ساعت ۵ صبح سیزدهم شهریور سال ۱۴۰۲ مردی در تماس با کلانتری ۱۰۶ نامجو گفت: لحظاتی قبل خواهرم به من پیامک داد و نوشت که مرد سارقی به خانهاش رفته و در حال سرقت است.
با این تماس مأموران کلانتری بلافاصله راهی محل شدند. یکی از مأموران به نام استوار امیر کیوانلو از راه پلهها بالا رفت و با سارق ۲۰ ساله روبهرو شد. وقتی قصد داشت وی را بازداشت کند سارق با چاقو ضربهای به سینه مأمور پلیس زد و سپس از پلهها به سمت پایین فرار کرد اما وقتی قصد داشت از در ورودی خانه خارج شود مأموران پلیس او را دستگیر کردند.
استوار کیوانلو هم به بیمارستان منتقل اما به خاطر شدت جراحات وارده تسلیم مرگ شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در ادامه سارق پس از انتقال به کلانتری در اظهاراتش گفت: چند سال پیش از شهرستان به تهران آمدم و در میدان شوش کارتن خوابی میکردم به شیشه و هروئین هم اعتیاد دارم.
روز حادثه هروئین مصرف کرده بودم و برای سرقت وارد خانهای شدم که فکر میکردم خالی است اما ناگهان متوجه شدم دختر جوانی در اتاق است که مجبور شدم او را تهدید و در اتاق حبس کنم تا بتوانم بدون دردسر اموال باارزش خانه مانند طلا، تلفن همراه و دوربین عکاسی را سرقت کنم اما وقتی قصد داشتم از پلهها فرار کنم با مأمور پلیس مواجه شدم و برای اینکه دستگیرم نکند با چاقو ضربهای به او زدم اما جلوی در دستگیرم کردند.
به دنبال اعترافات صریح متهم و بازسازی صحنه جرم و همین طور گزارش پزشکی قانونی مبنی بر سلامت روان وی، تحقیقات تکمیل و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و با تکرار اظهاراتش در مراحل بازجویی گفت: من در روز حادثه حالت طبیعی نداشتم و حالا هم شرمنده خانواده مأمور پلیس هستم و کاری که انجام دادم قابل دفاع نیست و مستحق مرگ هستم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده متهم را به قصاص محکوم کردند.
این حکم در دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد و سارق در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.