برترینها - آیدا فلاحیان: در چند سال گذشته، شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی نگاه ما را به صنعت فیلم و سریالسازی ترکیه آشنا کردهاند. این صنعت اما اشخاص و ابعاد گستردهی دیگری را نیز شامل میشود که شاید حتی اسامی آنها نیز برای ما آشنا نباشد. هدف از این مطلب، معرفی یکی از بهترینهاییست که در میان ابتذال فیلم و سریالهای عامهپسند ترکی گمشده است. از نوری بیلگه جیلان، عکاس و کارگردانِ اهل کشور ترکیه سخن خواهیم گفت. با ما همراه باشید.
شاید شما نیز با یک نگاه دورادور به صنعت فیلم و سریال سازی ترکیه دچار این برداشت غلط شده باشید که از صنعت هنری این کشور، آبی گرم نمیشود! این باور شاید در نقد سریالهای درام ترکیه درست باشد اما باید بدانید همیشه استثنایی وجود دارد. نوری بیلگه جیلان همان استثنایی است که اگر تا کنون اسم او را نشنیدهاید، یک قضاوت زود هنگام درباره فیلم سازی ترکیه گریبانگیر شما شده است. کارگردانی که زندگی و زندگی کردن را پایه و اساس فیلم سازی خود قرار داده است و به شکل آشکارا مفاهیم مختلف هستی گرایی را برای مخاطبان به نمایش میگذارد تا بتواند بهتر زندگی کردن را رواج دهد.
لازم به ذکر است که جیلان برای پرداختن به دیدگاه زندگی و معنای آن چندان مسیر راحتی را تجربه نکرده است. او که حالا نجات دهننده سینمای کشور خود در سراسر جهان است، در روزهای اول ساخت فیلمهایش، توان مالی استفاده از بازیگران مشهور را نداشت به همین دلیل اولین فیلمهای او شامل اقوام و نابازیگرانی هستند که او را در مسیری بزرگ همراهی کردند. او چندی پیش در جلسهای به میزبانی ریچارد پنا، بهراحتی از جزییات زندگی خصوصیاش سخن گفت و به زمانی که در انگلستان بهعنوان یک پیشخدمت در رستورانی کار میکرد اشاره کرد. جیلان شاید معنای زندگی را در تمام سختیهایی که در مسیر فیلم سازی تجربهکرده است پیدا کرده و ثمرهی این گنج گرانبها آثار پر افتخار او برای سینما معاصر ترکیه بوده است.
سال ۱۹۹۷، عباس کیارستمی برای ساخت فیلم بلند "طعم گیلاس"، برنده نخل طلای بهترین کارگردانی از جشنواره کن شد. این جایزه علاوه بر ثمراتی که برای سینمای ایران و کیارستمی داشت، تبدیل به منبع الهام عکاس جوانی شد که قرار بود برای گرفتن این جایزه با کیارستمی رقابت کند. نوری بیلگه جیلان درست مثل منبع الهام خود یعنی عباس کیارستمی، در ابتدا یک عکاس ساده اما خلاق بود که در ادامه توانست نام خود را در سینمای ترکیه جاودان کند. اگر برای یک بار هم که شده آثار این دو هنرمندان را با یکدیگر مقایسه کنید میتوانید حدس بزنید که آثار کیارستمی کلاس درس بینظیری برای جیلان بوده است.
در میان تمامی آثار جیلان، سه فیلم در کارنامهی هنری او بسیار درخشان هستند که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم:
فیلم سه میمون در سال ۲۰۰۸ موفق به دریافت جایزه کن شد. همین افتخار میتواند شما را برای دیدن این فیلم و شنیدن داستان جیلان که از رمانی به همین نام اقتباس شده است، مجاب کند. جیلان در فیلم مشهور خود زندگی چهار فرد را روایت میکند که در موقعیت خاصی قرار میگیرند و داستان فیلم را بر اساس کنش و واکنشهای خود رقم میزنند. بسیاری از منتقدان بر این باورند که سه میمون طوری توسط جیلان کارگردانی شده است که میتوان هم برای مردم شهرنشین و هم برای روستاییان قابل درک و فهم باشد.
خواب زمستانی یکی دیگر از آثار جیلان است که موفق به دریافت نخل طلا از جشنواره فیلم کن شده است. منتقدان شباهت های بسیاری میان مضمون خواب زمستانی و داستان کوتاه همسر اثر چخوف یافتهاند.جیلان در این فیلم شخصیتهایی آلوده به رنج و تنهایی مدرن را در گوشهای از طبیعت کوهستان و در کنار اهالی روستا قرار میدهد. او در این فیلم مخاطبان را با نوعی سودازدگی مواجه میکند که به گفته خود او از ادبیات روسیه الهام گرفته شده. جیلان در فیلم با نمایش این مالیخولیایی داستانی عرفانی را برای مخاطب روایت میکند که بدون شک میتواند هر کسی را میخکوب و حیرتزده کند.
درباره علفهای خشک یک مدیتیشن زمستانی فوقالعاده درباره شکنندگی مردان است. این فیلم در ظاهر یک درام تقریباً تکراری دربارهٔ معلمی است که شغلش به دلیل اتهام آزار جنسی یک دانشآموز از دست داده است اما وقتی درباره مفاهیم این فیلم عمیق میشویم، متوجهی آن هستیم که جیلان در این فیلم قصد دارد تداوم جریان زندگی به شکل توقف ناپذیر را روایت کند که برای مخاطبانن سراسر جهان بسیار جذاب و دوست داشتنیست.