قاضی براور سپس آرزوهای سیاسی انتخاباتی خود را کنار گذاشت، در پایتخت کشور ماند و بین فعالیت عملی حقوقی و خدمات عمومی جابهجا شد. او دو بار دیگر به شراکت وایتاند کیس پذیرفته شد، دفتر این شرکت را در واشنگتن دی سی افتتاح کرد و در نهایت پیش از پیوستن به چمبرز توونتی اسکس در لندن، وارد عرصه داوری بینالمللی شد. قاضی براور چهل سال بهعنوان قاضی دیوان داوری ایران و ایالات متحده در لاهه خدمت کرده است؛ نقشی که بهطور موقت با زمان خدمتش در کاخ سفید بهعنوان معاون ویژه مشاور رئیسجمهور با رتبه معاون وزیر قطع شده بود. او همچنین پراستفادهترین قاضی آمریکایی است که بهعنوان قاضی موقت دیوان بینالمللی دادگستری منصوب شده است. قاضی براور جوایز متعددی دریافت کرده است؛ از جمله بالاترین افتخار جامعه آمریکایی حقوق بینالملل، مدال منلی او.هادسون، به خاطر «کمکهای برجسته به علم و دستاوردهایی در حقوق بینالملل.» کتاب مهم قاضی براور، «دیوان داوری ایران و ایالات متحده» که اکنون او در حال آمادهسازی ویرایش دوم آن است، جایزه شایستگی از جامعه آمریکایی حقوق بینالملل بهعنوان یک اثر برجسته دریافت کرده است. قاضی براور در منطقه واشنگتن دیسی زندگی میکند؛ جایی که بهعنوان استاد ممتاز تحقیق در حقوق در دانشگاه جورج واشنگتن خدمت کرده است. او همچنان بهعنوان مشاور برای دانشجویان دکترای حقوق در این دانشگاه فعالیت دارد. «دنیایاقتصاد» از امروز، هر هفته شنبه و دوشنبه، بخشی از کتاب « قضاوت درباره ایران» را به نظر مخاطبان خود میرساند.
انتشار متن فارسی کتاب برآور را با پیشگفتاری که جوان دونوگیو، رئیس دیوان بینالمللی دادگستری - لاهه، بر آن نوشته است، آغاز میکنیم.
در این کتاب، قاضی چارلز براور داستان شغلی خود را که بیش از ۶۰سال به طول انجامیده است، به اشتراک گذاشته و روند حل و فصل اختلافات بینالمللی را در همین مدت ترسیم کرده است. تجربیات شخصی او به خوانندگان درکی از تحولات گذشته میدهد و مطالبی برای تامل درباره آینده فراهم میکند.
قاضی براور در خاطرات خود فاش کرده که هنگام تحصیل در دانشکده حقوق هاروارد، تنها در یک درس حقوق بینالملل شرکت کرده است. او توضیح داده که امیدوار بود پس از فارغالتحصیلی در سال۱۹۶۱، موقعیتی بهعنوان وکیل در یک دفتر حقوقی در والاستریت پیدا کند و فکر میکرد که داشتن رزومهای پر از دروس انتخابی حقوق بینالملل ممکن است شانس او را برای چنین فرصتی کاهش دهد.
این استدلال در سال۱۹۶۱ کاملا درست بود. در آن سال، دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) تنها یک حکم صادر کرد؛ کل تالیفات آن، شامل دستورالعملهای اجرایی، تنها ۶۵صفحه را شامل میشد. کنوانسیون حل و فصل اختلافات سرمایهگذاری بین دولتها و اتباع سایر کشورها
(کنوانسیون ICSID) که در نهایت مکانیزمی برای حل اختلافات بین یک دولت و سرمایهگذار خارجی را برقرار میکرد، تا سال۱۹۶۵ برای امضا مفتوح نشد. دفاتر حقوقی که در حال بررسی درخواستها از فارغ التحصیلان دوره ۱۹۶۱ بودند، ارزش چندانی در تخصص دانشجویی در حقوق بینالملل یا حل و فصل اختلافات بینالمللی نمیدیدند.
بیست سال بعد، زمانی که من در سال۱۹۸۱ از دانشکده حقوق فارغالتحصیل شدم، شرایط چندان متفاوت نبود. در آن سال، تنها ۵۳صفحه برای ثبت کارهای یکساله دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) نیاز بود. کنوانسیون ICSID از ۱۵سال قبل به اجرا درآمده بود؛ اما تنها سه جایزه توسط دادگاههای ICSID صادر شده بود. با این حال، برخلاف قاضی براور، من درباره چشماندازهای شغلی در حقوق بینالملل عمومی خوشبین بودم و در هر کلاس مرتبطی که توسط دانشکده حقوقم ارائه میشد، ثبتنام کردم. وقتی متوجه شدم که کارهایی که دفاتر حقوقی بهعنوان «بینالمللی» توصیف میکردند، عمدتا مربوط به معاملات تجاری فراملی بود، ناامید شدم. به جز در دانشگاهها، تعداد اندکی شغل در حقوق بینالملل عمومی تقریبا بهطور انحصاری در وزارتخانههای خارجی و سازمانهای بینالمللی یافت میشد. در ژانویه ۱۹۸۱، من و همکلاسیهایم در دانشکده حقوق، در کافهتریای سالن بوآلت (دانشگاه کالیفرنیا، برکلی) دور یک تلویزیون کوچک جمع شدیم تا آزادی گروگانهای آمریکایی پس از ۴۴۴ روز اسارت در ایران را تماشا کنیم که نتیجه توافقات الجزایر بود. ما کمتر به این موضوع توجه کردیم که توافقات الجزایر همچنین دادگاهی را برای حل و فصل برخی اختلافات بین ایران و ایالات متحده و همچنین ادعاهای اتباع یکی از این دولتها علیه دیگری تاسیس کرد.
با این حال، طی چند سال مشخص شد که دیوان دعاوی ایران و ایالات متحده (IUSCT) بهعنوان یک انجمن مهم ظهور خواهد کرد که نه تنها برای دو دولت و اتباع آنها، بلکه برای توسعه حقوق بینالملل و حل و فصل اختلافات نیز مهم است. خروجیهای دیوان از نظر حجم و دامنه قابل توجه بوده است. برای مثال، همانطور که قاضی براور در سال۱۹۹۰ هنگام ارائه یک دوره در آکادمی حقوق بینالملل در لاهه بیان کرد، دیوان به مسائل مهمی از حقوق بینالملل عمومی پرداخته است؛ مانند اخراج بیگانگان و مصادره اموال. چون آیین دادرسی دیوان بر اساس قوانین داوری رایج کمیسیون سازمان ملل متحد در حوزه تجارت بینالملل شکل گرفته و آرای آن به صورت عمومی قابل دسترسی است، رویکردهای دیوان درباره مسائل رویهای بهعنوان نمونههای بارزی از چگونگی عملکرد قوانین داوری در عمل شناخته میشوند. قاضی براور در طول دوران حرفهای طولانی خود بهعنوان منبعی معتبر از دانش درباره رویههای داوری و حقوق اساسی شناخته شده است. او بهعنوان داور در بسیاری از پروندههایی که تحت قوانین UNCITRAL و سایر قوانین داوری، چه در داوریهای تجاری و چه در موارد بین سرمایهگذار و دولت، اداره شدهاند، خدمت کرده است. قاضی براور در سال۱۹۸۴ به عضویت دیوان داوری ایران و ایالات متحده (IUSCT) درآمد، پیش از آن بهعنوان عضو جایگزین این دیوان خدمت کرده بود. همان سال در لاهه، تحول مهمی در حل و فصل اختلافات بینالمللی رخ داد. نیکاراگوئه علیه ایالات متحده در دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) شکایت کرد که منجر به صدور حکم در سال۱۹۸۶ شد که در آن اکثر ادعاهای نیکاراگوئه تایید شد. درحالیکه برخی از نظردهندگان ممکن است تاثیر این پرونده خاص بر رشد بعدی دستور کار دیوان را اغراقآمیز بدانند، موفقیت نیکاراگوئه قطعا به بسیاری از کشورها یادآوری کرد که حل اختلافات در ICJ امکانپذیر است.
حضور قاضی براور در لاهه در سال۱۹۸۴ به او این امکان را داد که در جلسات دادرسی شفاهی پرونده نیکاراگوئه علیه ایالات متحده در همان سال شرکت کند. حضور او در دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) نهایتا فراتر از نقش یک ناظر آگاه رفت. همانطور که در خاطراتش توصیف شده است، در دهه اخیر، او بهعنوان قاضی موقت در سه پرونده ICJ منصوب شد و همگام با اعضای انتخابی دیوان شرکت کرد تا اینکه به این نتیجه رسید که هشتادوهفتمین سالروز تولدش، زمان مناسبی برای کنارهگیری از آن سمت است. مسیر حرفهای قاضی براور نشان میدهد که حوزه حل و فصل اختلافات بینالمللی بهطور فزایندهای غنی و پویا است. با این پویایی، عدم قطعیتی درباره آینده نیز بهوجود میآید. در ارتباط با حل و فصل اختلافات بین سرمایهگذار و دولت، گاهی به «بازگشت به عقب» اشاره میشود؛ یعنی تردیدهایی درباره این شکل از حل اختلاف که در زمینههای مختلف بیان شده است. تغییرات و بهبودهای بالقوه در حل و فصل اختلافات بین سرمایهگذار و دولت بهطور فعال مورد بحث قرار میگیرد و ما میتوانیم شاهد برخی تکاملها در این مکانیزم باشیم.
همچنین میتوان ابرهایی را بر فراز حلوفصل اختلافات بین دولتها مشاهده کرد که با وقایعی مانند مشکلات جاری که بدنه تجدیدنظر سازمان تجارت جهانی با آن روبهرو است، نشان داده شده است. همچنین گاهی اوقات از سوی خوانندگان امتناع از شرکت در جلسات دادرسی در دادگاهها و مجامع بینالمللی، از جمله دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) دیده شده است. از آنجا که ICJ ارگان قضایی اصلی سازمان ملل متحد است، چالشهای گستردهای که این سازمان با آن مواجه است نیز میتواند نقش دادگاه را تضعیف کند.
دانشجویان حقوق باید چه درسهایی از وضعیت کنونی حل و فصل اختلافات بینالمللی بگیرند؟ یک دانشجو ممکن است بپرسد: «اگر دولتها به داوری و قضاوت بینالمللی بیاعتماد شوند و این حوزه همزمان با شروع کار من کوچک شود، چه کنم؟» من اطمینان دارم که قاضی براور که بهعنوان یک راهنمای پرانرژی برای همکاران جوانتر شناخته میشود، به دانشجویان توصیه خواهد کرد که از دورههای حقوق بینالملل فرار نکنند، مانند چارلی براور جوان. به جای آن، آنها باید دروس اختیاری حقوق بینالملل و فرآیندهای داوری را انتخاب کنند. با مشارکت فعال و مستمر در این زمینه، وکلای جوان امروزی قادر خواهند بود آینده حل و فصل اختلافات بینالمللی را شکل دهند. خاطرات حرفهای قاضی براور باید آنها را به انجام همین کار تشویق کند.
کتاب «قضاوت درباره ایران» نوشته قاضی براور، به هدف اعلامشده خود دست یافته است: داستانی جذاب از دوران حرفهای یک وکیل بینالمللی بسیار محترم را روایت میکند و در این فرآیند، با ظرافت، سیستم معاصر حل و فصل اختلافات بینالمللی ما را تشریح کرده و از آن و دفاع میکند.
شان دی.مورفی، استاد حقوق بینالملل منت/آهن در دانشگاه جورج واشنگتن، عضو کمیسیون حقوق بینالملل سازمان ملل متحد
«این داستان شخصی شگفتانگیز از یکی از برجستهترین متخصصان حقوق بینالملل زمان ما، حقوق بینالملل را در عمل نشان میدهد. چارلز براور، شخصیت برجسته جامعه آمریکایی حقوق بینالملل، در دستکم ۱۳۳مورد بینالمللی بهعنوان داور یا قاضی شرکت کرده است؛ از جمله در سه مورد بهعنوان قاضی موقت در دیوان بینالمللی دادگستری.
علاوه بر این، او در تعدادی از پروندهها بهعنوان وکیل ارشد، هم برای سرمایهگذاران و هم برای دولتها فعالیت کرده است. براور که به وزارت امور خارجه مشاوره داده (از جمله بهعنوان مشاور حقوقی موقت برای یک دوره طولانی) و در لحظه حساس ریاستجمهوری ریگان در اوایل سال۱۹۸۷، شخصیت مهمی است که کتاب او بینشهای منحصر به فردی ارائه میدهد.»
«من این خاطرات را که با زیبایی نوشته شده و بسیار خواندنی است، به همه کسانی که علاقهمند به درک بهتر چالشهایی هستند که حل و فصل اختلافات بینالمللی را تهدید میکند؛ بهویژه به وکلای جوانی که مشتاق دنبال کردن حرفهای در دعاوی بینالمللی هستند، توصیه میکنم.»
«خاطرات چارلز براور بهطور زنده قدرت عدالت بینالمللی و ارزش بینظیر یک سیستم منظم حلوفصل اختلافات برای صلح و امنیت بینالمللی را به تصویر میکشد.
این کتاب با زبانی روشن و رنگارنگ روایت میکند که چگونه دعاوی صلحآمیز، داوری و حل قضایی اختلافات، در طول عمر نویسنده، به تدریج بر دیپلماسی قایقهای جنگی و زور اسلحه در روابط بین دولتها غلبه کرده است.»
البجاوی یوسف، قاضی و رئیس سابق دیوان بینالمللی دادگستری
تنها تاسف من درباره خاطراتم این است که برخی وقایع دلنشین و نادر و حیرتآور بهطور اتفاقی در زندگیام رخ دادند؛ اما نقشی در حرفهام نداشتند. بنابراین تصمیم گرفتم آنها را بهعنوان حواشی جذاب اما بیربط در اینجا ثبت کنم.
۱- من یک بار در تختخواب اینشتین در خانهاش در پرینستون، نیوجرسی، خوابیدم؛ تنها (اینشتین فوت کرده بود، اما خانه در اختیار خانواده باقی مانده بود).
۲- در تابستان۱۹۵۶، در 21سالگی، در دفتر سناتور کلیفورد پی.کیس از ایالت خودم نیوجرسی کار کردم و بنابراین، کارت ورود به طبقه سنا را داشتم؛ جایی که از نزدیک شاهد حضور رؤسایجمهور آینده آمریکا، جیافکی و البیجی (جان.اف.کندی و لیندون. بیجانسون) بودم.
۳- در تابستان۱۹۸۴ در یکی از میهمانیهای باغی که بهطور سنتی توسط ملکه الیزابت دوم در محوطه کاخ باکینگهام برگزار میشد، شرکت کردم.
۴- یک روز طولانی در واشنگتن دیسی، در یکی از اتاقهای هتل میفلاور با بیلی کارتر، برادر کمی شرمآور رئیسجمهور کارتر، به همراه شریک وقت حقوقیام، پل فریدمن که بعدا قاضی منطقهای دادگاه فدرال برای منطقه کلمبیا شد، گذراندم و درباره احتمال نمایندگی بیلی گفتوگو کردیم. (استخدام نشدیم).
۵- شصتمین سالروز تولدم را در حیاط کاخ باکینگهام گذراندم و شاهد تعویض نگهبانها بودم سپس با دوستانم از دورانهای مختلف زندگیام، در ناهاری در افسرخانه نگهبانان ملکه شرکت کردم.
۶- لیز چنی که در کمیته تحقیق مجلس نمایندگان آمریکا درباره حمله ششم ژانویه به ساختمان کاپیتول فعال بود، در دهه۱۹۹۰ برای من در شرکت وایتاند کیس کار میکرد.
۷- در سال۱۹۹۰، من در جایگاه سلطنتی در ویمبلدون نشستم و شاهد برد استفان ادبرگ بر بوریس بکر در فینال تنیس آقایان بودم.
۸- در یک تابستان به یادماندنی در لندن، به باشگاه کریکت مریلبون در زمین کریکت لردز دعوت شدم و افتخار داشتم که یک مسابقه تمرینی را تماشا کنم؛ این برای من که رئیس سابق و نگهبان دروازه باشگاه کریکت هاروارد بودم، بسیار خاص بود.
۹- در سال۲۰۱۵، هنگام جشن هشتصدمین سالگرد امضای منشور بزرگ در میدان رانیمید، با پرنسس آن از ادینبورگ دست دادم و گفتوگو کردم.
۱۰- یک شب به یادماندنی را به تنهایی با لرد (توماس) بینگهام و لیدی (الیزابت) بینگهام در خانهشان در لندن سپری کردم.
ادامه دارد