به گزارش اقتصادنیوز، جمهوری اسلامی پیشنهاد برگزاری نشستی مشترک با کشورهای عضو برجام و با حضور ایالات متحده را که به ابتکار اتحادیه اروپا طرح شده بود را رد کرد. به همین مناسبت علیرضا احمدی، کارشناس مسائل ایران، در پایگاه تحلیلی نشنالاینترست، با انتشار یادداشتی با عنوان «چرا ایران از پذیرش دعوت بایدن برای مذاکره خودداری کرد؟» به تحلیل رفتار ایران در این مسئله پرداخته است.
زمانی که جو بایدن نامزد انتخابات شد، تمایل خود را برای احیای توافق هستهای به طور علنی ابراز کرد. اما با گذشت بیش از یک ماه از آغاز به کارش، ایران و امریکا در مورد شیوه بازگشت به این توافق اختلاف نظر اساسی دارند. بیاعتمادی میان طرفین حاکم شده و در حال شدت گرفتن است. در واکنش به محدودیتهای جدیدی که برای فعالیتهای آژانس در ایران در نظر گرفته شده، ایالات متحده و طرفهای اروپایی حاضر در توافق درصدد تصویب قطعنامهای علیه ایران هستند. آنها ایران را دعوت به جلسهای با حضور ایالات متحده و دیگر کشورهای عضو برجام کردهاند.
در واشنگتن، برای طرفداران روش دیپلماسی بین دو کشور، ایالات متحده به دنبال آغاز گفتوگو برای پیوستن مجدد به توافق است. آنها بیانیههای دولت مبنی بر تمایل به این بازگشت به توافق رو شاهدی بر این ماجرا میدانند؛ منتها این مسئله منوط به نحوه زمانبندی این پروسه است. بر این اساس، رد پذیرش دعوت به شرکت در این جلسه از دید آنها نوعی سازشناپذیری [از سوی ایران] تعبیر میشود. اما باید در نظر داشت هیچ یک از اظهارات بایدن تاکنون دلالت بر علاقه برای بازگشت مجدد و همزمان به توافق را ندارد. سیاست رسمی ایالات متحده مبنی بر خواست برداشتن گام اول از سوی ایران است.
از نگاه ایران، هیچگونه نشانه ای مبنی بر انعطافپذیری بایدن در تقاضا برای اجرای تعهدات توسط ایران وجود ندارد. در واقع، این گونه به نظر میرسد که بایدن موضع ظاهری ظریفی اتخاذ کرده و به خوبی میداند ایران آن را نمیپذیرد.
بیم آن میرود که اگر ایران بخواهد گام اول را بردارد و به تعهداتش بازگردد، در آن صورت دولت بایدن به طور رسمی وارد برجام میشود، اما اجرای تخفیف و لغو تحریمها را منوط به شرایط دیگری کند. به عنوان مثال، ممکن است آنها استدلال کنند که برخی از تحریمهای اعمال شده توسط دولت ترامپ ذیل مسئله برجام قرار ندارد. در این شرایط بسیاری از موسسات و نهادهای کلیدی ایران همچنان تحت تحریمهای غیرهستهای باقی میمانند.
دیدگاه رایج در ایران چنین است که در این سناریو، هدف اینست که فشار دستهای از تحریمها همچنان باقی بماند تا بعدا بتوان از آنها برای گرفتن امتیازات دیگری خارج از چارچوب توافق هستهای استفاده کرد. در صورت امتناع ایران از این بازی، دولت بایدن میتواند ایران را به عنوان یک بازیگر سازشناپذیر به شرکای اروپایی معرفی کند- که برای چنین پیامی رسیده است – و از این طریق سیاست فشار حداکثری ترامپ تقویت میشود.
در مذاکرات بین المللی، مسائل فنی اغلب عامل مهمی هستند که حل آنها میتواند روند مذاکرات را پیچیده کنند. تنها تمایل طرفین به دستیابی به منافع ملیشان است که فرصت حل آن را می دهد. رفتاری که دولت بایدن تاکنون از خود نشان داده تنها حاوی این پیام است که اگر قرار بر اجرای تعهدات همزمان هر دو طرف باشد، ایالات متحده ترجیح میدهد اصلا طرف توافق نباشد. سادهباوری است اگر این را یک حرکت تهاجمی برای یک پیروزی نمادین با ارزش عملی کم بپنداریم -و به همین دلیل هم بود که ایران تن به این ماجرا نداد.
در حال حاضرهر دو کشور بر این موضعاند که طرف مقابل باید ابتدا تعهدات خود را عملی کند. با این حال ایران به این ماجرا هم تمایل نشان داده که اروپاییها برای ایجاد شرایطی برای بازگشت مجدد همزمان هر دو طرف ابتکار عمل را بدست گیرند.
اگر ایران اطمینان داشت ایالات متحده اراده بر بازگشت همزمان دارد، دعوت اروپاییان برای این نشست را قطعا میپذیرفت. مقامات ایرانی به دنبال کسب اطمینان از این بودند که هدف از این نشست، تمرکز بر روی مسائل هستهای به طور کلی و بازگشت مجدد همزمان است.
چنین تضمینهایی رد شد و بدگمانی ایرانیان را تعمیق بخشید. هدف از این نشست مواخذه طرف ایرانی توسط قدرتهای غربی و ترکیب توافق هستهای با مسائل غیرهستهای بود. اگر قرار بر حفظ اهرم فشارها و تشدید آنها بود، تصمیم ایرانی منطقی به نظر میآید. عدهای در ایران اعتقاد داشتند ایران باید در این جلسه شرکت کند. این تنها اختلافنظری تاکتیکی بر سر مواضع عمومی کشور بود ولی در برداشت از اهداف واشنگتن توافقی عمومی وجود دارد.
امتناع ایران از شرکت در این جلسه به معنای رد هرگونه همکاری نبود. ایران در مذاکرات آینده کمیسیون مشترک توافق هستهای –که هنوز برنامهاش مشخص نشده- شرکت خواهد کرد. در بیانیه رسمی دولت ایران هم آمده که امتناع از حضور در این نشست به این دلیل است که معتقد است زمان مناسب نیست.
به نظر می رسد بایدن تلاش میکند تا از رویکرد دونالد ترامپ فاصله بگیرد. با این حال، از نگاه تهران، تفاوت میان این دولتها تنها از نظر روشی و تاکتیکی است و نه ماهوی. سیاست دولت بایدن، دستکم در مورد ایران و منطقه، ادامه همان سیاستهاست و تغییری به وجود نیامده است. در نهایت، به نظر آنها این سیاستها معطوف به دستیابی به همان «توافق بهتر» است که به نهنگ سفید سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است [کنایه از اینکه با اصرار یا با بیتوجهی نشان دادن تلاش کنید تا چیزی را بدست آورید]. در حالی که دولت ترامپ با اعمال فشار تلاش داشت وارد توافق جدیدی شود که امتیازات هستهای و غیرهستهای دیگری را هم کسب کند، دولت بایدن با وعده کاهش تحریمها قصد چنین کاری دارد. برای ایران، میان این دو تفاوت معناداری وجود ندارد. اینکه درخواستهای بایدن به ظاهر کمی ملایمتر است، تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمیکند.
رژیم تحریمها، مخاصمات عمیقی را آفریده و کار حل و فصل آنها را بسیار دشوار کرده است. وضعیت به گونهای است که کاهش هر تحریمی دادن یک امتیاز تلقی شده و حساسیت فراوانی ایجاد میکند و تصور میشود که به رقابتهای امنیتی جدیدی منجر میشود. فضای «برد-برد» که باید بر اتمسفر مذاکرات اولیه یک توافق حاکم باشد، با سیاستهای دوره ترامپ و مواضع اولیه بایدن به شدت آسیب دیده است.
قطعا واکنشهای ایران نباید مایه تعجب برای دولت بایدن باشد. رابرت مالی، نماینده ویژه ایالات متحده در امور ایران و مدیر سابق گروه بینالمللی بحران پیش از این نوشته بود: «ممکن است تیم بایدن وسوسه شود که پیوستن مجدد به برجام را به سایر مسائل مرتبط کند، اما این کار میتواند کل توافق را به خطر بیاندازد. هدف باید ورود مجدد به تنهایی باشد. موضوعات دیگری از قبیل تنشزدایی منطقهای و توسعه موشکهای بالستیک ایران بسیار مهم است، اما بهتر است در ادامه گفتوگوها و نه به عنوان شرط مذاکرات، دنبال شود».
در یادداشتی دیگر از این موسسه ذکر شده: «در این مرحله تصور اینکه ایران به چیزی کمتر از لغو تحریمهایی که ناقض برجام است - رضایت دهد –چه از سوی ترامپ باشد و چه از سوی بایدن- غیرقابل تصور به نظر میرسد. همانطور که یک مقام ارشد ایرانی گفته امتیاز دادن در شرایطی که تحت فشار هستید این خطر را در پی دارد که شما فشار را به عنوان ابزاری معتبر تلقی میکنید که طرف قویتر میتواند بارها و بارها علیه ضعیفتر استفاده کند».
در عوض، به نظر میرسد بسیاری از محاسبات دولت بایدن بر اساس ارزیابیهایی انجام شده که فشار حداکثری ترامپ را به منزله اهرم فشاری لازم تلقی میکند و با تکیه بر آمار بیکاری و تورم در ایران ادعا میکند که این کشور چارهای جز آنکه پذیرای آنچیزی باشد که دولت او ارائه میکند. این ارزیابیها -که گفتمان واشینگتن در مورد سیاست ایران را میسازد- اغلب اهداف تحریم را به عنوان واکنشی ساده در برابر فشارها و ایجاد فرصت درک میکند. در واقع، اهداف تحریمها استراتژیک به شمار می روند.
منطقی به نظر نمیرسد ایران به تعهدات کامل و یک جانبه در عوض برخورداری محدودی از منافع واقعی اقتصادی برگردد. سپس وارد یک دوره مذاکرات چندین ساله شود که در آن از قدرت کمی برخوردار است و از او خواسته شود از منافع منطقهای و ظرفیتهای بازدارندهاش دست بشوید.
مطمئنا این مسئله سیاست آینده آمریکا در قبال ایران را سازگارتر نخواهد کرد و به احتمال زیاد این تصور را تقویت میکند که یک جنگ اقتصادی تهاجمی باید به عنوان هسته اصلی هرگونه سیاست ایالات متحده در قبال ایران تلقی شود. تا زمانی که ایالات متحده تصور میکند که میتواند به سادگی توافق با ایران را زیر پا بگذارد و برای این کار خود مطالبه امتیاز از طرف مقابل کند، قطعا تخفیفهایی که برای تحریمها علیه ایران در نظر میگیرد کوتاه و زودگذر خواهد بود.