سال ۶۱ که بهارش با آزادی خرمشهر همراه بود برای ایرانیها بسیار شیرین آغاز شد. ایران برای تنبیه متجاوز، جنگ را ادامه داد اما به ناگاه پیروزی را با شکستهای تلخی عوض کرد و در زمستان این سال با عملیات عجیب، لورفته و شکستخوردهی والفجر (که پس از شکست، والفجر مقدماتی نام گرفت) سالِ تلخ صدام را شیرین کرد. صدام از این پیروزی به عنوان بزرگترین، شیرینترین و بهترین پیروزی عمرش یاد کرد. (جنگ ایران و عراق، موضوعات و مسایل، ص۱۹۱)
پیش از عملیات نشانههای فراوانی از لو رفتن آن وجود داشت و به صورت عجیب و باورنکردنی افراد بسیاری از جزئیات عملیات و منطقهی عملیاتی باخبر بودند. در کتابهای خاطرات نمونههای فراوانی از این موضوع وجود دارد.
همچنین گزارشهایی از گسترش خرافات میان نیروهای ایرانی دیده میشد. افرادی مدعی دیدن امام زمان بودند و از قول امام زمان خبرهایی میدادند. مهدیقلی رضایی از نیروهای اطلاعات عملیات میگوید وقتی یکی از مدعیان گفته بود امام زمان گفته است من در داخل کانال در پشت بشکههای فوگاز مخفی شدهام و... ؛«برق از سرم پرید! بچهها چه اطلاعاتی داشتند! ما تا آن روز بین نیروهای گردان حرفی از کانال و بشکههای فوگاز نزده بودیم. پخش شدن این اطلاعات، قبل از توجیه شب حمله، موجب لو رفتن عملیات میشد؛ اما کار به جایی رسیده بود که از زبان هرکس میتوانستیم اطلاعات جامعی بگیریم.» او میگوید روحانی پیشنماز برای رزمندهها چنان از جزئیات عملیات میگفت که «از تعجب نزدیک بود شاخ دربیاورم. صحبتهایش به یک جلسهی توجیهی بیشتر شبیه بود تا به سخنرانی بینالصلاتین.»(لشکر خوبان، ص۸۶)
ظهیرنژاد فرماندهی قبلی نیروی زمینی حالا رئیس ستاد مشترک ارتش شده بود و صیاد شیرازی جایگزین او در فرماندهی نیروی زمینی، اما با وجود اهمیت ستاد مشترک، به دلایلی در جریان امور قرار نمیگرفت. سرهنگ یعقوب حسینی از محققان مطرح ارتش در کتاب «والفجر مقدماتی» نوشته که قاطعیت در تصمیم برای اجرای این عملیات به قدری بود که لزومی برای مخفی نگه داشتن آن «در محافل داخلی و بینالمللی بههیچوجه احساس نمیشد و تمام محافل داخلی و خارجی از حملهی وسیع قریبالوقوع نیروهای ایران در صحنهی عملیات خوزستان و شرق عماره آگاه بودند.» او نامهای بسیار جالب از ظهیرنژاد خطاب به نیروی زمینی ارتش در چند هفته مانده به اجرای عملیات منتشر کرده: «اکنون که خبر حملهی بزرگ، خانه به خانه، مغازه به مغازه در همهجا و همهی محافل گفته میشود... خواهشمند است دستور فرمایید یک نسخه از طرح عملیات این حمله را... هرچه سریعتر به ستاد مشترک ارسال دارند که مورد بررسی و اظهار نظر قرار گیرد.» (عملیات والفجر مقدماتی، ص۶۵)
صدام و وزارت دفاع عراق نیز چند باری آشکارا از حملهی بعدی ایران در این منطقه خبر داده بودند. ششم بهمن کمتر از دو هفته مانده به آغاز عملیات که نیروهای پرشمار ایران در منطقه بودند، صدام گفت اطلاعات به آنها نشان میدهد که ایرانیها قصد حمله در این منطقه را دارند و افراد زیادی را به منطقه آورده و مراکز فرماندهی تشکیل دادهاند. (روزشمار جنگ، ج۲۳، ص۴۶۲ تا ۴۶۳) و شگفت آنکه به روایت سردار علایی پیش از این عملیات تعدادی از افراد اطلاعات عملیات اسیر شدند و چند سرباز که با سازمان منافقین مرتبط بودند به عراق پناهنده شدند. (تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، ج۱، ص۵۹۵)
برخی فرماندهان با توجه به اسارت نیروهای اطلاعات عملیات و شواهد دیگر میگفتند: «دشمن دقیقا میداند از کجا حمله خواهیم کرد.»(عملیات والفجر مقدماتی، ص۶۲)
اما برخی نیز این نشانهها را چندان جدی نمیگرفتند.
با وجود شواهد زیاد از لو رفتن عملیات، شمخانی از فرماندهان ارشد سپاه، در نزدیکی عملیات در جمع فرماندهان میگفت که در آستانهی تشکیل اجلاس غیرمتعهدها هستیم «و گویا قرار است جنگ ایران و عراق در آن مطرح شود. اگر ما پیروزی جدیدی به دست نیاوریم، در این مذاکرات قدرت مانور سیاسی قوی نخواهیم داشت.» از ضرورت پیروزی برای قطع پشتیبانی از صدام گفت و اینکه «برای رسیدن به این هدف حساس نباید مسائل کوچک مانند به اسارت رفتن پنج نفر سبب ایجاد شک و تردید در ما باشد و بگوییم همهی عملیات به وسیلهی دشمن کشف شده است. این خود به نفع دستگاههای تبلیغاتی دشمن است.» (عملیات والفجر مقدماتی، ص۵۸ تا ۵۹)
مهدی کیانی از فرماندهان سپاه میگوید: «یادم است که در والفجر مقدماتی، آیتالله خامنهای آن موقع رئیسجمهور بود و قرار بود برود کنفرانس غیرمتعهدها. آقای شمخانی در جلسهای به ما فرماندهان گفت باید عملیاتی شود تا دست ایشان در کنفرانس پر باشد. بهراستی چرا مسائل جنگ را به مسائل سیاسی آلوده کردند؟ آیا این همه امکانات نیرویی و مادی باید خرج یک ژست سیاسی ما شود؟ به هر حال ما بعد از خرمشهر، هزینهی سنگینی برای والفجر مقدماتی و رمضان دادیم که تا به امروز هنوز در حال پس دادن هزینهاش هستیم.»(یک شهر، یک جهانآرا، ص۷۰)
اختلاف ارتش و سپاه هم برای اجرای این عملیات در اوج بود. فرماندهان ارتش معتقد بودند عملیات باید در منطقهی شمالی فکه طراحی شود و به دلایل فراوان نظامی عملیات موفق نخواهد بود. صیاد شیرازی به تهران رفت اما نتیجهای دربارهی تغییر عملیات به دست نیاورد. رئیسجمهور خامنهای که رئیس شورای عالی دفاع بود به او گفته بود تا اجلاس غیرمتعهدها «حدود یک ماه وقت داریم» و «باید مشتمان در کنفرانس پر باشد.» (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص۱۰۸)
عملیات ۱۷ بهمن آغاز و بهسرعت به یکی از تلخترین شکستهای ایران در جنگ تبدیل شد و رزمندگان بسیاری مظلومانه شهید شدند. ابراهیم همت از فرماندهان عملیات روایت کرده که چگونه عراقیها رزمندههای ایرانی را قتلعام کردند و بالاسر بچههای زخمی میآمدند و با تیر خلاص میزدنشان.(به روایت همت، ص۵۷۳)
بعثیها جشن گرفتند. امیر عبدالحسین مفید که از تلویزیون عراق مراسم جشن را در شامگاه اولین روز عملیات دیده بود مینویسد جشن «به مناسبت شکست ایران در عملیات عماره با حضور مدعوین و خانوادهها برپا بود که در آن سرود مهیج «عماره عماره» خوانده شد. معنی این کار این است که آنها آنقدر به خودشان اطمینان داشتند که برای این جشن، شعر و آهنگ و مجریان و تمرینات و بالاخره دعوت مردم به سالن و اجرای نمایش پیشبینی کرده بودند.» (بازخوانی جنگ تحمیلی، ص۱۰۶)
حجم خبرها از لو رفته بودن عملیات بهقدری زیاد بود که امام نیز در جریان قرار گرفته بود. پس از این عملیات ابراهیم همت از فرماندهان ارشد سپاه جملههایی از امام برای رزمندهها میخواند که میگفت عین جملات امام است: «کوچکترین کوتاهی در مراعات اصول امنیتی، گناه بزرگ شناخته میشود و شرکت در ریختن خون شهدا است... به این وضع نباشد که میگفتند در جریان ناکامی عملیات والفجر مقدماتی، علت اصلی آن بود که صدام بیدار بوده است... در لو رفتن عملیات به دشمن، هرکس چه آگاهانه و چه ناآگاهانه دست داشته باشد در ریختن خون شهدا شریک است.»(به روایت همت، ص۵۹۰)
اما آیا کسی برای این حجم از بیاحتیاطی در عملیات والفجر مقدماتی مواخذه شد؟ آیا اینگونه بیاحتیاطیها در ادامهی جنگ از میان رفت؟
والفجر مقدماتی طرح پیشنهادی سپاه بود که با همراهی ارتش انجام شد. پس از شکست، فرصت عملیاتی را به ارتش دادند تا عملیاتی را در زمین پیشنهادیاش با همراهی نیروهای سپاه برگزار کند اما حالا دشمن کاملا هوشیار بود و آن عملیات هم با نام والفجر ۱ در فروردین ۶۲ به شکست تلخی تبدیل شد. با این دو شکست در منطقهی روبهروی العماره جبههی ایران در شرایط سختی قرار گرفت و فرماندهانی که با هاشمی رفسنجانی از تشکیل حکومت اسلامی در العمارهی عراق میگفتند در تنگنای شکست قرار گرفتند. پس از این عملیاتها ابراهیم همت به نیروها میگفت وقتی به شهر میروند؛ «بنا به فرمان امام ما تکلیف شرعی داریم که از تداوم حضور ملت در امر جنگ حراست کنیم، لذا در بازگویی مشاهدات و تجربههایتان از عملیات برای دوستان، اقوام، همکاران و اهل محلِ خودتان لازم است بسیار دقت به خرج بدهید... طوری حرف نزنند که خدای ناخواسته بر روحیهی مردم تاثیر منفی و ناجور باقی بگذارد.»(به روایت همت، ص۶۴۹)
منبع: اتاق آینده/ کانال تلگرامی نویسنده
* پژوهشگر جنگ تحمیلی
۲۵۹۵۷