روزنامه هم میهن نوشت:آنان دیدند که مشارکت در حوزه انتخابیه تهران بهعنوان پایتخت کشور برای انتخاب ۱۶نماینده از ۳۲نامزد موجود فقط توانست حدود ۷درصد مردم را به پای صندوق بکشاند و افراد منتخب با ۳ و ۲ دهم درصد مردمِ دارای حق رای، وارد مجلس شوند.
آنان که با چنان اعتمادبهنفسی پا به میدان یکدستسازی گذاشتند و با زین کردن اسب سیاست، چهار نعل بهسوی سراب یکدستی قدرت شتافتند؛ اکنون میبینند که برای مفید بودن به حال جامعه به چیزهایی بیش از کینه و نفرتپراکنی علیه دیگران نیاز دارند.
در یک جامعه سالم سیاسی، روزی که انتخابات تمام میشود، همه میدانند که هر یک از گروهها چه تعداد نماینده دارند و سرفصل برنامههای آنان چیست و چه اقدامات و سیاستگذاریهایی انجام میدهند و اکثریت و رئیس مجلس چه کسی خواهد بود.ولی اینجا هیچکدام روشن نیست. حتی پیشبینیپذیر هم نیست. چهبسا با آمدن به مجلس و تحتتاثیر شرایط دچار تحولات زیادی شوند. همهچیز تحتتاثیر فضای «سراب»ی است.حتی در تصویب قوانین نیز قادر به گفتوگوی سازنده نیستند. نمونه آن، تعطیلی شنبه است که عقل متعارف به آن حکم میکرد؛ ولی تشتت داخلی جناح یکدستشده بهحدی است که قادر به تفاهم و گفتوگو نیستند.
به همین دلیل، از بیرون یارکشی میکنند تا کفه خود را سنگینتر کنند. موضوع سادهای که بهراحتی میتواند مبنای وحدت و تصمیمگیری باشد، موجب نقار و اختلاف حاد میان آنان شده است، حال چگونه میتوانند در موضوعات مهم دیگر از جمله توافق بر ریاست مجلس یا کمیسیونهای مجلس، بهصورت سازندهای در کنار یکدیگر قرار گیرند؟
اگر روحانی و اصلاحطلبان را از این گروه بگیرند، دیگر حرفی برای گفتن ندارند و الکن خواهند شد. در این صورت، جمع آنان امیدآفرین نخواهد بود و متشکل از افرادی بدون افکار معنادار و سازنده هستند.
بااینحال، امیدواریم از وضعیت موجود و گذشته درس بگیرند و در مجلس جدید بازنگری مؤثری در سیاستهای رسمی یکدستسازی از خود صورت دهند.
21302