به گزارش اقتصادنیوز به نقل از دنیای اقتصاد، باید به طرح دو پرسش و پاسخ آن برآمد:
اول اینکه آیا ولیعهد عربستان سعودی دعوت مخبر را خواهد پذیرفت و طی دو ماه آینده تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران به تهران سفر خواهد کرد؟ دوم اینکه آیا آنگونه که رسانهها و تحلیلگران ایرانی از تثبیت روابط تهران و ریاض سخن میگویند، واقعا این رابطه در شرایط پایدار قرار دارد؟ فارغ از عدم قطعیتها و رخدادهای شگفتیساز که همواره بخش تفکیک ناپذیر رویدادها و تحولات سیاسی آنهم در منطقه خاورمیانه به شمار میرود و از این زاویه نباید احتمال سفر ناگهانی بنسلمان به تهران را رد کرد، اما نشانهها حکایت از قریبالوقوع بودن سفر ولیعهد سعودی به تهران ندارد.
اصلیترین نشانه، وضعیت سیاسی ایران پس از حادثه سقوط بالگرد رئیس جمهور است که ایران را در فضای انتخابات و برگزیدن رئیسجمهور جدید قرار داده است. در چنین وضعیتی که دولت موقت اداره امور را برعهده دارد، طرف سعودی منتظر نتایج انتخابات و برنامهها و سیاستهای شخص جدید و تیم سیاسی و امنیتی آن خواهد نشست و برنامههای سفر احتمالی را به ماههای پس از استقرار دولت جدید موکول خواهد کرد. دور از ذهن است که عربستان بخواهد در چنین فضای تعلیقی نسبت به انجام چنین سفر مهمی اقدام کند.
از زاویه این موضوع است که باید به پرسش دوم یعنی مساله تثبیت رابطه اشاره کرد. چرا تحلیلگران از تثبیت سخن به میان میآورند؟ استدلال این گروه این است که رفت و آمدهای سیاسی و دیپلماتیک بین دو کشور، تماس سران و بهویژه حضور گسترده و چشمگیر هیاتهای عربی برای حضور در مراسم تشییع رئیسجمهور فقید ایران و هیات همراه نشانهای از روابط ممتاز ایران و عربستان در فضای جدید است.
بنابراین وقتی صحبت از تثبیت میشود، مساله تحول در رابطه یک شاخص ارزیابی برای راستیآزمایی این معادله است که با گذشت یکسال و چند ماه اتفاق ملموسی را شاهد نبودهایم. بنابراین تفاوت در سیاست اعلانی و سیاست اعمالی نکته حائز اهمیتی در تبیین این فرآیند است. به این معنی که دو کشور در اظهارنظرها، تماسها، گفتوگوها و رفتوآمدهای دیپلماتیک بر ضرورت توسعه و گسترش رابطه سخن به میان میآورند، اما زمانی که پای اقدام و عمل و ایجاد یک صفحه جدید در رابطه مانند تعریف یک پروژه مشترک، سرمایه گذاری در یک زیرساخت یا حتی در موضوعات غیرحساس مانند صدور ویزا و تبادل گردشگر به میان میآید، تقریبا میتوان گفت: «هیچ». بنابراین مغایرت بین این دو بعد در حوزه روابط دوجانبه باعث شده تا شاهد تحولات نمادین به شکل تماسهای تلفنی، رفت و آمدهای سیاسی، دیدار در حاشیه نشستها و اجلاسیهها و تعارفات دیپلماتیک مانند تجدید دعوت روسای دو کشور از یکدیگر باشیم.
با این حال فرض این است که بنسلمان به ایران سفر میکند و شاهد یک صفحه جدید در روابط خواهیم بود. اما سوال مهمتر این است که تا چه حد روابط دچار شکنندگی و عدم قطعیت است. به ویژه با توجه به نقش متغیرهای مداخلهگر در دو بعد منطقهای و بینالمللی که همواره استعداد قابل توجهی در روابط ایران و عربستان دارند. از مساله عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل گرفته تا توافقنامه همکاریهای امنیتی بین ریاض و واشنگتن که از یکسال گذشته محور مذاکرات دو کشور قرار دارد. از سوی دیگر استمرار گفتوگوهای آمریکا با اعضای شورای همکاری خلیجفارس برای پیشبرد سامانه دفاع یکپارچه موشکی که بخش قابل توجهی از استقرار چنین سیستمی برای مقابله با آنچه تهدیدات ایران و متحدان آن عنوان میشود است، میتواند به عنوان یکی از متغیرهای مزاحم و مداخلهگر ایفای نقش و ایجاد حساسیت کند.از این رو تثبیت و ارتقای روابط با آنچه در واقعیت شاهد آن هستیم مطابقت ندارد و به نظر میرسد همچنان که در گزارش پیشین روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان عادیسازی بدون نقشه راه به شماره 25 اردیبهشت 1403 هم مورد بررسی قرار گرفت، برخی در ایران همچنان درگیر انتظارات زود و زیاد از رابطه با عربستان و افتادن در دام خوش بینی هستند.
روابط ایران و عربستان صرفا در سطح دوجانبه آنهم صرفا در بعد سیاسی و دیپلماتیک شاهد تحول بوده و سایر ابعاد رابطه و در سطوح دیگر یعنی منطقهای و فرامنطقهای شاهد هیچگونه تحولی نیست و صرفا نوعی منجمدسازی تنش و نه تنشزدایی و حل مسائل را مشاهده میکنیم. زمانی میتوان از تثبیت رابطه سخن به میان آورد که شاهد معاهده عدم تعرض بین دو کشور، سرمایهگذاریهای قابل توجه در پروژههای مشترک، امنیت دریانوردی و همکاریهای منطقهای در کانونهای تنش باشیم که خروجی آن خود را در اعداد و رقمهای اقتصادی همچون حجم تجارت خارجی نشان خواهد داد.