شمال نیوز / کوروش غفاری چراتی-روزنامه نگار : بی تردید یکی از مهمترین الزامات توسعه یافتگی در هر سرزمین ، بکارگیری مدیران متخصص ،کارآمد و با برنامه در دستگاههای اجرایی است.نگاهی به روند عزل و نصب مدیران در مازندران از استاندار گرفته تا معاونین ستادی و مدیران کل دستگاههای اجرایی و فرمانداران نشان می دهد در اغلب موارد شایسته سالاری قربانی روابط سیاسی شده است.
بررسی ها نشان می دهد در بسیاری از انتصابهای مدیران ،افراد مزبور هیچگونه برنامه ای برای تصدی مسئولیت و مدیریت مناصب اداری ارائه نمی کنند و هیچ درک درستی از جایگاهی که در آن حضور می یابند ندارند.در حالیکه بر مبنای الفبای مدیریت ، نخستین گام برای تصدی مسئولیت در یک سازمان، شاخت عمق مسائل سازمانی ،ارائه برنامه راهبردی و ترسیم چشم انداز آینده است.
بطورکلی اختصاص کمترین طرح های ملی و پروژه های عمرانی مولد و راهبردی به این استان، عدم پایه گذاری صنعت به بهانه واهی حفظ محیط زیست در طول سالهای گذشته، استمرار بحران دیرینه زباله ، تغییر کاربری اراضی مرغوب زراعی به بهانه توسعه گردشگری، نابسامانی ناامیدکننده در مدیریت اقتصادی استان بویژه در بخش کشاورزی و گردشگري که بستر و اساس اقتصاد مازندران را تشکیل می دهد،فقدان راههای مواصلاتی مناسب با ترافیک شهری و بین شهری، هرج و مرج و نابسامانی در سیستم بازار و گرفتار آمدن تولید کنندگان محصولات زراعی و باغی در چنگال دلالها و واسطه ها ،فقدان صنایع تبدیلی و نبود نظام قیمت گذاری مطمئن و قابل اجرا به خصوص در زیربخشهای کشاورزی و همچنین استیلای روابط بر ضوابط در نظام اداری و وجود معضل بزرگ بیکاری با نرخی فزاینده كه بسیاری از جوانان را در دام خود گرفتار کرده از نشانه های ابتلای مازندران به سرطان مدیریتی است که ساکنان استان بواسطه حضور آدمهای کم سواد و بی تجربه بر کرسی های مهم مدیریت با آن دست و پنجه نرم می کنند.
درهمين راستا بايد گفت؛ اراضی زیبای ساحلی که می تواند بستر نوینی برای شکوفا یی اقتصاد استان باشد، آن چنان به تصرف اشخاص حقیقی و حقوقی و شرکتهای دولتی درآمده که از نوار 400 کیلومتريآن ، چیزی برای اجرای پروژه های عمومی باقی نمانده است! ساحلی که هر کیلومتر آن قابليت ایجاد اشتغال مستقيم برای هزار جوان جویای کار را دارا مي باشد.
جنگل کماکان در حال نابودی است و مراتع روز به روز برهنه و عریان تر می شود. هنوز بحران آب به علت عدم وجود زيرساختهاي ذخيره سازي و انتقال، ساکنان مازندران بویژه کشاورزان را آزار می دهد و خشکسالی چون عفریتی هلاک کننده زمین و زمان را تهدید می کند.
ازسوی دیگر باید گفت؛ با وجود اعلام مازندران بعنوان قطب کشاورزی، وضعیت امروز استان به جایی رسیده است که به جرات می توان گفت در این استان وزن مسائل و مشکلات کشاورزی سنگين تر از تولیدات آن است! و این دقیقا بدان معناست که برنامه ریزان و تصمیم سازاني كه در طول سالیان گذشته با تصمیمات غیر اصولی خود توسعه صنعتی را از مازندران گرفتند و بر توسعه کشاورزی تاکید نمودند حتی در زمینه کشاورزی هم به تعهدات خود عمل ننموده اند که دپوی هزاران تن برنج تولیدی کشاورزان استان در انبارها و شالیکوبی ها که هیچ گونه خریداری برای آن نیست نمونه بارز این ناکارآمدی غم انگیز است.
واقعیت این است درسالهای اخیر رکود و پسرفتی که دراستان مازندران روی داده بیش از هرعامل بازدارنده و محدود کننده ای، متاثر از حضور مدیران بی تخصص ، کم سواد و بی برنامه بوده است. در حالیکه براساس همه رهیافتهای علمی ، بدون برنامه اجرایی که مبتنی برظرفیتهای موجود و آینده نگری علمی باشد هیچ تحول مثبتی را در مسیر توسعه نمی توان متصور بود.
نگاهی به عملکرد و کارنامه مدیران دستگاههای اجرایی در مازندران نشان می دهد «حرف درمانی » مهمترین تدبیر اکثر مسئولان ، مدیران و نمایندگان استان در سالهای اخیر بوده است .تکرار اظهارات پوپولیستی در کنار موج سواری رسانه ای مهمترین نمادهای حضور آدمهای کوچک در صندلی های بزرگ مدیریت در مازندران بوده است.
آنچه این افراد باید بدانند آن است که در روزهای وفور نقدینگی و عدم محدودیت مالی، دستفروش روبروی استانداری هم می تواند مدیریت کند ، هنر مدیریت باید درشرایط سخت و روزهای بحرانی به منصه ظهور برسد. فرآیندی که متاسفانه در مازندران کمتر شاهد آن هستیم و اغلب مدیران به بهانه کمبود اعتبارات و مسائل تحریم سعی دارند از فشار افکار عمومی شانه خالی کنند و از توقعات مشروع شهروندان بکاهند.
با توجه به مفروضات فوق باید تاکید کرد ؛ «سرطان مدیران ناکارآمد » در مازندران بسیار مزمن شده است و برای ریشه کن کردن این بیماری مهلک، باید اقدامات درمانی اساسی در دستور کار قرار گیرد که شایسته سالاری نخستین گام است.