به گزارش اقتصادنیوز، قفقاز جنوبی از دیرباز صحنه رقابت و همکاری ترکیه و ایران بوده است. به ادعای ناظران در حالی که این دو قدرت منطقهای از لحاظ تاریخی منافع خود را متعادل کردهاند، نشانههایی وجود دارد دال بر این که رقابت اولویت دارد. حمایت تزلزل ناپذیر ترکیه از آذربایجان در طول جنگ 2020 قره باغ، رد پای آنکارا را در منطقه تثبیت کرد و پس از آن بازپس گیری قره باغ توسط آذربایجان در آخرین حملات نظامی در 19 سپتامبر 2023، توافق صلح بین آذربایجان و ارمنستان را محتملتر میکند، گزارهای که منافع ترکیه را افزایش داده و به طور بالقوه نقش روسیه در منطقه را محدود میکند. با این حال، چشم انداز پویایی «روسیه کمتر، ترکیه بیشتر» بستر را برای رقابت میان تهران و آنکارا هموار کرده است. به ادعای ناظران دو گزاره بازسازی جاده و راه آهن که ترکیه را از طریق منطقه نخجوان آذربایجان و استان سیونیک در جنوب شرقی ارمنستان به سرزمین اصلی متصل می کند، و همچنین تعمیق روابط آذربایجان و اسرائیل می تواند پویایی در این منطقه را تشدید کند.
گروهی از ناظران مدعی اند تحولات قفقاز جنوبی به نفع ترکیه است. به ادعای موسسه مطالعاتی «اس دبلیو پی» تهران پیشتر به واسطه تسلط روسیه بر قفقاز جنوبی چندان درگیر پویایی های منطقه نبود، اما امروز نفوذ انحصاری کرملین بر منطقه به طور فزاینده ای زیر سوال رفته است. در طول جنگ دوم قره باغ، مسکو موفق شد در 9 نوامبر 2020 میانجیگر توافق آتش بس بین آذربایجان و ارمنستان باشد. با این حال، از پایان سال 2021، روسیه به واسطه مشارکت واشنگتن و بروکسل در فرایند صلح، انحصار خود را بر مذاکرات آذربایجان و ارمنستان از دست داده و مشخص نیست این بازیگر چگونه می تواند روابط آسیب دیده اش با ایروان را ترمیم کند. نتایج تحولات قره باغ، پویایی های بیشتر در منطقه، به ویژه برجسته شدن چشم انداز کریدور زنگزور است، پروژه ای که ترکیه و آذربایجان را از طریق نخجوان که از نظر جغرافیایی توسط ارمنستان و ایران احاطه شده، به هم متصل می کند. این پروژه به ترکیه دسترسی مستقیم زمینی به منطقه خزر و آسیای مرکزی را می دهد. با این حال، ایران نمی خواهد اهمیت ژئواکونومیک کریدور زنگزور به عنوان مسیر ترانزیتی بین آذربایجان و نخجوان، ترکیه و آسیای مرکزی و اعضای اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) کم رنگ شود.
سال 2021، ایران با حمایت از ابتکار «3+3» به دنبال سرمایهگذاری بر تحولات در همسایگی خود و ادغام در نظم منطقهای بود. این فرمت همکاری برای گرد هم آوردن روسیه، ترکیه و ایران به همراه ارمنستان، آذربایجان و گرجستان جهت همکاری در امور امنیتی، اقتصادی و حمل و نقل در منطقه تعریف شد. سه گانه آستانه - مسکو، آنکارا و تهران - با به دست آوردن تجربه قابل توجهی در مدیریت جنگ منطقه ای در سوریه، ظاهرا در صدد اعمال روش های هماهنگ مشترک در قفقاز جنوبی نیز بوده اند. همین مقوله نوعی رقابت پنهان میان دو قدرت منطقه ای یعنی ایران و ترکیه را رقم زد.اتحاد نظامی ریشهدار ترکیه و آذربایجان و همچنین همکاریهای زیرساختی استراتژیک دو بازیگر در بخشهای ریلی و انرژی، بر حضور چشمگیر آنکارا در قفقاز جنوبی تأکید میکند. علاوه بر این، ترکیه بهعنوان بازیگری که قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی را از طریق سازمان کشورهای ترکنشین به هم وصل میکند، نقش برجسته ای دارد و در نتیجه موقعیت ویژهای برای آن در چشمانداز ژئوپلیتیک منطقه قابل ترسیم است.
این موسسه مطالعاتی در بخش دیگری از یادداشت خود مدعی است: در حالی که باکو می تواند برای تقویت ظرفیت نظامی خود روی آنکارا حساب کند، آنکارا باکو را نقطه ورودش به قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی می داند. به لطف آذربایجان، ترکیه با تکیه بر چندین طرح اتصالاتی می تواند نفوذش در قفقاز جنوبی را تقویت کند، از جمله راه های اتصالی می توان به راه آهن باکو- تفلیس- قارص، خط لوله نفت باکو- تفلیس- جیهان (BTC) و کریدور گاز جنوبی که شامل خطوط لوله گاز طبیعی باکو-تفلیس-ارزروم (BTE)، ترانس آناتولی (TANAP) و ترانس آدریاتیک است، اشاره کرد. علاوه بر این، ترکیه، آذربایجان و گرجستان آموزش های نظامی سه جانبه را به صورت سالانه انجام می دهند. از منظرآنکارا، قفقاز جنوبی به سان پلی به آسیای مرکزی است. در همین راستا در قاب سیاست خارجی ترکیه قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی دو جغرافیای به یکدیگر مرتبط لحاظ می شوند. به ادعای گروهی از ناظران هر دو منطقه اساس "دنیای ترک" را تشکیل می دهند که از نظر آنکارا "از دریای آدریاتیک تا دیوار بزرگ چین" را در بر می گیرد.با این همه نمی توان پیوندهای تاریخی-فرهنگی و تعامل ژئوپلیتیک ایران با قفقاز جنوبی را لحاظ نکرد. از دیدگاه تهران، پیوندهای متقابل با آذربایجان و ارمنستان این گروه از بازیگران را به هم نزدیکتر کرده است.از نظر ژئوپلیتیکی، قفقاز جنوبی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برای ایران اهمیت بیشتری پیدا کرد. ایران با برجسته کردن قرابتهای فرهنگی و مذهبی نفوذش در منطقه را برجسته کرد؛ هرچند پویایی تهران در این جغرافیا همیشه برای غرب به سان تهدید بود.
با این همه در طول بحران قره باغ، ایران تلاش داشت تا در قامت میانجیگر صلح مانور دهد؛ سیاستی که تا جنگ دوم قره باغ نیز از آن پیروی شد. تا آن زمان، ایران در درجه اول برای حفظ وضعیت موجود در منطقه و اعمال نفوذ بر ارمنستان به عنوان تنها مسیر جنوبی خود عمل می کرد. علاوه بر این، تهران اهرم فشاری بر باکو داشت، زیرا این تنها راهی بود که آذربایجان میتوانست بدون عبور از ارمنستان به منطقه نخجوان دسترسی پیدا کند.با این حال، در طول جنگ 2020 قره باغ، ایران ضمن تاکید بر صلح، حق اذربایجان برای بازپس گیری سرزمین هایش را تایید کرد. علاوه بر این، ایران به دنبال مشارکت در پروژههای اقتصادی پس از جنگ بود و میخواست در برابر تهدیدات ادعایی اسرائیل که با حمایت نظامی قابل توجهی از باکو در قفقاز جنوبی نفوذ پیدا کرده بود، قدرتش را بیش از این افزایش دهد. پس از جنگ دوم قره باغ، تعاملات ایران با ترکیه در قفقاز جنوبی تغییر کرد. در این میان قراردادهای پس از جنگ با میانجیگری روسیه بین باکو و ایروان نشان دهنده تغییر جهت از نظم منطقه ای تحت سلطه روسیه نیز هست. این گذار چشماندازی چند قطبیتری با حضور ترکیه و اذربایجان را ترسیم کرد. به ادعای ناظران نظم قدیمی مانع از مانور بازیگران غربی و ترکیه در قفقاز جنوبی شده بود. با این حال، ظهور نظم منطقه ای چندجانبه جدید پس از جنگ، زمینه را برای رویارویی های بالقوه هموار کرد.این موسسه مطالعاتی در بخشی از یادداشت ادعایی اش مدعی است: کریدور پیشنهادی زنگزور به لحاظ ژئوپلیتیکی از دو منظر قابل توجه است: تسهیل انحصاری دسترسی بین نخجوان و باکو و تعریف مسیر مستقیم زمینی به ارمنستان.
به نظر می رسد مسکو از گشایش مسیر آذربایجان- نخجوان از طریق ارمنستان با هدف اطمینان از عملکرد خود حمایت می کند. توافقنامه آتشبس 9 نوامبر 2020 تصریح میکند که سرویس گارد مرزی امنیت فدرال روسیه مسئول نظارت بر این مسیر خواهد بود. روسیه با داشتن شراکت استراتژیک و اقتصادی با آذربایجان و ترکیه از همکاری منطقه ای سود می برد. این امر بسیار مهم است زیرا این بازیگر هدف تحریم های غرب قرار دارد.در این میان به ادعای ناظران، سیاست های جاه طلبانه اردوغان فراتر از قفقاز جنوبی و در عراق و سوریه، موجب شده تا ایران خود را برای هرگونه رقابت ژئوپلتیکی آماده کند.بالاخص آن که احتمال نزدیکی ترکیه به غرب بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در این کشور افزایش یافته است.با این وجود، به ادعای ناظران دو عامل موجب می شود تا ایران در قفقاز جنوبی از رویکرد محتاطانه ای پیروی کند. نخست، ایران هدف تحریم ها قرار دارد و همزمان داری روابط اقتصادی نزدیکی با آنکارا است. از همین رو تهران خواهان رویارویی پرتنش در منطقه نیست. ثانیاً، منافع ظاهرا همانگ ترکیه و روسیه در قفقاز جنوبی، موجب شده تا ایران از رویکردی محتاطانه پیروی کند.
در این میان، روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی نزدیک اسرائیل با آذربایجان خشم ایران را برانگیخته است. در سال 2021، موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم (ISPI) مدعی شد که اسرائیل در ازای اشتراکگذاری اطلاعات مرتبط با ایران، تسلیحاتش را در اختیار آذربایجان قرار داده است. این تسلیحات برگ برنده آذربایجان در جنگ دوم قره باغ بود.فعل و انفعال های اسرائیل و آذربایجان از منظر ایران تهدیدی بالقوه در برابر امنیت و منافع ملی ایران در قفقاز قلمداد می شود. پس از درگیری های سپتامبر 2022 در امتداد مرزهای موقت ارمنستان و آذربایجان، وزیر دفاع سابق اسرائیل، بنی گانتز، از آذربایجان بازدید کرد و بستر را برای شراکت دو بازیگر هموار ساخت. ایران متعاقباً رزمایشهای نظامی تحت عنوان «فاتحان خیبر» را در امتداد مرز خود با آذربایجان انجام داد، اقدامی که میتوان آن را به عنوان یک سیگنال مستقیم به اسرائیل تعبیر کرد. به طور کلی، در بازه زمانی خاص، مشارکت اسرائیل و آذربایجان به تشدید تنشها بین تهران و باکو کمک کرده هرچند امروز دو بازیگر در تعامل نزدیک با یکدیگر قرار دارند.
به ادعای موسسه مطالعاتی «اس دبلیو پی» رقابت بالقوه ترکیه و ایران در قفقاز جنوبی و همچنین تعمیق روابط آذربایجان و اسرائیل می تواند پیامدهایی برای منطقه و اتحادیه اروپا داشته باشد. در این میان یک نتیجه دوگانه وجود دارد: اول اینکه، پذیرش کنترل آذربایجان بر بخش های باقی مانده قره باغ توسط ارمنستان به معنای پایان تنش ها نیست، زیرا کریدور زنگزور همچنان در دستور کار باکو و آنکارا قرار دارد. دوم، خطر بالقوه رویارویی گستردهتر در منطقه میان ایران، ترکیه و اسرائیل وجود دارد، بالاخص با توجه به اینکه رویارویی تهران و تل آویو در خاورمیانه تشدید شد. پیامدهای چنین درگیری چند وجهی خواهد بود. از نظر منطقه ای، خصومت های طولانی مدت روند سرمایه گذاری خارجی مهم را متوقف می کند، مسیرهای تجاری اصلی را مختل و توسعه اقتصادی را متوقف خواهد کرد. برای اتحادیه اروپا، پیامدهای بالقوه بی ثباتی در قفقاز جنوبی می تواند عمیق تر باشد. این منطقه به عنوان یک کریدور حیاتی برای منابع انرژی محدود به بازارهای اروپایی، نقش مهمی در امنیت انرژی اروپا ایفا می کند. اختلالات در این منطقه، چه به دلیل درگیری یا بی ثباتی سیاسی، می تواند منابع انرژی اروپا را به خطر بیندازد، به ویژه زمانی که نبود منابع انرژی روسیه پس از جنگ در اوکراین، چشم انداز انرژی اروپا را تحت فشار قرار داده است. علاوه بر این، منافع اقتصادی اروپا در قفقاز جنوبی، از سرمایهگذاری گرفته تا مشارکتهای تجاری و پروژههای زیربنایی در یک محیط ناپایدار در معرض خطر قرار خواهد گرفت.