در برخی از محافل سیاسی، همیشه بحث بر سر این است که نظام و شورای نگهبان چه سیاستی را دنبال خواهند کرد. برخی معتقدند با توجه به این که در دوره ۱۴۰۰ ریاست جمهوری، میزان مشارکت بسیار پایین بود و حتی آراء باطله بعد از آقای رئیسی بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده بود و سپس در انتخابات مجلس (چه در دور اول و چه در دور دوم) مشارکت بسیار پایین بود، شاید حاکمیت به این فکر بیفتد که کمی تغییر سیاست داده و فضا را باز کند و اجازه دهد افراد دیگری هم وارد میدان شده و تایید صلاحیت شوند تا انتخابات پرشور شده و از وضعیت فعلی خارج شویم. اما این نظریه مخالفانی هم دارد.
در واپسین روزهای باقی مانده تا مهلت ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری در روزهای ۱۰ تا ۱۵ خرداد، اسامی مختلفی به عنوان گزینههای احتمالی حضور در انتخابات مطرح میشوند. گزینههایی که در صورت قطعی شدن حضور و تایید صلاحیت شدن، باید به سرعت اماده رقابت شوند.
بر اساس برخی گمانه زنیها، در اردوگاه اصلاح طلبان تاکنون نامهایی از جمله محمدرضا عارف، مسعود پزشکیان و عبدالناصر همتی مطرح است و برخی دیگر نیز سید محمد صدر، مجید انصاری، رضا اردکانیان و علی اکبر صالحی را گزینههای اصلی اصلاح طلبان میدانند. افزون بر این ها، محمد صدر عضو مجلس تشخیص مصلحت نظام نیز گفته است با آقای خاتمی ملاقات داشتم و ایشان پیشنهاد دادند نامزد ریاست جمهوری شوم.
در اردوگاه اصولگرایان نامهایی از جمله سعید جلیلی، محمد باقر قالیباف و سعید محمد پرتکرارتر از سایرین شده است و گرچه محمدباقر قالیباف موفق به کسب عنوان رئیس مجلس شده است، اما باز هم گزینه ریاست جمهوری برای وی بسته نشده است. در بین گزینههای میانه رو نیز نام علی لاریجانی مطرح است هر چند که لاریجانی در این خصوص به گفتن جمله: «ببینیم حالا» اکتفا کرده است.
به گزارش فرارو بخش هایی از گفت و گوی جنتی را در ادامه می خوانید:
از لحاظ تجربه مدیریتی، بین افرادی که مطرح هستند و ممکن است کاندیدا یا تایید صلاحیت شوند، قطعا دکتر لاریجانی با توجه به سوابق پیشین خود از جمله ۱۰ سال مدیریت صدا و سیما، تجربه اجرایی قابل توجهی دارد و بسیار موفق هم بوده.
همچنین حدود ۱۲ سال در سه دوره، رئیس مجلس بوده و در جلسه سران قوا شرکت میکرده و بیشتر مسائل اساسی کشور، حضور داشته است. وی مدتی نیز به عنوان دبیر شورای امنیت ملی فعالیت کرده و مسائل هستهای را مستقیما دنبال میکرد و روابط و سیاست خارجی را به خوبی درک میکند.
من فکر میکنم به لحاظ تجربه مدیریتی، ایشان در شرایط بسیار خوبی قرار دارد. اگرچه آقای لاریجانی در اردوگاه اصولگرایان تعریف میشود، اما در عین حال اصولگرای معتدلی است که بسیاری از اصلاح طلبان معتدل نیز به وی گرایش دارند.
از لحاظ تجربه مدیریتی، بین افرادی که مطرح هستند و ممکن است کاندیدا یا تایید صلاحیت شوند، قطعا دکتر لاریجانی با توجه به سوابق پیشین خود از جمله ۱۰ سال مدیریت صدا و سیما، تجربه اجرایی قابل توجهی دارد و بسیار موفق هم بوده.
آقای دکتر جهانگیری نیز دارای تجربه فراوانی است و نه تنها نماینده مجلس بوده، بلکه سالیان دراز در دولتهای مختلف حضور داشته و تجربه بسیار بالایی دارد. وی در دولت آقای روحانی هم معاون اول بود، اما مسئله این است که بعید میدانم ایشان تایید صلاحیت شوند.
اما به لحاظ این که چه شخصی چه اقبال بالاتری دارد باید ببینیم حاکمیت نسبت به چه اشخاصی دیدگاه مثبت تری دارد و چه کسی را برای این مسئولیت بیشتر قبول دارد. قطعا ترجیح حاکمیت این است که یک فرد اصولگرا سر کار بیاید.
بین افرادی که اکنون در جمع اصولگرایان مطرح هستند، آقای فتاح و آقای جلیلی مطرح هستند، همچنین اگر آقای مخبر کاندیدا شود معتقدم شانس ایشان بیش از سایرین است؛ بنابراین به ترتیب آقای مخبر و سپس آقایان فتاح و جلیلی شانس بیشتری دارند.
آقای مخبر هم مورد اعتماد کامل حاکمیت و نظام است و هم به دلیل این که در دولت سیزدهم به عنوان معاون اول مسئولیت داشته قاعدتا به عنوان فردی که میتواند راه مرحوم آقای رئیسی را ادامه دهد و ترکیب فعلی دولت سیزدهم هم چندان تغییر نکند احتمالا شانس آقای مخبر به مراتب بیش از سایرین است.در برخی از محافل سیاسی، بحث بر سر این است که نظام در این دوره چه سیاستی را دنبال خواهد کرد.
برخی معتقدند با توجه به این که در سال ۱۴۰۰ در انتخابات ریاست جمهوری، میزان مشارکت بسیار پایین بود و حتی آراء باطله بعد از آقای رئیسی بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده بود و در انتخابات مجلس شورای اسلامی هم (چه در دور اول و چه در دور دوم) مشارکت بسیار پایین بود و یکدست شدن همه نهادهای مسئول هم مشکلی را از کشور حل نکرده است، شاید حاکمیت به این فکر بیفتد که تغییر سیاست داده و فضا را باز کند و اجازه دهد افراد دیگری هم وارد میدان شده و تایید صلاحیت شوند تا انتخابات پرشور شده و از وضعیت فعلی خارج شویم.
آقای دکتر جهانگیری نیز دارای تجربه فراوانی است و نه تنها نماینده مجلس بوده، بلکه سالیان دراز در دولتهای مختلف حضور داشته و تجربه بسیار بالایی دارد. وی در دولت آقای روحانی هم معاون اول بود، اما مسئله این است که بعید میدانم ایشان تایید صلاحیت شوند.
اما به لحاظ این که چه شخصی چه اقبال بالاتری دارد باید ببینیم حاکمیت نسبت به چه اشخاصی دیدگاه مثبت تری دارد و چه کسی را برای این مسئولیت بیشتر قبول دارد. قطعا ترجیح حاکمیت این است که یک فرد اصولگرا سر کار بیاید.
اما این نظریه مخالفانی هم دارد و برخی معتقدند حاکمیت بعد از چهار دهه، با روی کارآمدن دولتهای مختلف، به این نتیجه رسیده که باید همه قوا یکدست و از یک جناح برگزیده شوند. این همان سیاستی که ازسال ۱۴۰۰ هم در انتخاب رئیس جمهور و هم در انتخاب نمایندگان مجلس اتخاذ شد و ادامه پیدا خواهد کرد.
به اعتقاد من مهمترین چالش دولت چهاردهم و حتی دولت آقای رئیسی، مشکلات اقتصادی بوده و از این پس نیز خواهد بود. کسری شدید بودجه سال ۱۴۰۳ که احتمالا چند صد هزار میلیارد تومان است که با توجه به برخی اعداد و ارقام غیرواقعی پنهان شده است از جمله اهم مشکلات کشور محسوب میشود.
بخشی از این کسری را با درآمد نفتی پوشش دادهاند، بخشی را هم با فروش اوراق خزانه ترمیم کرده اند و بخش عمدهای از آن را نیز از طریق چاپ اسکناس تامین میکنند و بخش قابل توجهی را نیز با افزایش مالیاتها میخواهند تامین نمایند. بدیهی است این وضعیت، پیامدهای نامطلوبی به همراه خواهد داشت.
فشارهای مالیاتی که بر مردم وارد میشود به دنبال خود نارضایتیهای اجتماعی را به همراه میآورد. در بودجه سال جاری، مالیاتها حدود ۵۴ درصد نسبت به سال گذشته افزایش دارد. تصور کنید این وضعیت چه فشاری بر واحدهای تولیدی، بازرگانان و سایربخشهای اقتصادی خواهد کرد. برآورد درآمدهای نفتی نیز محل اشکال است.
دولت سیزدهم به علت تحریمها با قیمتهای پایینتر از بازار جهانی نفت به فروش نفت پرداخت و برگرداندن ارز ناشی از فروش نفت نیز مشکلات خاص خود را دارد؛ لذا دولت نمیتوانست درآمدهایی را که پیش بینی کرده بوند تامین کند.
نتیجه این وضعیت تورم افسارگسیخته و وضعیت نامناسب بورس در کنار کاهش ارزش پول ملی و نارضایتیهای اجتماعی است. در دولت سیزدهم بر اساس برخی آمارها حدود ۶۰۰ هزار میلیارد دلار اسکناس چاپ شده که نتیجه آن کاهش ارزش پول ملی و تورم ۵۲ در صدی بوده است؛ بنابراین میتوان گفت مسائل اقتصادی مهمترین چالش پیش روی دولت بعدی خواهد بود.
سیاست دولت بایدن تا انتخابات ریاست جمهوری که در نوامبر سال جاری برگزار میشود، حفظ آرامش در منطقه خاورمیانه قرار داده است. بخشی از مشکلات دولت بایدن با نتانیاهو درباره مسئله غزه و برقراری آتش بس به این دلیل است که نمیخواهد انتخابات ریاست جمهوری در شرایطی در آمریکا برگزار شود که تنشها یابد.
اخیرا مذاکراتی در عمان بین مقامهای وزارت خارجه ایران و ایالات متحده انجام شده که از کم و کیف این مذاکرات اطلاعی در دست نیست، اما به نظر من آمریکاییها در شرایط فعلی حاضر نیستند امتیاز خاصی به ایران بدهند بلکه بیشتر مشغول سرگرم کردن ایران هستند تا آرامش منطقه حفظ شود تا زمانی که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار شود.
در حال حاضر دولت بایدن به شدت با کنگره مشکل دارد و نمیتواند هراقدامی را که میخواهد انجام دهد. اخیرا دیدیم که بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا را به خاطر پیام تسلیت در پی شهادت رئیس جمهور و همراهانش به مجلس سنا احضار کردند.
از سوی دیگر به نظر میرسد طرف ایرانی نیز برنامه مشخصی برای مذاکرات ندارد. همانطور که در طول دو سه سال گذشته نیز برنامهای نداشت. دولت سیزدهم در شرایطی کار خود را آغاز کرد که مذاکرات تیم دولت قبلی، با آمریکاییها درباره احیای برجام کاملا به نتیجه رسیده بود، اما با گذشت نزدیک به سه سال از فعالیت دولت سیزدهم، عملا برجام به فراموشی سپرده شد بنابراین دولت بعدی هم با توجه به شرایط خارجی و داخلی، توان مذاکره محدودی خواهد داشت.
در صورتی که ترامپ در ایالات متحده به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، کار بسیار دشوارتر خواهد شد. در دوره پیشین که ترامپ سر کار آمد، یک تنه و با قلدری همه کشورها را به خط کرد، که تحریمهای آمریکا علیه ایران را رعایت کنند و هر کشوری را هم که متهم به شکستن تحریمها بود مورد تحریم قرار داد و این امر باعث فشارحداکثری علیه ایران شد.
اگر ترامپ، رئیس جمهور بعدی باشد، بعید میدانم که مذاکره با ترامپ، چندان امکان پذیر باشد. هر چند که باور دارم ترامپ در زمان دولت دوازدهم کاملا آمادگی داشت با مذاکره با ایران تحریمها را بردارد، اما دولت آقای روحانی اجازه نداشت که با ترامپ ملاقات کند، چه برسد به این که بخواهد وارد مذاکره با ترامپ شود، قطعا دولت چهاردهم نیز همین وضعیت را خواهد داشت بنابراین در صورت پیروزی ترامپ، شرایط بسیار سختی خواهیم داشت.
منبع: اصلاحات نیوز