به گزارش "ورزش سه"، نوزده سال پیش بود که خبر سکته احمدرضا عابدزاده از اخبار ساعت 12 شب شبکه پنج شوک بزرگی به فوتبال ایران وارد کرد. اسطوره محبوب دروازه پرسپولیس فاصله چندانی تا کوچ ابدی نداشت و فقط یک معجزه و البته قدرت فیزیکی مثال زدنی باعث زنده ماندن عابدزاده شد.
احمدرضا فروردین همان سال ابتدا اوایل تعظیلات عید از پرسپولیس به حکم علی پروین اخراج شد، اواخر همان ماه آخرین بار در تبریز مقابل سپاهان در زمین فوتبال حضور پیدا کرد و بر خلاف تصور خداحافظی غریب و عجیبی با فوتبال داشت.
از آنجا بود که روند تصمیمات عجیب و احتمالا غلط عابدزاده آغاز شد. او ابتدا با حکم علی میرزایی و با کت و شلوار سفید رنگ به جای علی پروین هدایت پرسپولیس را به عهده گرفت. اما این حکم تنها 48 ساعت دوام پیدا کرد و با عدم حضور بازیکنان پرسپولیس در زمین نوبنیاد، سرمربیگری احمدرضا ملغی شد.
چند ماه بعد و در تصمیمی غیرمنتظره به پیشنهاد سایپا پاسخ مثبت داد و در نیم فصل دوم راهی این تیم شد. مایلی کهن که هیچوقت دل خوشی از عابدزاده نداشت یک دقیقه هم به او بازی نداد و دست آخر یک درگیری لفظی در تمرین، پایان کار دوباره او را رقم زد.
در یکی از جلسات تمرینی سایپا عابدزاده مثل همیشه و طبق عادت جلوتر و روی خط هجده مشغول به کار بود که با تذکر جدی مایلی کهن مواجه شد. مایلی کهن از عابدزاده می خواست به جای بیرون آمدن از دروازه در محوطه شش قدم باقی بماند.
عابدزاده هیچوقت رابطه خوبی با مایلی کهان نداشت و خودش در مصاحبه ای طولانی با آقای ابراهیم افشار در مجله سینما ورزش مدعی شد حضور مایلی کهن در پرسپولیس باعث رفتن او به استقلال شده. در آن تمرین احمدرضا به تذکر مایلی کهن اهمیتی نداد و سرمربی نیز بنابراین دوباره جمله اش را تکرار کرد.
اما در نهایت عابدزاده تصمیم گرفت تمرین سایپا با به زبان آوردن این جمله خطاب به سرمربی این تیم ترک کند ترک کند: "من در تیم ملی هم به تو باج ندادم، در سایپا باج بدهم؟" رونوشت به دوران حضور مایلی کهن به عنوان مربی دروازه بان ها در روزهای حضور علی پروین روی نیمکت تیم ملی و نیمکت نشینی عقاب در جام ملت های 96.
پس اسفند ماه تلخ فرا رسید و عابدزاده در همین ساعات شب بود سکته کرد. روزنامه جهان فوتبال آن روزها آلترناتیو ما برای خبرورزشی بود. مرحوم احمدپور رابطه بسیار بدی با عابدزاده داشت و خبرورزشی همیشه دشمن شماره یک عقاب آسیا بود. پس عجیب نبود که ما روزنامه جهان فوتبال را به جای خبرورزشی انتخاب کنیم.
اینها تیترهای تلخ و گریه دار آن روزهای جهان فوتبال هستند. گزارش های امیر مهدی ژوله، محمد نوریفر و ..... فکر می کردیم دیگر محال است عابدزاده را ببینیم. پس برای آخرین وداع، صبح تا شب فراری از مدرسه، در مقابل بیمارستان کسری ایستاده و خیابان الوند را بند آورده بودیم.
خاطرم هست بی حساب و کتاب، یک عدد نجومی صلوات برای سلامتی عابدزاده نذر کردم، شاید 10 میلیون یا عددی مشابه، انصافا هم وقتی عابدزاده از خطر مرگ نجات یافت تا بخشی از نذرم را انجام دادم. اما دو سه ماه بعد دیدم شدنی نیست، پس از خدا تشکر کرده و باقی نذرم را ادا نکردم.
اوایل گفتند اینقدر حالش خوب شده که ما منتظر بودیم فصل بعد دوباره درون دروازه قرار بگیرد. اما احمدرضا نه دیگر برای خودش و نه برای ما احمدرضای سابق نشد. کسری از آن روحیه تند، اسطوره وار و دوست داشتنی دیگر در عابدزاده دیده نشد. مثل این روزها اهل سازش و عکس های دسته جمعی نبود. با همه درگیر می شد و پشتش به ارتش میلیونی هوادارانش گرم بود. اغراق نمی کنم، مانند رابطه عابدزاده و هوادارنش و مدل محبوبیت او نه دیگر تکرار شده و نه می شود.
این هم تصویری از من (دایره قرمز گوشه تصویر) در کنار برادر بزرگ ترم که سالهاست ندیدمش، در مقابل بیمارستان کسری؛ خاطرم هست تلویزیونی آورند که سر و صدا نکرده و از وضعیت احمدرضا مطلع شویم. یک بار از پنجره برای مان دست تکان داد؛ مردیم و زنده شدیم که این جواهر تنهایمان نگذارد. تنها یادگاری از آن روزهایی که در هراس از دست دادن عابدزاده بودیم.
آریا فاطمی مقدم