به گزارش اقتصادنیوز؛ جیمز دِوین (James Devine) استاد دانشگاه مونت آلیسون در مطلبی با عنوان «رهبران ایران علاقمند به توافق هستهای جدید هستند، اما آمریکا باید سریعاً اقدام کند» که پایگاه کاندایی کانورسیشن (The Conversation) منتشر کرده، با ادعای اینکه ایران برای یک توافق جدید علاقه نشان داده است، به دولت ایالات متحده توصیه کرد بدون فوت وقت، هرچه سریعتر وارد عمل شود تا در ادامه مسیر خود، در حسرت این فرصت از دست رفته نباشد.
این استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه مونتآلیسون کانادا، در مطلب خود آورده است:
جو بایدن در طول مبارزات انتخاباتی متعهد شد که در صورت انتخاب سریعاً ایالات متحده را به برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) که به توافق هستهای ایران نیز معروف است بازگرداند.
اما تحقق مذاکرات به کندی پیش میرود و با برنامه انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن، ممکن است روزنه باریک این فرصت بسته شود. اگر بایدن به زودی تفاهمی را محقق نسازد، ممکن است در پیچیدگیهای سیستم سیاسی داخلی ایران مستغرق شود و مجدداً وارد همان جریانی شود که از زمان دولت دونالد ترامپ آغاز شده است.
همین هفته، ایران دسترسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سایتهای هسته ای را محدود کرد و ایالات متحده به مواضع نیروهای همپیمان ایران در سوریه حمله کرد. بدون شک هیچ یک از طرفین جنگ را نمیخواهند، اما کنترل "بازی مرغ"* هرگز آسان نیست.
(*بازی مرغ، در اینجا استعاره از موقعیتی است که در یک رویارویی دو طرف با وجود اینکه چیزی برای بدست آوردن ندارند، با هم مقابله میکنند و تنها غرور مانع عقب نشینی آنها میشود.)
در حال حاضر ، شرایط سیاسی در تهران برای حل و فصل مسئله مطلوب است. رئیس جمهور فعلی ایران ، حسن روحانی ، گفته است که کشورش آماده است تا به سرعت به برجام متصل شود ، بر اساس رعایت انطباق - به این معنی که هر دو طرف به تعهدات خود که در توافق نامه 2015 ذکر شده است ، باز می گردند.
روحانی حتی برای پیشروی در این مسیر از حمایت رهبر عالی ایران، آیت الله علی خامنهای، که در سیستم سیاسی ایران به نوعی تأییدکننده نهایی تصمیمات محسوب میشود، برخوردار است.
همه اینها بدان معناست که مسیر دستیابی به تفاهم جدید در زمینه توافق هستهای، مانند یک پیادهروی آرام نخواهد بود. هنوز این سوال وجود دارد که چه کسی باید نخستین گام را بردارد، واشنگتن یا تهران؟ اما باقی مسائل را میتوان با ظرافت و مهارت پیش برد، به خصوص با کمک کشوری مانند قطر که داوطلب میانجیگری شده است.
متأسفانه بعید است این شرایط بیش از چند ماه ادامه داشته باشد. انتخابات ریاست جمهوری قرار است در تاریخ 18 ژوئن برگزار شود. ایران نیز مانند ایالات متحده، محدودیت دو دورهای برای رؤسای جمهور خود قائل است و روحانی پس از پایان دوره دوم ریاست جمهوری، سِمَت خود را ترک میکند.
مبارزات انتخاباتی حتی قبل از آن آغاز میشود، احتمالاً در ماه آوریل یا مِی، زمانی که کاندیداها توسط شورای نگهبان (نهادی که وظیفه حصول اطمینان از پایبندی نامزدها به قانون و اصول نظام را بر عهده دارد) تأیید شدند، نخبگان سیاسی ایران تماماً درگیر مسائل سیاسی داخل کشور هستند و هر گفتگویی که در جریان باشد احتمالاً باید متوقف شود.
پیش بینی انتخابات ریاست جمهوری ایران بسیار دشوار است. کارشناسان معدودی پیروزی روحانی در سال 2013 را پیشبینی میکردند، همانطور که شمار کمی گمان میکردند محمد خاتمی در سال 1997 یا محمود احمدی نژاد در سال 2005 انتخاب کردند. اکنون نیز او اوضاع به شکل خاصی سیال است.
نامزدهای بالقوه زیادی وجود دارند، اما هیچ یک چندان محبوب نیستند و تا زمانی که شورای نگهبان تصمیم نگیرد، هیچکس واقعاً نمیداند چه کسانی مجوز کاندیداتوری را خواهند داشت.
پیش از پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا، بسیاری از کارشناسان پیروزی تندروها در ایران را پیشبینی میکردند. این طیف انتخابات پارلمانی 2020 (انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ۹۸) را یکدست پیروز شدند و به نظر میرسید که با تعلیق برجام و آثار بازگشت تحریمها، اردوگاه معتدلین بیرمق و بیپشتوانه شد. با این حال، به نظر میرسید که پس از پیروزی بایدن، وضعیت را به نفع اعتدالگرایان تغییر دهد.
اما این تحلیل بر مبنای بازگشت سریع به برجام شکل گرفت. اگر روند تعامل و مذاکرات متوقف شود، یا بایدن در قبال ایران سختگیرانه رفتار کند، احتمالاً اعتدالگرایان بار دیگر دچار مشکل میشوند.
برخی از ناظران ایران ممکن است استدلال کنند که انتخابات واقعاً مهم نیست. همانطور که پیشتر اشاره شد، نامزدها باید توسط شورای نگهبان تأیید شوند و در هر صورت نهادهای قدرتمند و فرآیند تصمیمسازی بدون تغییر باقی میماند. بنابراین، در نهایت این حاکمیت است که تصمیم میگیرد ایران وارد تعامل و گفتوگو شود، نه رئیسجمهور و دولت جدید.
این استدلال به عنوان یک توجیهِ بیشازحد سادهسازیشده، چندان غلط نیست. اما در مورد برجام، به عنوان یک موضوع چندوجهی، اختلافات قابل توجهی بین تندروها و اعتدالگرایان وجود دارد.
تندروها در تهران به اندازه شاهینها در واشنگتن ، ریاض و تل آویو نسبت به این توافق انتقاد داشتند. آنها انتظار نداشتند که ایالات متحده به تعهدات خود در مورد برجام عمل کند و اکنون استدلال میکنند که بایدن در ضدیت با ایران کمتر از ترامپ نیست.
درست است که اگر رهبر عالی ایران تصمیم به مذاکره بگیرد، یک رئیسجمهور تندرو نمیتواند از این کار امتناع ورزد، اما اگر میان این دو، در بهترین حالت، درمورد روش یا نتیجه دوگانگی وجود داشته باشد، روند کار و پویایی پروسه تعامل بطور چشمگیری متفاوت خواهد بود. شاید حتی مهمتر از آن، جلوه بیرونی و درک عمومی درباره مذاکره کاخ سفید با یک دولت تندرو، کار بایدن را در داخل آمریکا به شدت دشوار نماید.
برای مثال اگر رئیس جمهور جدید ایران همان لحن ایدئولوژیک محمود احمدی نژاد، رئیسجمهور سابق را داشته باشد، احتمالاً بایدن مجبور به عقبنشینی از مذاکرات خواهدشد. دستکم، مطرح کردن هرگونه مصالحه و مسامحه برای تیم وی بسیار دشوار خواهد بود.
تاکنون، دولت جدید ایالات متحده پیامهای متفاوتی در مورد اهداف خود ارسال کرده است. بایدن اخیراً گفت که مایل است بلافاصله همراه با شورای امنیت سازمان ملل متحد و فرانسه و آلمان با ایران به گفتوگو بنشیند. با این حال، در ماه ژانویه، وزیر خارجه آمریکا آنتونی بلینکن اظهار داشت که دولت خواستار گسترش دامنه مذاکرات است و یک روند طولانی را برای مذاکرات پیشبینی کرد.
این احتمال وجود دارد که نظرات بلینکن چیزی بیشتر از یک نمای پیشامذاکرهای نبوده باشد. در این صورت، بایدن نباید برای ورود واقعی به فرآیند مذاکرات اساسی، زیاد منتظر بماند. با این حال، اگر اظهارات بلینکن انعکاس دقیقی از تفکر دولت است، بایدن یک پیروزی نسبتاً سریع در سیاست خارجی را با یک مسیر بسیار خطرناکتر طاق زده است.