی بود، فرهنگ دانشگاهی نبود. مهمترین میراثش «قصههای مجید» بود و با این فیلم دینی به گردن ایران و مدیران فرهنگی چهار و اندی دهه دارد.
امیریوسفی گفت: همانطور که بهدرستی اشاره شد «قصههای مجید» با نگاه ایرانیای که دارد، پوراحمد را به علی حاتمی معاصر ما تبدیل میکند؛ این سریال با سریالهای همزمان خود تفاوت داشت. پوراحمد سینمای کودک را تجربه کرد و در میان همنسلانش در این زمینه جسارت داشت. حیف شد. کاش میماند و کاش فروردین نحس برای پوراحمد پیش نمیآمد. البته تا زمانی که سینما زنده است، پوراحمد میماند و هنر اصیل به هنرمند بهویژه هنرمندی که با فرهنگ متصل است، عمر جاودانی میدهد. علیرغم نامهربانیهایی که دید «قصههای مجید» برای ماندگار شدنش کافی است و قسمتی از زندگی ما ایرانیهاست.
مازیار فکریارشاد نیز گفت: پوراحمد پرچمدار سینمای کودک بود؛ سینمایی که در دهه ۱۳۶۰پوراحمد سعی میکرد آن را از به حاشیه رفتن دور نگه دارد. هرچند این سینما بعدها به سمت خوبی نرفت. پوراحمد فیلمساز شاخص و برجستهای بود و «قصههای مجید» او توانست برای نسلهای مختلف جذاب و خاطرهساز باشد. بارها گفتهاند و خودش نیز گفته است که خیلی سخت میتوانست فیلم بسازد. حتی برای ساخت فیلم، پیانوی خود را فروخته بود. در این مورد میتوان او را با امیر نادری مقایسه کرد که در این راه سختیهای زیادی کشید و رنج برد.