برترینها: میدان مادر یا میدان محسنی که غم و شادیهای زیادی را به خودش دیده؛ از روشن کردن شمع برای حادثه ی ۱۱ سپتامبر تا برد تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه و خوشحالی دیوانهوار دسته جمعی.
از فوتبال گفتیم، جالب است این را هم بدونید که تپه های داوودیه که بلوار میرداماد از میانش گذر میکند جاییست که در گذشتههای نه چندان دور میزبان تمرین بدنسازی پرسپولیس بود. در دورهای که هنوز اینستاگرام وجود نداشت، خیلی از طرفداران بازیکنهای سرشناس ساعتها در انتظار دیدن بازیکن مورد علاقهشان بعد از تمرین میماندند. ملاقاتی با ستارههای فکلی تیمها که شلوارهای پلیسهدار به پا داشتند و با غرور روی کاغذها را امضا میکردند.
تا زمان قاجار تپههای جنوبی دههای قلهک و زرگنده اثری از آبادی و سکونت نداشتند. در دوره ناصرالدین شاه وقتی میرزا آقاخان نوری، صدراعظم ناصرالدین شاه مالک این اراضی شد، آبادی به این محدوده هم رسید و قریهی کوچکی شکل گرفت که به نام پسرش میرزا داوود به داوودیه معروف شد. میرزا آقا خان نوری چنان عمارت پر شکوه و باغ پر دار و درختی برای خودش بنا کرد که تا سالها باغ داوودیه مورد توجه قاجارها قرار گرفته بود و رفته رفته اسم تپههای داوودیه سر زبانها افتاد.
اواسط دهه ی ۳۰ شمسی وقتی تهران گسترش پیدا میکرد و روستاها یکی پس از دیگری به محله تبدیل میشدند، سکونت به شکل محلهای مدرن به داوودیه هم رسید و کم کم پای بافت شطرنجی به این جا باز شد. در همان زمان میدان مادر کنونی با اسم میدان پهلوی در میانهی مسیری خاکی (میرداماد امروزی) پدیدار شد و مجسمه ای از رضاشاه هم در میان این میدان نصب شد.
بافت شطرنجی یا Grid Plan به مدلی از طراحی شهری گفته میشود که در آن خیابانها موقع برخورد با همدیگر، زاویه ۹۰ درجه میسازند. در بافت شطرنجی، تقاطعها و چهارراههای متعددی به چشم میخورد که مسیریابی را راحتتر میکند. در دهه ۵۰ به افتخار تلاشهای مهندس محسنی (کارمند شهرداری و مالک بخشی از اراضی داوودیه) در آبادانی و توسعه بیشتر ، محله میدان پهلوی، «محسنی» نام گرفت.
بلوار میرداماد با مسیرهای سبزش، یک محور پررنگ و قوی در ذهن هر شهروند تهرانیست. مهندس محسنی، طرح بلوار شدن این مسیر را در دهه ۵۰ ریخت. بلواری که قرار بود با الهام از الگوهای شهرسازی آلمان، مسیری برای گردش پیادهها و گذری برای عبور کالسکه باشد. این طرح به صورت کامل محقق نشد و چرخ روزگار به نفع اتومبیل دوستها چرخید اما هنوز هم میرداماد به محوری دوست داشتنی برای قدم زدن از خیابان شریعتی تا خیابان ولیعصر است.
میرداماد، پاساژهای ریز و درشت قدیمی کم ندارد. مکانهایی که اکثرا در دهه ۷۰ و قبل از عصر مالهای سر به فلک کشیده، نمادی از تجدد بودند. یکی از این پاساژهای معروف، مرکز خرید میرداماد است، جایی برای برندهای خارجی و هر چیزی که نمایشی از تغییرات سریع فرهنگ طبقه متوسط شهری در آن دوره بود. خاطره این محل پر از قدمهای نوعروسان و تازه دامادهای دهه ۶۰ و ۷۰ هست که اولین قدمهای زندگیشان را با هم بر میدارند. خیابانی به سوی خوشبختی!
بعد از طی کردن مسیر بلوار، خیابان شریعتی یا جاده قدیم شمیران از دور هویدا میشود. اصلا ۷۰ سال پیش به لطف همین خیابان بود که میردامادی کشیده شد و میدانهای مادر، کتابی و مینا پا به عرصه وجود گذاشتند. پس زیر سایهسار درختهای چنار پرسهمان را به سمت پایین ادامه میدهیم.
تجربههای خوراکی در هر مسیر و پرسه سهمی از آن خود دارند. پس همینطور که شیب شریعتی را پایین میرویم، به یک مغازه پیتزافروشی با طعم نوستالژیهای کودکی برمیخوریم؛ از خاتون صحبتمیکنیم. پیتزا فروشیای که در دورهی کوتاهی از دهه ۷۰ از مهمانان کوچک خودش با گردونهی تخم مرغ شانسی پذیرایی میکرد و به نوعی در سرویسدهی خلاقیت به خرج داده بود.
خیابان شریعتی را به سمت پایین میرویم و به خیابان کوشا نزدیک میشویم. نبش خیابان، ساختمانی تحت عنوان کانون فرهنگی شهید مفتح به چشم میخورد. این جا در اصل اولین شعبه کاخ جوانان هست؛ مرکز فرهنگی هنری و ورزشی دوران پهلوی. کاخ جوانان با هدف پرورش ذوق جوانان افتتاح شد و شعبه های زیادی در سراسر ایران و تهران داشت.
با رخ دادن انقلاب ۵۷، شعب مختلف کاخ جوانان برای همیشه تعطیل شد و ساختمانهایشان کاربری متفاوتی پیدا کردند یا در مورد شعبه سه راه ضرابخانه که در این پرسه ازش عبور کردیم با همان کاربری، شکل متفاوتی به فعالیتهایشان بخشیدند.
همین که از هیاهوی خیابانهای میرداماد و شریعتی فاصله بگیریم و به دل محله برویم، آرامش خانهها و حس عمیق قدم زدن کنار یک رودخانه خنک را تجربه میکنیم. رودخانهای سبز با دورنمایی از چند پل کوچک که ما را به کشف خودش دعوت میکند. هنوز هم میتوانیم در این حوالی چشمهایمان را به دیدن بناهای عصر طلایی معماری تهران دعوت کنیم.
گرچه این محله را با راستههای تجاریاش میشناسیم اما یادمان نرود که این جا قبل از هر چیز محلهای برای سکونت آدمهاست. خاطره شادیهای جوانان، مجسمه عاشقانه میدان مادر، صدای رودخانه و به هم خوردن برگ درختان. این جا پیش از هر چیز محلهای مسکونی بوده؛ جایی برای کشف زندگی در دو سوی پل، مفهوم عمیق سکونت و روییدن پیچک سبز روی دیوارهای آجری.